header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 41
  • در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۹۷
چکیده نکات

ادامه کلام شیخ انصاری در مساله مذکور

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
نامگرایی و کارکردگرایی
فرمایش شیخ این است که ما اگر در عین نجس استحاله شود نمی توانیم حکم قبلی را کش دهیم ولو با استصحاب چون به حسب ظاهر دلیل البته اگربخواهیم که دلیل را نگاه کنیم،ایشان می گوید ببینید اگر معیارتان  ظاهر دلیل باشد، یادتان می آید که بحث می کردیم که یا عقل معیار است ، یا ظاهر دلیل یاعرف.ایشان می گوید اگر شما دنبال ظاهر دلیل باشید، عین نجس وقتی استحاله شود، دیگر شما نمی توانید که حکم را ببرید.اگرشارع فرمود الخمر نجس، بعد این خمر شد سرکه ، حکم منتفی است و ما نمیتوانیم نجس را ببریم روی سرکه.باید وسائل را بگردیم ببینیم گفته که سرکه هم نجس است یا نه.یعنی در عین نجس وقتی استحاله رخ می دهد، اگر معیار ما ظاهردلیل باشد،قطعا معلوم الانتفاء است.حتی استصحاب هم  کارش را درست نمی کند.چون زمان دلیل خمر است و الان سرکه شده و واقع این است که سرکه غیر خمر است.یک جمله در اعیان نجسه وقتی استحاله پیدا میشود،موضوع معلو م الانتفاء است.بنابراین با کمک استصحاب هم نمی توانیم که کار را تمام کنیم.چون یادتان هست میگفتیم اگر ظاهر دلیل معیار باشد همین که اسم  عوض شود، ....د رقضیه خمر و سرکه حتی اگر تغییرش کمتر از این هم باشد، مثلا گفته باشد العنب اذا  غلی یحرم...الان شده کشمش بازهم اگر معیار ظاهر دلیل باشد، انگور و کشمش مرزشان معین می شود و انگور غیر از کشمش است و کشمش هم غیر از انگور است.حتی اگر خرمای تر هم بشود خشک.عرب ها به خرمای تر می گویند: رطب و  به خرمای خشک می  گویند : تمر.باز هم دو اسم است اما در متنجس نمی توانیم بگوییم معلوم الانتفاء. لذا اگر شارع فرمود این روغن چون با نجاست برخورد کرده نجس است، حالا ما این روغن را ریختیم داخل  چراغ و  شد  دخان.این جا ممکن است  بگوییم موضوع باقی است یا باقی نیست.سوال این است که روغن یا دخان این جسم مشترک هر چه که هست نجس است یا این عنوان؟به هر حال ما می گوییم دهن متنجس وقتی که دود  شد دیگر دهن نیست.لذا ایشان می گوید در متنجس ، محتمل الزوال و البقاء هست اما ایشان می گوید جناب کاشف الغطاء همه این معیارها را بگذارید کنار قرار شد که حاکم مُحَکَّم عرف باشد.نه ظاهر دلیل.بنا نیست که این جا بگوییم الاحکام تدور مدار الاسماء؛ بلکه می گوییم الاحکام تدور مدار العرف.ایشان می گوید درعرف اگر برخی متنجس  ها  استحاله شود و تغییر نام دهد، یعنی عنوانش برود مثلا گندم ،آرد شود. یا انگور کشمش شود این جا عرف می گوید که موضوع عوض شده یا نه؟به هر حال کسی گندم داشت رفت و آردکرد ، آیا احکام گندم به آرد می خورد یا نه؟ایشان می گوید لا  یتامل عرف در بقاء. به همین خاطر نیاز به استصحاب هم حتی نمی بیند.چون گندم غیر از آرد است.شما اگرلسان دلیل را نگاه  کنید گندم گندم است و  آرد، آرد.ولی قرا رشد محکم در تشخیص  موضوع که باشد؟عرف. این جا اصلا  تامل نمی کند  در بقا.گویا می خواهد بگوید گندم اگردر دلیل آمده  شامل آرد هم می شود.یا عنب اگر آمده شامل کشمش هم میشود.ایشان می گوید نوبت به شک هم نمی رسد که بخواهیم استصحاب کنیم.اما گاهی اوقات با این که متنجس است اما عرف اصلا همراهی نمی کند.حتی استصحاب  هم نمی توانیم بکنیم مثلا چوب نجس اگر خاکستر شود،بعد شک کنیم که نجاستش باقی مانده یا نه.عرف می گوید سابقا که نجس بود حالا هم بگو که نجاست باقی است.خود عرف می گوید که نه من  چوب نجس را غیر از خاکستر می بینم.شاید روشنتر از این مثال این باشد اگر یک آب نجسی هست، حالا یا باید بریزیم دور یا باید بدهیم گاو و گوسفند بخورند.تصور کنید که گوسفند این آب را خورد، تبدیل به چه می شود؟ بول. اما بول ماکول اللحم.این آب تا دو ساعت پیش آب متنجس بود، الان شد بول ماکول اللحم ؛ استحاله است . آیا این جا عرف معتقد است موضوع باقی است و استصحاب می کند یا نه می گوید بروید و ببینید بول گوسفند پاک است یا نه.اصلا اینجا به قول شیخ لا یتامل درعدم جریان استصحاب.این جا موضوعی باقی نیست که استصحاب شود.
و آن مطلبی که فصل الخطاب حرف ایشان است این که جناب کاشف الغطا، با همه عظمت علمی که دارید و حرف زیبایی که زدید فرمایش شما مورد موافقت نیست.گرچه شیخ در آخر برای این که نشان دهد که در این مسیر تنها نیست میگوید بقیه علما هم فرقی قائل نیستند بین اعیان نجس و متنجسات.که اولی را بگویند استحاله کذا و بعدی را بگویندکذا....به هر حال نظری اگر فصل  الخطاب باشد باید بعدیها را تسلیم کند اما این بعدیها را هم تسلیم نکرده است. البته من اینرا در تاییدفرمایش شیخ میگویم حتی عروه را هم که نگاه کنید می گوید.منتها نوع محشین این را هم قبول نمی کنند.برخی میگویند اگرما استحاله را در  اعیان نجسه قبول کنیم،  در متنجسات به طریق اولی قبول  می کنیم.حقیقت این است که علما به یک قرار معین در قضیه نامگرایی و کارکردگرایی نرسیدند.مرحوم شیخ انصاری در واقع عصاره بحثش در این چند خط است:صفحه 3004ایشان در بخش دیگر از کلامش می فرماید: ممکن است که خطابش به مقلدین باشد، ان  مراتب تغیر الصورة فی الاجسام مختلفة یعنی ما کار به نجس و متنجس نداریم ما کار به این داریم.میخواهد که نجس باشد میخواهد که متنجس باشد، بل الاحکام ایضا مختلف.وقتی مراتب در اجسام مختلف شد روی احکام هم اثر می گذارد.بر این ا ساس گاهی نیاز به استصحاب نداریم و  گاهی داریم و گاهی اوقات کاری نمی تواند که بکند.ففی بعض مراتب التغیریحکم العرف بجریان دلیل العنوان.من  غیر حاجة الی دلیل استصحاب.گاهی  اوقات این قدر دلیل ما سطحی است که عرف خود دلیل شرعی را جاری می کند.در آن تغییر یافته  که نیاز به استصحاب هم نمی بیند.عرف مفسر است که توسعه در موضوع خود دلیل می دهد.یعنی از امام صادق شنیده که العنب اذا غلی یحرم.اما ذهنش نمی رود به سمت انگور پرآب.یعنی  کشمش را هم ملحق می کند به انگور.میگوییم که دلیلت چیست می گوید امام صادق فرمود ند العنب اذا غلی یحرم.میگوید امام منظورشان جسم انگور است و اینمقدار تغییرات چیزی نیست.عرف مفسر عرفی که دلیل امام صادق را توسعه میدهد.ضمنا مثال این را میزند به این که رطب  تمر شود و خرمای تر شود خشک و عنب هم شود کشمش اما فی بعض  آخر، لا یحکمون بذلک.اما برخی تغییرات بینابین است و عرف حکم نمی کند به این که گفتیم یعنی توسعه دلیل نمیدهند.اما یثبتون الحکم بالاستصحاب.یکی از مثالهایش این است که شراب سرکه شود، یا انگور سرکه شود میگوید این تغییرش این قدر کم نیست که بگوییم انگور کشمش شده است.چون تغییرش بیشتر است دیگر حاضر نیست به دلیل به همین دلیل اگرشراب سرکه شد، نمی  گوید که آیه انما الخمر والمیسر شامل آن می شود. و لذا گرکسی مقداری شراب داشت و تبدیلش کرد به سرکه بعد فروخت آیاعرف این را ملامت میکند که تو رفتی و شراب فروختی می گوید که من شراب نفروختم.بگوید که نه انما الخمر که قرآن گفته شامل سرکه هم می شود،قطعا این حرف را نمیزند این جا شک می کند و به نظر شیخ چون  این همانی عرفی محفوظ است، پناه به استصحاب می برد . فرق این با قبلی این شد که قبلی بدون نیاز به  استصحاب حکم را کشاند. دومی با استصحاب . ضمنا این دومی عرف مفسر است یا عرفی که میگفتیم مناسبات. این عرف مفسر نیست که دلیل را توسعه دهد .اما و فی ثالث تغییر بسیار عمیق است به گونه ای که حتی عرف هم استصحاب را جاری نمی کند.یعنی این همانی محفوظ نیست میدانید که به چه مثال میزند؟میگوید مثلا عذره ، خاکستر شود، که امام در این باره فرمودند آتش عذره را استحاله کرد.و اگر به این صورت عذره زیر گچ باشد، گچ نجس نمی شود.اگر عذره دخان شود، یا دهن متنجس دخان شود یا منی حیوان شود،  به هر حال  به این ها مثال می زنند.به هر حال اسپرم حیوان خونگرم نجس است.فرض کنید اسپرم رفت با تخمک قاطی شدو یک بزغاله ای آمد بیرون؛ آیا این نجس است ؟ استحاله شده نجس نیست.اصلا  این جا اینقدر این همانی محفوظ نیست که به هر دلیلی هم که شک کنیم زیر بار استصحاب نمیرود.و لذا ما راحت نمی توانیم بگوییم که اسم محفوظ است محفوظ نیست.
مرحوم شیخ  انصاری بعد از آن مراحل وارد مرحله الاحکام تدور مدار الاسماء می شود. ومی گوید این که علما این جوری گفتند یعنی تا وقتی که وصف این عنوان محفوظ است، حکم محفوظ است.وقتی منتقفی شد منتفی می شود.اما گاهی وقتها میدانیم حالا یا از عرف یا غیر عرف که حکم دائر مدار وصف عنوانی نیست.میدانید که ایشان چه مثالی میزند:مثال میزند مثل انگور و کشمش.یا به مثل تمر و رطب چون  این ها را گفت که میدانیم که دائر مدار وصف عنوانی نیست. یا شک میکنیم ولی این همانی عرفی محفوظ است.در این جور جاها دائر مدار اسما نیست.
نکته ای که در کلام ایشان است این است که ایشان یک اصلی را بنیان مینهد وآن الاحکام تدور مدار الاسماء ولی می گوید از این اصل عدول می شود به عرف یا غیر عرف.
الحمد لله رب العالمین

۵۹۶ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

ادامه کلام شیخ انصاری در مساله مذکور