header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 6
  • در تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۹۷
چکیده نکات

بیان کلام آخوند خراسانی در صورت دوم

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
تعارض دو استصحاب هم عرض 
گاهی وقتها هست که اگر شما استصحاب جاری کنید، بنا نیست که مخالفت قطعیه پیش بیایدبلکه گاه مخالفت احتمالی هم پیش نمی آید. اما گاهی اوقات هست که اگر بخواهید هر دو استصحابها را جاری کنید، مخالفت عملیه پیش می آید. اگر بخواهید هر دو را جاری کنید مخالفت قطعیه. یکی را بخواهید جاری کنید مخالفت احتمالیه با تکلیف الهی. مثال اول را هم زدیم منتها وقت نشد که بحث کنیم.گفتم ما دو تا ظرف یا دو لباس داریم که این ها سابقه نجاست دارند. حالا بگویید یقین داریم که این دو لباس نجس بوده است. با این که یقین دارم که یکی از این دو لباس طاهر شده است؛ اگر ما در این جا استصحاب را جاری کنیم، مخالفت قطعیه پیش می آید؟ التزام هم جاری می کنیم و ملتزم هم می شویم به اثر شرعی اش، که اجتناب از این لباس ها باشد. در نماز نمی پوشیم در طواف به تن نمی کنیم؛ دست تر نمی زنیم ... اولا ببینیم که استصحاب این جا زمینه دارد یا نه. مرحوم اقای آخوند می گویند که چه محذوری دارد؟ شما روی هر لباسی که دست بگذارید یقین سابق، شک لاحق. به قول ایشان مقتضی برای شرایط استصحاب موجود است. مانع هم نیست. در این جا به نظر آقای آخوند، چون این جا مخالفت عملیه پیش نمی‌آید، چون شما در عمل می خواهید از نوشیدن اجتناب کنید. لم یلزم مخالفة قطعیة و لا احتمالیه هیچکدام پیش نمی آید. و لذا اگر این جوری باشد استصحاب جاری است. عموم فرمایش امام لا تنقض الیقین بالشک؛ من دست می گذارم روی لباس الف می بینم همه شرایط را دارد میرود تحت قول امام که لا تنقض ... دست می گذارم روی لباس بازهم لاتنقض الیقین بالشک ... هر دواستصحاب را جاری می کنیم.
آن جایی که دولباس یا دو پدیده داریم، که وضعیت آن ها را گفتم که اگر استصحاب را جاری کنیم هیچ مشکلی پیش نمی آید، جاری می کنیم چون فرض  بر این است که استصحابها به هم کاری ندارند. وقتی هر دو را جاری کردیم و گفتیم هذا نجس ذاک نجس این قضیه با یک چیز معارض است یا علم اجمالی به این که یکی از این لباسها را ما طاهر کردیم؛ درو اقع با علم اجمالی به طهارت. البته این علم اجمالی هم حجت است نمی گوییم حجت نیست. یعنی با این حجت مخالف است. ولی درست است که ما این جا داریم با این علم مخالفت می کنیم، اما این را به آن می گویند مخالفت التزامیه. یعنی وقتی من استصحاب می کنم به این علم اجمالی ملتزم نشدم. اما نگرانیم از این که دارم با حکم خدا  مخالفت می کنم و دارم یک حرامی را مرتکب می شوم و یک نجسی را استعمال می کنم از این بابت خیالم راحت است. چون فرض بر این است که من از هیچکدام از این لباسها نمی خواهم که استفاده کنم. و مخالفت در عمل ندارم چون نمی خواهم که بپوشم و میدانید که اقایان گفته اند که مخالفت التزامیه اگر به مخالفت عملیه نرسد اشکال ندارد. کسی که یقین دارد یا نماز جمعه واجب است یا حرام است، حالا یا استصحاب عدم وجوب کرد یا استصحاب عدم حرمت کرد، هم برائت از وجوب جاری کرد هم برائت از حرمت، نهایتا یا می خواند یا نمی خواند، البته برائت از وجوب و برائت از حرمت در نماز جمعه که می داند یا واجب است یا حرام است، درست است که التزاما دارد مخالفت می کند اما در عمل اگر نخواهد برائت جاری نکند چه کار می خواهد بکند؟ یعنی در دوران بین محذورین انسان می خواهد چه کار کند؟ اگر کسی گفت ای مقلد هم می توانی برائت از وجوب جاری کنی هم برائت از حرمت، نباید گفت نمی شود چون من یقین دارم یا واجب است یا حرام است. می گوییم برائت جاری نکنی می خواهی چه کار کنی؟ بازهم یا می خواهی بخوانی یا نخوانی. حالا هم که برائت جاری شده یا می خوانی یا نمی خوانی. یا برائت از حرمت جاری می کنی و بلند می شوی و می خوانی یا برائت از وجوب جاری می کنی و نمی خوانی و به جایش نماز ظهر را می خوانی. ببینید این را می گویند مخالفت التزامی که لا محذور فیه عقلا  و لا شرعا البته بحث دارد اما قبلا بحثش در اوائل جلد دو کفایه و اوائل رسائل میدانید آ ن جا این بحث را مطرح کردند. پس ببینید ما یک نتیجه بگیریم، جایی که مخالفت عملیه پیش نیاید، می شود که نسبت به هر دو پدیده استصحاب کرد. ولو می د انیم که یکی از این استصحابها درست نیست. چون یقین داریم که یکی از لباسها شسته شده و پاک شده است. ولی لا تنقض الیقین بالشک این دو مورد را می گیرد. این جا یک رندی به آقای آخوند می گوید جناب آقای آخوند! مگر امام نگفتند لا تنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر؟ و شما می گویید من نسبت به هر دو لباس عموم لا تنقض الیقین بالشک دارم. اما در روایات که فقط لا تنقض الیقین بالشک که نبود! ادامش بود انقضه بیقین آخر؛ این یقین را هم گفتند چه یقین تفصیلی باشد چه یقین اجمالی و لذا می دانید که می گویند اگر میدانید که علم اجمالی دارید، جاری نیست. بنده اگر یقین دارم که یکی از این دو ظرف نجس است دیگر نمی توانم استصحاب طهارت کنم. چون یقین دارم یقین اجمالی. و لذا یک رندی به آقای آخوند می گوید شما صدر حدیث را نگاه می کنید، می گویید این جا می آید ولی ذیلش را که نگاه می کنید امام گفتند انقضه بیقین آخر و ما در این جا یقین آخر را داریم همان علم اجمالی به تطهیر یکی از لباسها میدانید مرحوم آخوند چه می گویند؟ می گویند همه روایتها که این را ندارد! که بعد بگویید صدرش این است و ذیلش این است. برخی از روایات دارد که لا تنقض الیقین بالشک! لازم نیست از انقضه بیقین آخر در یک حدیث بیاوریم در یک حدیث دیگر؛ عموم لا تنقض الیقین بالشک شامل این مورد هم می شود. عرض کردم فقط باید نگران مخالفت قطعیه باشیم که این هم پیش نمی آید. این دوستان فرمایش آخوند بود واین هم توضیحات آن. نمیدانم کفایه را خواندید یا نه اگر انشاالله می خواهید که بعد از ده دوازده سال درس خارج، واقعا به یک جایی برسید که آن ملکه استنباط شروع کند به جوشیدن بایدبخشی از کارهایتان پیش مطالعه و فکر باشد.
شیخ انصاری و آقای نایینی این ها می گویند (این جا همین دو لباس را در نظر بگیرید سابقا هر دو نجس بوده یکی را یقین داریم طاهر کردیم و یکی اش نه هنوز به حالت نجاست باقی است؛ هر کدام از لباسها را که دست بگذاریم شک داریم آقای آخوند می گوید استصحاب نجاست کنید؛ آقای نایینی و آقای شیخ می گویند که رکن رکین استصحاب این است که حجتی مخالفش نباشد!و شما علم اجمالی به تطهیر احدهما را دارید. و لذا اگر در این لباسها استصحاب نکردید، به شما نمی گویند که نقض یقین بالشک کردید؛ چون فوری جواب میدهید که من نقض یقین بالشک نکردم، نقض یقین بیقین کردم. البته شیخ که مخالفت با استصحاب می کند، نمی گوید که این دو لباس را می شود پوشید؛ یعنی عملا با آقای آخوند یک حرف را میزند یعنی عملا ایشان هم می گوید که نمی شود که این لباس را پوشید؛ نه هر دو را کسی بپوشد اشتباه است و نه یکی را.یعنی شیخ هم قبول دارد که این جا لباس ها را نباید پوشید. اما بحث در این است که این نباید پوشید از این باب است که ما این جا استصحاب داریم، اصلا استصحاب این جا دلیلش قاصر است. شیخ انصاری می گوید درست است که امام می فرمایند لا تنقض الیقین بالشک بعدش می گویند انقضه بیقین آخر ما این جا یقین اجمالی داریم به تطهیر احدهما؛ این جا ما حق نداریم که استصحاب کنیم. البته حق هم نداریم که لباسها را هم بپوشیم. به ملاک علم اجمالی به نجاست ... این ها را که داریم چون این لباسها سابقا نجس بود یکی قطعا پا ک شد، یکی قطعا نجس مانده است. و میدانیدکه هم شیخ انصاری هم آقای نایینی و دیگران و دیگران معتقدند که علم اجمالی هم مثل علم تفصیلی منجز است. حتی اجازه ارتکاب یکی را هم نمیدهند. لذا با این که شیخ  انصاری معتقد است مثل آقای آخوند از لباسها باید پرهیز کرد، اما نه به ملاک استصحاب به ملاک علم اجمالی؛ استصحاب را هم از این باب اشکال میبیند که ولو در برخی از روایات آمده که انقضه بیقین آخر ... حالا اگریک روایت هم ندارد قطعا مراد است این جا از باب علم اجمالی باید پرهیز کرد نه از باب استصحاب. حالا ممکن است که در ذهن شریف شما بیاید که چه فرقی با هم دارد؟! چه ما از این دو لباس از باب علم اجمالی پرهیز کنیم که شیخ می فرمود یا از با ب استصحاب پرهیز کنیم، که آقای آخوند  می گویند چه فرقی با هم دارند. حالا یکی می گوید فرقی با هم ندارد اما از نظر بیان اجتهادی، باید بفهمیم کدام درست است کدام غلط است. ولی من می خواهم یک فرق عملی برای شما بگویم. ببنید اگر یکی از دو لباس ها را گفتیم که استصحاب  ندارد، از باب علم اجمالی باید پرهیز کنیم. اگر دست تر ما خورد به یکی از این لباسها، دست من می شود ملاقی با یکی از دو طرف علم اجمالی و ما سالهای گذشته خواندیم که در علم اجمالی اجتناب از اطراف خود علم اجمالی لازم هست اما از ملاقی احد الاطراف، لازم نیست؛ مثل این می ماند که شما یک فرشی دارید و  جایی از آن نجس است و نمیدانید که کجای آن نجس است. طبیعتا باید از این فرش اجتناب کنید؛ چون علم اجمالی به نجاست یک جایی از آن دارید، ولی اگر پای تر گذاشتید گوشه اش، لازم نیست پاهایتان را آب بکشید. پاهایتان سابقه طهارت دارد و الان هم می توانید طهارت را جاری کنید. 
می گویند ملاقی احد الاطراف در علم اجمالی لازم نیست اجتناب کرد. و لذا طبق نظر شیخ انصاری، لباسها استصحاب ندارد. بلکه مورد علم اجمالی است اگر دست تر من و شما خورد به یکی از لباسها وسرایت هم کرد رطوبت دست ما به لباس و ... لازم نیست اجتناب کنیم از دستمان ولی اگر بردیمش در لاین استصحاب، میدانید که استصحاب تمام آثار شرعی‌اش، مترتب است یعنی خود لباس می شود نجس به حکم استصحاب از آثار نجس چیست؟ البته برخی معتقدند ملاقی اول نجس است. دیگر ملاقی دوم و سوم با واسطه؛ این ها بحثی است که در رساله ها هست. و لذا نتیجه در ملاقی ظاهر می شود. در همین لباس در همین صحنه بنا بر مذهب شیخ اجتناب از ملاقی لباس لازم نیست بنابر مذهب آقای آخوند لازم ا ست.
همه اینها کدام صورت بود؟ آن جایی که از استصحاب دو طرف، مخالفت قطعیه تا احتمالیه پیش نیاید. اما برخی جاها هست که اگر دو استصحاب را جاری کنیم مخالفت پیش می اید. مثال را یک کمی دستکاری کنید همین دو لباس را مثال میزنیم که یقین داریم که هر دو پاک است بعد یقین می کنیم که احدهما نجس شد و احدهما طاهر است. آیا دراین جا استصحاب داریم یا نه؟ این جا مشکلش این است که مخالفت قطعیه پیش می آید اگر بخواهیم استصحاب کنیم. چون استصحاب، استصحاب طهارت است اگر در هر دو  جاری کنیم و هر دو را بپوشیم، مخالفت قطعیه اگر یکی را بپوشیم و یکی را نپوشیم مخالفت احتمالیه؛ آقای آخوند می گوید که این جا استصحاب جاری نیست. چون شما می خواهید استصحاب را جاری کنید که اثرش را بگیرید.آن جا اثرش نجاست بود و  مشکل نداشت، می گرفتیم این جا اثرش طهارت است نمی توانیم بگیریم. چون علم اجمالی مثل علم تفصیلی به ما گفته اند منجز است؛ لذا این درس امروز را در یک خط خلاصه می  کنیم در آنجایی که رابطه استصحابها سببی نیست، اگر مخالفت قطعیه پیش نیاید، به نظر آقای آخوند مقتضی برای استصحاب هست مانع هم مفقود است ثمره اش هم معلوم است ولو بعضیها قبول ندارند. اگر مخالفت اجمالی پیش بیاید یعنی بخواهیم استصحابها را جاری کنیم مشکل در عمل پیش می آید، جاری نیست.
اشتراط بقای موضوع در استصحاب 
بحث مهمی در استصحاب داریم با نام اشتراط بقای موضوع در استصحاب.که  از نظر ساختار ما می شود مبحث ششم، من سالهای قبل که وارد بحث استصحاب شدم گفتم که میتوانیم همه مباحث را در شش مبحث جمع بندی کنیم که بحث امروز ما مبحث ششم است. و آن اشتراط بقای موضوع در اینباره هم رسائل را ببینید هم کفایه را. اولا این دو را می بینید پیش مطالعه می کنید، با دو نظر آشنا  می شوید تفاوت رسائل و کفایه را ببنید و دقت کنید که در چه هست؟ چرا شیخ و آخوند هر کدام تعابیر متفاوتی دارند؟ ما به بهانه بقای موضوع باید وارد یک بحث مهمی شویم که امروزه تحت عنوان اسم گرایی است. اصطلاحا نومینالیزم و فانکشنالیزم ... یک بحث نفس گیر در حقوق جهانی، حقوق موضوعه البته در فلسفه حقوق است. و بحث هم فلسفه فقه است که می شود اصول. بحثی با این مضامین با نام اسم گرایی و کارکرد گرایی که روی سایت هم هست؛ این مباحث مباحثی است که شیخ انصاری وارد شده است. و ما در بحث استصحاب ناچاریم ورود کنیم.
بحث ششم هم با نگاه استصحاب مهم است هم با نگاه غیر استصحاب، از وقتی که استصحاب با یک نگاه بحث دار مطرح شده است، اصولیین آنهایی که از استصحاب بحث کرده اند، گفتند که استصحاب چند تا شرط دارد. یقین سابق شک لاحق معمولا شرط سوم را گفتند که بقای موضوع آن طور که شیخ مطرح کرده است ... یا وحدت قضیه مُتیقّنه و مشکوکه این طور که آقای آخوند تعبیر می کند جالب این است که بعد از آقای آخوند همه این را گرفتند مثل این که دیدند این بهتر است.گفتند که استصحاب شرطش این است فقط یک نفر پیدا شده، گفته این شرط کلیت ندارد. فی الجمله درست است اما صد درصد درست نیست. مرحوم شریف العلما یک کتابی از او  چاپ شده با نام ضوابط الاصول و خودش ننوشته و شاگرد فاضلش سید ابراهیم قزوینی آن را نگاشته است. ایشان فقط در اثر یک شبهه ای که برایش پیدا شده فرموده این کلیت ندارد. ولی اگر این  آقا را استثنا کنیم تمام علمای ما گفته اند که در اعتبار استصحاب بقای موضوع شرط است. اولا مراد از موضوع چیست؟ و دیگری دلیل مطلب به چه دلیل موضوع باید باقی باشد؟ از نظر معنای موضوع میدانید که در اصول دو اصطلاح داریم موضوع و متعلق اگر گفت اوفوا بالعقود با یجب الوفاء بالعهد می گویند یجب حکم است وفا متعلق حکم است و عقود که متعلق متعلق است به آن می گویند موضوع در این جا مراد مقابل متعلق نیست یعنی هر چه مستصحب به او خورده است. مثلا ما یقین داشتیم به عدالت زید یا وجوب فلان عمل وقتی می خواهیم استصحاب کنیم وجوب را یا استصحاب کنیم عدالت را باید زید باقی باشد، زید عوض نشده باشد و الا اگر زید عوض شده می توانیم استصحاب کنیم؟ چطور اگر حکم عوض شود نمی توانیم استصحاب کنیم به همین مبنا موضوع هم اگر باقی باشد نمی توانیم استصحاب کنیم. وقتی  می گویید عدالت زید یقین بود زید باید عوض نشده باشد تا عدالتش را استصحاب کنیم. و الا اگرآمدید و گفتید عدالت زید یقین بود و شک داریم در عدالت عمرو یا مثلا زید عادل جایز التقلید بود اما زید فاسق شده یعنی موضوع عوض شده این جا که استصحاب جاری نمی شود! مراد از موضوع همانی است که این گزاره ما به آن خورده است. که در این مثال زید است پس استصحاب کنیم عدالت زید را باید همانی را که یقینی بود - عدالت زید - همان را استصحاب کنیم. 
الحمد لله رب العالمین

۵۷۵ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

بیان کلام آخوند خراسانی در صورت دوم