header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 1
  • در تاریخ ۰۴ مهر ۱۳۹۷
چکیده نکات

تتبع در کلام فقها درباره مناسبات استصحاب با استصحاب دیگر

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم
خدا را شکر می کنیم که توفیق داد در سال تحصیلی 97 - 98 بحثی را محضر شما بزرگواران داشته باشیم. اگر مستحضر باشید ما از بحث استصحاب، دو مسأله باقیمانده داریم. انشاالله در فرصتی که هست در نظر داریم این دو بحث را مورد واکاوی قرار دهیم. و انشاالله وارد بحث جدید تعادل و تراجیح شویم. ولی علی الحساب باید به این دو بحث بپردازیم. تاکید می کنم که هر دو بحث از بحث های مهم در اصول و طبیعتا در فقه است.
اولین بحث مناسبات استصحاب با استصحاب است. این بحث مناسبات در واقع ذیل همان بحث مناسبات است که یکی از مباحث ما بوده است؛ مناسبات استصحاب با سایر امارات، با امارات با سایر اصول. اما آن چه مانده استصحاب با خودش است. این بحث مناسبات استصحاب با استصحاب را، علما با عنوان «تعارض استصحابین»معرفی می کنند.
تعارض استصحابین 
منظور از این بحث قهرا این خواهد بود که گاهی وقتها ما دو پدیده داریم؛ دو موضوع و به عبارتی دو مورد داریم. که هر دو فی انفسهما شرایط عمومی استصحاب را دارند. یعنی یقین سابق، شک لاحق و وحدت موضوع، هر دو پدیده شرایط استصحاب را دارند. ولی مشکل این است که ما نمی توانیم هر دو را جاری کنیم. یکی شرایط استصحاب را دارد و یکی ندارد. بحث را باید جایی متمرکز کنیم که هر دو شرایط عمومی استصحاب را دارند، ولی نمی توانیم از هر دو استفاده کنیم. مثال کلیشه‌ای آن این است که ما یک آبی داریم که سابقه طهارت و کُر بودن را دارد. ولی الان شک داریم که به طهارتش باقی مانده یا نه! یا به کر بودنش باقی مانده یا نه! آیا در این جا شرایط استصحاب را دارد یا نه؟ آب - کر - طاهر؛ یک سطل از آن را بر میداریم نمی دانیم از کر بودن افتاد یا نه! طبیعتا معنایش این است که نمی دانیم که می تواند مطهر باشد یا نه. شرایط عمومی استصحاب را دارد؛ استصحاب کر بودن و قهرا استصحاب مطهر بودن.
از آن طرف لباسی داریم که سابقه نجاست دارد. و الان با همین آب شستیم آن را. آیا خود این شرایط عمومی استصحاب را دارد یا نه؟ یعنی یقین سابق یقین به نجاست. شک لاحق، وحدت موضوع. لباس هم که همین لباس هست لباس که عوض نشده که شک کنیم پس این هم شرایط عمومی استصحاب را دارد. اما نمی توانیم به هر دو استصحاب عمل کنیم. چون اگر استصحاب کنیم کر بودن آب را، اثر شرعی غیر مستقیمش، این است که این لباس طاهر است. ولی استصحاب خود این لباس می گوید که این لباس نجس است. در شریعت مطهر هم یک چیز نمی تواند هم پاک باشد هم نجس  باشد. این را می گویند تعارض استصحابین. این را توجه داشته باشید چون در کلمات روی این تاکید نشده است. بحث را باید جایی ببریم که شرایط عمومی استصحاب در هر دو مورد آ ب و لباس وجود داشته باشد. اما این ها باهم جمع نمی‌شوند این یک مثالی که همیشه آقای آخوند آقای شیخ و دیگران که عرض کردم این ها مثال کلیشه‌ای این بحث است. گاهی مثال دیگری که میزنند می گویند که ما دو ظرف داریم. هر دو سابقه طهارت دارند. اما یقین داریم که یکی از این  ها نجس شده است. اما نسبت به هرکدام شک داریم. سوال این است که این جا آیا شرایط عمومی استصحاب راجع به هر دو ظرف هست یا نیست؟ یعنی استصحاب طهارت کنیم، شرایط را دارد یا نه؟ دارد. هرکدام از دو ظرف فارغ از دیگری، شرایط عمومی استصحاب را دارد. اما چه کنیم که نمی توانیم هر دو را جاری کنیم. حالا یا اصلا نمی توانیم بنابراین که اجتناب از هر دو لازم است. یا یکی را جاری کنیم و دیگری را جاری نکنیم بنابراین که از یکی اجتناب لازم است. مبنای معروف هم این است که از هردو لازم است. استصحاب طهارت ظرف اول معارض دارد استصحاب ظرف دوم و بالعکس. البته این دو مثال هم با هم فرق دارد. مثال آب و لباس و مثال دو ظرف که توضیح میدهم. ببینید خیلی وقتها پیش می آید که استصحاب ها با هم تعارض پیدا می‌کنند. حتی جالب است بدانید در روایات استصحاب که چند سال قبل خدمتش بودیم که جناب زراره می آمد سوال می کرد و خدمت آقا - امام صادق علیه السلام - عرض می کرد: من وضو گرفتم و چرتی زدم نمی دانم وضویم باطل است یا نه؟ امام فرمودند: چون وضو گرفتی یقین داری به طهارت بنا را بگذار بر طهارت. «و لا تنقض الیقین بالشک» همان جا اگر دقت کنیم این که بعد هم گفته می شود که بنابر طهارت گذاشته شود به این معنی است که بلند شو نمازت را بخوان و نمازت هم درست است. همان جا اگر دقت کنید جناب زراره از یک طرف استصحاب طهارت دارد و از یک طرف هم استصحاب اشتغال ذمه دارد به نماز؛ یعنی با این طهارت نماز خواندن - طهارتی که مشکوک است - طبیعتا  نماز تمام شد شک می کند که ذمه اش بری شده یا نه! بگویید اشتغال ذمه بگویید عدم صحت (هرچه که تعبیر کنید) بالاخره استصحاب بخواهیم بکنیم باید بلند شود یک بار وضو بگیرد نماز بخواند یعنی استصحاب طهارت معارضه می کند با استصحاب اشتغال. (اشتغال ذمه) حالا گاهی وقتها خود اشتغال ذمه می گویند گاهی اشتغال می گویند اشتغال یقینی، فراغ یقینی می خواهد. علی ای حال معارض دارد. علما یک بحثی مطرح کردند تحت عنوان  «تعارض استصحابین» با این مثالی که زدم اگر کسی تا ظهر هم مثال بزند باز مثال دارد این تعارض ها متوجه می شوید که بحث، بحث بسیار پر بسامدی در فقه است. و انشاالله برسیم به شما عرض خواهم کرد که در سایه تلاش بزرگانی مثل شیخ انصاری و بعدی ها این ها از هم جدا شده است. و الا قدم و قلم بزرگانی در این جا لغزیده که انسان تعجب می کند. مثلا محقق حلی شیخ طوسی علامه حلی اگر این ها خیلی بحث برایشان منقح نبوده به خاطر عدم پیشرفت اصول در آن زمان بوده به هر حال این ها استوانه های ما هستند و همه سر سفره این ها نشسته‌ایم ولی بحث خیلی منقح نبوده است. 
من یک تذکری  در این جا بیان کنم که نه در کفایه می بینید و نه در رسائل؛ ببینید ما بحثمان تعارض استصحابین است با این مثالی که زدیم نه تزاحم استصحابین. برخی وقتها هست که دو پدیده با هم استصحاب دارند. استصحابهایشان هم با هم تعارضی ندارد، لکن من نمی توانم به هر دو عمل کنم. حالا اگر زید نمی دانم طلبم دارد یا نه قبلا طلبم داشته، استصحاب دین است یا این که فلانی را نمی دانم طلبم دارد یا نه؟ قبلا طلبم داشته. ولی من یک هزار تومانی بیشتر ندارم. این را یا باید بدهم به زید یا به عمرو. نمی توانم استصحاب کنم هر دو را و امتثال کنم آیا بحث ما این جا هم مطرح می شود؟ خیلی روشن است که خیر. این که آقای آخوند و اقای شیخ نگفتند شاید به این دلیل است که نیازی نمی‌دیدند مطرح کنند ولی در حد تذکر یکی دو دقیقه اشکال ندارد. بحث ما در تعارض استصحاب است نه در تزاحم. در تزاحم هر دو جاری است من نمی توانم امتثال کنم و لذا باید به ملاک اهم و مهم بروم فقها دارند اگر کسی پولی دارد و چند تا بدهی یا تکلیف دارد، اول کدام را مقدم کند؟ نفقه زوجه را دارد نفقه پدر و مادر را دارد نفقه فرزند را هم دارد به که اول باید بدهد؟ قدرت بر امتثال همه را هم ندارد. آیا نفقه زوجه مقدم است آیا نفقه پدر و مادر مقدم است؟ نفقه اولاد مقدم است گاهی پولی دارد کفاره بدهکار است سهم امام هم بدهکار است، زکات هم بدهکار است. مال مردم هم بدهکار است چه کار باید بکند؟ اینها در وقتی که استصحاب باشد محل بحث ما نیست. محل بحث ما تعارض استصحابین است نه تزاحم استصحابین. یک نکته هم من الان به ذهنم رسید عرض کنم و آن این که استصحابین هم که می گوییم از باب مثال است یعنی غیر یکی چون تعارض، قوامش به یکی دو تا که نیست حداقل به دو تاست ممکن است سه تا یا چهار تا استصحاب باشد؛ استصحاب انائات که ممکن است چند تا استصحاب داشته باشد. اگر می گوییم تعارض استصحابین یعنی غیر یکی حالا ممکن است سه تا باشد یا چهارتا و ...

اقسام تعارض استصحابین 
مطلب دوم این که وقتی دو استصحاب تعارض میکنند طبیعتا صور زیادی دارند؛ یعنی ممکن است این دو استصحابها وجودی باشند ، ممکن است عدمی باشند اصطلاحا جایی که وجود یک پدیده را استصحاب کنیم می گوییم استصحاب وجودی و آن جایی که عدم را استصحاب کنیم می گویند استصحاب عدمی . یک موقع شما بقای روز را می توانید استصحاب کنید و یک موقع عدم طلوع فجر را استصحاب می کنید. دو تا استصحاب گاهی در موضوع است و گاهی در حکم است. آن مثالی که زدیم مثال آب و لباس استصحاب در چه بود؟ استصحاب کربودن آب.کر بودن می توانیم بگوییم در موضوع چون کر بودن موضوع است برای خیلی از احکام. استصحاب نجاست لباس. نجاست حتما حکم است. لذا استصحابی که تعارض می کند گاهی یکی در موضوع است یکی در حکم گاهی هر دو در موضوع است. گاهی هر دو در حکم است. فکرتان را مشغول به این ها نکنید. درست است که اقسام را می توانیم تصور کنیم ولی این اقسام دخالتی در بحث ما ندارد. نیازی نیست معطل شویم برای اقسامی که دخالت در بحث ما ندارد. فقط باید یک جا حواسمان را متمرکز کنیم. به تعبیر شیخ انصاری قدس سره یک جا از بحث هست که سرنوشت بحث معین می شود و آن این است که دو تا استصحاب که تعارض می کنند گاهی بین اینها رابطه سببی و مسببی است (علت و معلول) - رابطه طولی، عمودی - هر چه خواستید تعبیر کنیدـ گاهی رابطه عمودی سبب و مسبب شرعی نیست. دو تا استصحابند با هم کاری ندارند، فقط یک سبب سومی است که این ها را به هم ربط می دهد. اگر دقت کنید من دو مثالی که زدم اول درس دقیقا ناظر به این دو صورت بود. چون در مثال اول بحث لباس و آب؛ وقتی یک آبی هست که سابقه کر بودن دارد، الان هم استصحاب کُریت را می توانم بکنم، شرایط عمومی استصحاب را دارد از آن طرف لباسی دارم که سابقا نجس بوده و در این آب آن را شستم ببینید این جا سرنوشت لباس یعنی طهارت و نجاستش به چه پیوند خورده است؟ آب؛ اگر آب شرعا یا واقعا کر باشد، این لباس پاک است. چنان که آب از کربودن افتاده باشد، لباس همچنان نجس است. اصطلاحا می گویند رابطه سببی و مسببی بینش هست. اما در مثالی که ما دو ظرف داریم و هر دو سابقه نجاست دارند، سابقه طهارت دارند و الان یقین داریم که یکی از این ها نجس است و دیگری پاک است نمی دانیم کدام نجس است کدام پاک است علم اجمالی داریم به نجاست احدهما. این جا به نظر شما مثل آن جا، این دو ظرف به هم پیوند خورده اند؟ خیر؛ دو تا ظرف است شرایط استصحاب طهارت را هم دارند منتها شک در این و آن معلول علم اجمالی من است به نجاست احدهما. لذا این طور نیست که یکی سرنوشت دیگری را تعیین کند. این است که این جا گفته اند: تعارض استصحابین گاهی شک در یکی، مسبب از دیگری است مثل مثال اول و گاهی این ارتباط بین اینها نیست بلکه شک از هر دو مسبب از سبب دیگری هست مثل مثال انائین مشتبهین ما نمی توانیم بگوییم تعارض استصحابین در این صورت یک حکم دارد خیر در صورت اول یک احکامی دارد در صورت دوم احکام دیگری دارد. پس همه اقسام را فاکتور می گیریم و فقط روی این صورت که می گوییم تعارض استصابین می گوییم گاهی سبب و مسبب است و گاهی نیست. منتها نکته ای که هست این است که در این که چه تعبیری بکنیم از صورت اول، صورت دوم راحت است؛ صورت اول را باید ببینیم چه تعبیری بکنیم بعد راجع به صورت دوم باید بگوییم غیر آن. مهم این است که از صورت اول چه تعبیری بکنیم. جالب این است که یک تعبیری شیخ و آقای نائینی و آقای حائری و ... دارند که احتمالا روی برگه هم به آن اشاره شده و می بینید، یک تعبیری آقای آخوند دارد و یک تعبیری هم آقای خویی دارد نمی گویم که تعبیر چهارم را نداریم همین ها را برسیم وشنیدنی این که هیچکدام ازاین تعبیر ها جامع نیست. قلم آن ها نتوانسته مراد آنها را روشن بیان کند با این که آنها مقصودشان روشن بوده است. لذا سه تعبیری که من در این برگه آوردم خالی از مناقشه نیست علیرغم این که همه این ها یک چیز را می خواهند بگویند و کاملا هم روشن است. 
شیخ انصاری، از این مطلبی که من برای شما گفتم چه تعبیری دارد. با هم متن رسائل را می خوانیم و بعد دوست دارم قبل از این که من ادامه دهم واشکال آن را بگویم اگر شما به ذهنتان رسید، بیان کنید صفحه 1453، شیخ می فرماید: ان الشک فی احد الاستصحابین، اما ان یکون مسببا عن الشک فی الاخر من غیر عکس و اما ان یکون الشک فیهما مسببا عن ثالث؛ شک در احد الاستصحابین؛ شک در کر بودن آب و استصحاب نجس بودن لباس یا یکی از این شک ها، مسبب از شک در دیگری است من غیر عکسٍ. این مثالش را بخواهید انتخاب کنید همان مثال لباس و آب است. شک در مورد لباس که مثلا الان شک دارم که پاک شده یا نه؟ مسبب از شک در آب است. اگر آب را راحت میدانستم که کر است آیا شک داشتم؟ نه. پس شک در لباس مسبب از شک در آب است اما من غیر عکسٍ. ولی شک در آب مسبب از شک در لباس نیست. مشخص است اصلا ربطی ندارد. شک در آب به این دلیل است که یک سطل از آن برداشتم. و الان نمی دانم که از کر بودن افتاد یا نه. یا این که نه شک در هر دو مسبب از  ثالث است. یک پدیده سوم است. شک در انائین مسبب ازعلم اجمالی است که میدانم یک نجاستی در یکی از این ها افتاد، مسبب از این علم اجمالی است. این تعبیر را خیلی  ها دارند؛ آقای نایینی آقای حائری و ... و مطمئن باشید کسی وقت بگذارد و بیشتر دنبال کند، می بیند.
مشکل این عبارت این است که این که می گویید شک در یکی از پدیده ها مسبب از دیگری است ومثالش را هم برایتان گفتم این جامع افراد نیست. من یک مثالی می زنم دقت کنید اگر ما آبی داریم که به همین شکل یک سطلی از آن برداشتیم و شک می کنیم که از کر بودن افتاده یا نه؟ و یک لباسی هم داریم که قبلا نجس  بوده و بعد هم نمی دانیم که آب کشیدیم یا نه. هر چه فکر  میکنیم آب کشیدیم نکشیدیم. می گوییم اشکال ندارد با همین آب یک بار دیگر می  شوییم؛ این جا شک در لباس، مسبب از شک در آب است؟ با این که این مثال هم از همین صورت است. اگر من یک لباسی دارم که سابقا نجس بوده، نمی دانم آب کشیدم یا نه؟ قهرا استصحاب نجاست دارد. یک بار دیگر با  همین آبی که شک دارم کر است یا نه، آب کشیدم. این جا شک من در لباس قبل از آب کشیدنم بود یعنی شک در لباس احد الاستصحابین مسبب از شک در این آب نیست چون از قبل  هم بود من گشتم دیدم که کسی این اشکال را از شیخ نگرفته، اما گشتم ببینم که کسی به گونه ای گشته که به گونه ای تعبیر کند که این اشکال بر او وارد نباشد!
آقای عراقی یک اصولیی قَدَری هست؛ - محقق عراقی: آقا ضیاء - نه این که ایشان هم کم کارداشته در نجف و ممحض در اصول بوده؛ ده دور (60 سال) خارج اصول گفته؛ حتی شب و روز گاهی نصف شب بلند می شده و مطلبی اگر به ذهنش می رسیده یادداشت می کرده است. این چیزها را باید در کلمات عراقی دنبال کرد. انسان باید شخصیت ها را بشناسد که هر چیزی را کجا پیدا کند. من دیدم محقق عراقی یک تعبیری به کار برده که به نظر من متوجه این اشکال بوده است. میدانید چه گفته ایشان؟ گفته: بقای شک در احد الاستصحابین مسبب از شک در دیگری باشد؛ بقای شک نه فقط حدوث شک. الان در همین مثالی که برای شما زدم به عنوان اشکال بر شیخ انصاری، آیا بقای شک در لباس، مسبب از وضعیت آب هست یا نه؟ ممکن است حدوث شک در لباس مسبب از این باشد که نمیدانم من قبلا آب کشیدم یا نه؛ مثلا قبل از سفر نمی دانم که آب کشیدم یا نه. حدوث شک در لباس مسبب از وضعیت آب نیست. اما اگر من یکبار دیگر در آب شستم و چون در آب همچنان شک دارم و در لباس شک دارم، می توانیم بگوییم بقای شک در لباس، مسبب از وضعیت آب است. و لذا به نظر ما اگر بخواهد کسی تعبیری بکند که این اشکال بر او نباشد، بگوید ان الشک فی احد الاستصحابین، چه در حدوثش، مثل آن جا که در لباسش یقین داشت که نجس است با این آب شست یا با بقایش - مثل لباسی که قبلا نجس بوده و نمی داند آب کشیده یا نه - یک بار دیگر در این آب شست؛ لذا عبارت عراقی را نگاه کنید: اما ان یکون الشک فی بقاء احد المستصحبین مسببا عن الشک فی بقاء الاخر یا نه ... اگر کسی آن اشکال شیخ را نداند، نمی داند مرحوم عراقی این تعبیر را برای چه به کار برده است. البته ما  از این تعبیر هم راضی نیستیم؛ ما گفتیم هم حدوث بیاید هم بقاء بیاید که هر دو فرض را بگیرد. این تعبیر آقای شیخ که بی‌مناقشه نبود. آقای آخوند شاگرد آقای فاضل آمده تعبیر را عوض کرده است. من مایلم تعبیر آخوند را دقت کنید برای این که زمینه فکر باشد برای جلسه بعد.
تعبیر آخوند این است: تارة یکون المستصحب فی احدهما من الآثار الشرعیة للمستصحب الاخر. بعد رفت سراغ تعبیر شیخ: فیکون الشک فیه مسببا عن الشک فیه کالشک فی نجاسة الثوب المغسول بماء مشکوک الطهارة فقد کان طاهرا و اخری لا یکون کذلک. 
برای جلسه بعد این عبارت را مقایسه می کنید با عبارت شیخ؛ چه مزیتی این دارد و چه اشکالی این دارد البته خواستید بعد ادامه برگه را مطالعه کنید.
الحمد لله رب العالمین

۸۸۸ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

تتبع در کلام فقها درباره مناسبات استصحاب با استصحاب دیگر