header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 26
  • در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۹۷
چکیده نکات

بررسی و نقد کلام محقق خراسانی

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
ادامه بیان اشکال و راه حل آن
پاسخ دوم از جناب آقای آخوند بود.مرحوم آقای آخوند اول یک دوری در اطراف این جمله معروف زد که : الاحکام تدور مدارالاسماء. و  چون بحث آینده ما راجع به سوال چهارم همین بحث است، ان شاء الله نظر خود م را آن جا مطرح می کنم .خلاصه مطالب این شد که درست است که احکام ثبوتا تدور مدار الواقع اما اثباتا باید که دنبال دلیل باشیم.برخی وقتها دلیل ما قاصر است و ایشان می فرماید این مطلب مربوط به این جاست که الاحکام تدور اثباتا مدار الاسماء، وقتی شارع می فرمایدالعنب اذا غلی یحرم و انگور و کشمش دو مفهموم است با دو معنا و شما نمی توانید از این حدیث استفاده کنید برای کشمش؛ ممکن است بگویید مناسبت اقتضا می کند کشمش هم جو ش آمد، همین  طور باشد.در هر صورت شما به حساب دلیل نمی توانید بگذارید ولی از استصحاب می توانید که استفاده کنید.نمی توانید بگویید که امام صادق فرمودند: الزبیب اذا غلی یحرم!چون امام صادق فرمودند العنب اذا غلی یحرم و اثباتا ما بیش از این هم نداریم.ولی اگر عرف برسد به این که عنب همان زبیب است و زبیب هم همان عنب است.ولو اسم عنب بر آن  اطلاق نمی شود،لااقل شک می کند که در این حالت می بینیم که بلافاصله لاتنقض و استصحاب می آید کمک می کند، بهرحال کشمش همان انگور است مقداری آبش کم شده این است که با استصحاب می توان حکم را به آن تسری داد.یک نکته و آن این که درست است که دلیل ما خاص است.و دلالتش کوتاه است اما نافی عرف با دلیل آخر ،نیست.درست است که طبق فرمایش امام صادق این حدیث کشمش را شامل نمی شود اما با استصحاب حکم را تسری دادیم. در واقع در عنب با دلیل می آید و در زبیب با استصحاب می آید.کاری که آقای آخوند انجام میدهد این است که آن اشکالی که ما داشتیم، اشکالهایی بود که اگر موضوع دلیل همان موضوع قبل است، به همان دلیل تمسک کنیم.چرا به آن دلیل تمسک نمی کنیم؟ایشان جواب داد که دلیل برخی وقتها موردش خاص است.الاحکام تدور مدار الاسماءبعد می گفتیم اگر موضوع جدیدی است، استصحاب نمی توانید بکنید ولی قیاس می توانید بکنید.می گوید که موضوع جدید هست اما ما شک می کنیم، با استصحاب درست می کنیم.یعنی آقای آخوند هم دلیل را به هم میزند که جلو نیاید هم این که جا برای استصحاب درست می کند.سید مرتضی می گفت اگر دلیل در تناول صورتین توانا است، در صورت دوم هم به همان دلیل تمسک می کنیم.اگر  توانا  نیست فکیف یُسوّی بینهما؟ صورت انگوری و صورت کشمشی را چگونه یکی می کنید؟فقه ما یک تفاوتی با حقوق موضوعه دنیا دارد،در حقوق موضوعه وقتی فیلسوف حقوق مبنای حکمی را بدست می آورد، طبق آن مبنا می رود جلو....مثلا فرض کنید در اجرای مجازات مثل شلاق زدن و....می گوید که چرا باید مجازات باشد؟مثلا می گویند که فلسفه مجازات ها این است که طرف تربیت شود و ادب شود.یا برخی از آن ها می گویندکه فلسفه مجازات نظم اجتماعی است، اگرخاطی مجازات نشود، نظم اجتماع به هم می خورد، این را می گویند و روی آن هم می ایستند و لذا یک جایی نه جنبه تربیتی دارد و نه نظم اجتماعی به هم می خورد.مثلا طرف یک کاری کرده و پشیمان هم شده توبه هم کرده و بخواهیم مجازاتش کنیم چه بسا بدتر شود. دیگر گذشته سالها گذشته و مشمول مرور زمان شده ممکن است که آن جا دیگر مجازات نباشد، و در مجموع در حقوق حکم می شود دائر مدار مبنا...اما در فقه نمی گوییم که بدون مبنا ست چون تبعیت احکام از مصالح و مفاسداست. مسلم مجازات هایی که اسلام دارد بدون دلیل وفلسفه  نیست.ولی فقیه دنبال فلسفه نیست.فقیه دنبال اسناد وادله است.که این را فیلسوف حقوق درگیرش نیست. و لذا فیلسوف فقه که بعد می شود فقیه باید ببیند که دلیل چه را اقتضا میکند.حالا اگر دلیل فرمود  مجنون را هم تعزیرش کنید با این که مجنون بنا نیست که تربیت شود و این نکته را بسیاری نمی فهمند.متاسفانه برخی استادان نمی دانند که فقیه درگیر اسناد است.گاهی فقیهی با ذهنیت خاصی از مطلبی یک جور استنباط می کند، که آن متفاوت می شود با دیگران.اما بازهم باید از دلیل استفاده کرد، اگر ما دلیل داشته باشیم چه کار  کنیم که گفته باشد: لیست الحکرة الا در این چند چیز.... احکام صادره از فقها براساس اسناد است.امام می گویندکه نیست و ما هزار بار هم که فلسفه احتکار را بررسی کنیم وقتی دلیل همراهی نکند، این جا یک  فقیهی می آید و می گوید که احتکار یک نهاد است.ممکن است که در کنار نهاد  احتکار ، نهادهای دیگری هم باشد همچون مصلحت . مثل اقتضائات موقت همانطور که حضرت علی علیه السلام بر اسب  و قاطرهم زکات بستند.در حالی که برای برخی ممکن است این سوال باشد مگر برای اسب و قاطر زکات تعلق می گیرد؟ اما به طور موقت مالیات بستند..اما کار یک نهاد را گاه یک نهاد دیگری انجام میدهد.لذا معتقدیم اگر فقیه اقتضا کند می تواند بار احتکار را توسعه دهد.این جریان احکام تدور مدار الاسما ء البته مخالفانی را هم دارد چون کارکرد گرایان می گویندکه نه بلکه باید مقصد قانون گذار را کشف کنیم.منتها آن ها راحت تر از فقیه هستند. منتها عقلای عالم دارند می روند به سمت قوانین شناوردر بحث زکات اگر آمدیم گفتیم نهاد زکات همان ها بوده منتها حاکمیت صالح اگر مالیات گرفت خرج کار های بیهوده نکند. مالیات ببندد در این صورت دستش هم بسته نیست.شبیه حدود و تعزیرات میماند فرق حدود و تعزیرات چیست؟حدود دستت را می بندد نه صدتا و نه کمتر و تعزیرات می گوید که بستگی دارد به رای حاکم. حالا ما اصرار کنیم که زکات یا جریان احتکار باید که در همه چیز تسری یابد باید ادله را نگاه کنیم بعد ببینیم که ادله چه چیز را اقتضا می کند، آنموقع استنباط دوم را نگاه می کنیم.گاهی اوقات برخی مسائل اقتضا می کند که حاکمیت اسلامی برخی سلطنت ها را محدو د کند بعد هم آزادی اراده انسانها را دست کم نگیرید.الناس مسلطون علی اموالهم بایدتسلط بر اموال را محدود معقول کنیم.اجمالا خواستم عرض کنم که این بحث ، بحث مهمی است که ما کجاسراغ استصحاب برویم.....
آقای آخوند در ص 1462 می گوید و من هنا ظهر ...از این توضیحاتی که دادم معلوم شد که الاحکا م تدور مدار الاسماء و ما نمی توانیم که از اسما برویم بیرون و می گوید الاحکام تدور مدار الاسماء البته اثباتا نه ثبوتا....لامجال لتوهم المنافات بینه....و بین این جمله الاحکام تدور ...و بین این که مدار درباب استصحاب بر بقای موضوع عرفی است.صدق علیه الاسم او لم یصدق علیه.که صدق عنب بکند یا نه .معلوم شد که منافات ندارد.اگر تدور مدار الاسماء بعد هم کلمه عنب صادق نیست چطور منافات ندارد؟فان عدم مساعدة دلیل الحکم علی ثبوته لهذا الموضوع در مثال ما دلیل حکم چیست؟روایت العنب اذا غلی یحرم...اگر روایت مساعدت نکند ، بر ثبوت حکم برای موضوع جدید اما لا ینافی مساعد ة دلیل آخر علیه اما منافات ندارد که دلیل دیگری مساعدت کند. منظور از دلیل چیست؟استصحاب یعنی ما در عنب را با روایت درست می کنیم و در کشمش را با استصحاب.البته بنا بر این که حکم ظاهری بر ای او باشد.یا این که واقعی باشد در غیر استصحاب.بستگی دارد به این که آندلیل دومی که می آوریم به کمک دلیل اول، اگر خودش دلیل ملفوظ باشد، حکمش هم می شود حکم واقعی .اگر استصحاب یا یک چیزی مثل استصحاب باشد حکمش می شود حکم ظاهری.پس جمع می شود بین این جمله الاحکام تدور مدار الاسما با استصحاب.
کلام آقای آخوند یک بررسی دارد و یک نقد . بررسی آن را در توضیحات گفتم یعنی ایشان از یک طرف تلاش می کند دلیل را بزند، تا نیاید جلو و از طرفی جا را برای استصحاب باز میکند.مشکل آقای آخوند این بوده که نتوانسته اشکال ما را حل کند.
الحمد لله رب العالمین

۴۷۸ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

بررسی و نقد کلام محقق خراسانی