header

خارج اصول فقه - دور دوم (1400-1401)

جلسه 32
  • در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۰
چکیده نکات

اول شخص یدخل الجنة فاطمه سلام الله علیها
حدیث نبوی از متون شیعه و غیر شیعه
چرا اولین نفر؟ سه توجیه در این باره
مشکل اهل تسنن : حرام دانستن تحلیل تاریخ صدر اسلام
داشتن کبری و صغری و نتیجه را ملتزم نشدن
جمله اجتهد و فأخطا
مراد از اقتضاء و شانیت در کلام محقق خراسانی اراده و کراهت است. اشکال برخی بر کلام محقق خراسانی وارد نیست.
توجیه غیر ضرور محقق اصفهانی و نقد خود ایشان بر آن توجیه
محقق خراسانی قائل به تبعیت احکام از مصالح مفاسد پیشینن نیست.
رفع یک نسبت اشتباه به محقق خراسانی

صفحات 35 و 36 : کلیک کنید


متن پیاده سازی شده جلسه سی‌ و دوم خارج اصول فقه (دور دوم) 20 آذر ماه 1400

بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله صلی الله و علیه و آله: اول شخص یدخل الجنه فاطمه سلام الله علیها
در آستانه ورود به ایام حزن و تاسف بار و تعجب برانگیز فاطمیه هستیم. این روایت را هم اهل تسنن نقل کرده اند و هم در متون امامیه هست. چند نکته ذیل این روایت: 
اولا از آنجایی که در قیامت همه چیز حساب دارد "الوزن یومئذ الحق" باید تامل کرد که معنای این روایت چیست؟ ما پیش از این گفته بودیم دنیا در بلند مدت حساب دارد اما در کوتاه مدت حساب ندارد اما با تامل بیشتر انسان به این پی می برد که دنیا در طولانی مدت هم حساب ندارد. اشخاص نیک سیرتی که نام آنها به نیکی برده نمی شود و بالعکس. بله مواردی هم هست که در دنیا دارای حساب و کتاب است اما در آخرت این امر استثناء بردار نیست و همه چیز روی حساب و کتاب است. لذا باید دید این "اول شخص" به چه معناست شاید چیزی به ذهن ما نرسد اما همین که متوجه این موضوع باشیم لازم است.
آنچه اینجا وجود دارد اینکه باید گفته شود اول شخص داخل شونده در بهشت رسول خدا یا امیر مومنان هستند اما گفته شده فاطمه سلام الله علیها. این موضوع سه جهت می تواند داشته باشد: جهت اول اینکه رسول خدا و امیر المومنین سلام الله علیهما میزبان هستند و این روایت سخن از میهمانان بهشت می کند. امیر مومنان که قاسم الجنة و النار است و رسول خدا هم ارباب همه هستند. 
جهت دوم اینکه بگوییم اینجا موضوع حیثی است. یعنی بگوییم اولین کسی که در مورد موضوع ولایت، ادارک کرد، اظهار کرد و اقدام کرد حضرت صدیقه سلام الله علیها بودند که در دفاع از تراث نبوی اولین مُقدِم بوده اند که در بهشت ولایت و جنت هم اولین داخل شونده هستند. 
جهت سوم اینکه شاید عرفی باشد یعنی از اولین کسانی که وارد بهشت می شوند حضرت زهرا سلام الله علیها باشند. البته وجه اول نوبت را به وجه دوم نمی رساند و اول و دوم نوبت را به وجه سوم نمی رسانند. 
روایت روایتی نیست که دوستان صدیقه طاهره (س) نقل کرده باشند. روایتی که از زبان ابوهریره شنیده می شود و بعد وارد متون مشهور و معتبر اهل تسنن می شود را نمی شود در صدور آن مناقشه کرد هر چند از نظر سند به دلیل ابوهریره نمی توان دفاع کرد. 
اما خطاب به شما مدافعان حریم ولایت و خطاب به اهل علم اهل تسنن چند نکته بیان می کنیم:
نکته اول اینکه سوال می کنیم چرا اهل سنت تحلیل تاریخ صدر اسلام را حرام می دانند؟ سال گذشته که امام جمعه خاش مطالبی را بیان کرد و شیعه را بدهکار کرد، دیدم اگر کسی چیزی نگوید فردا جای بدهکار و طلبکار عوض می شود. در آن یادداشت این سوال را مطرح کردم که چرا شما تحلیل تاریخ صدر اسلام را حرام کرده اید و آدرس در آن یادداشت بیان شده. یعنی ای مسلمان قرن بیست و یک! کور باش و کر باش و تاریخ را تحلیل نکن. 
دوم اینکه بحث اجتهد فأخطأ چه بر سر تاریخ ما آورد و ... . بر اساس همین جمله در ماجرای خالدبن ولید و مالک بن نویره در شبی مسلمانی کشته شد، با همسر او مقاربت شد و به اسارت گرفته شد و اموالش مصادره شد بعد هم گفته شد که اجتهد فأخطأ.
این جمله اجتهد فأخطأ در جای خودش می تواند درست باشد در مورد مجتهدی که با شرایط لازم اجتهاد کرده نه خالدبن ولید. 
نکته سوم اینکه آیا ما می توانیم بگوییم العالم متغیر و کل متغیر حادث اما نگوییم فالعالم حادث؟ آیا وقتی صغری و کبرای استدلال بود و این صغری و کبری هم شرایط محتوایی صحیحی داشتند و هم شرایط صوری درستی داشتند آیا می توانیم نتیجه را نگیریم؟ در میان اهل سنت این قضیه وجود دارد: در مورد فاطمه سلام الله علیها از پیامبر (ص) نقل می کنند که انما هی بضعة منی یریبنی ما أرابها و یؤذینی ما آذاها (صحیح بخاری ج7 ص47) و خود آنها نقل کرده اند که حضرت زهرا (س) از خلیفه اول فاصله گرفتند و با او قهر کردند : فهجرته فاطمه (س) فلم تکلمه حتی ماتت. باز هم در همان کتاب بخاری ج 8 ص 185دارد که با غضب بر آن شخص از دنیا رفت. و این را هم دارند که حُرِّمت الجنة علی من أظلم أهل بیتی و آذانی فی عترتی: بهشت حرام است بر کسانی که بر اهل بیت من ظلم کنند و ذیل آیه تطهیر خود آنها تصریح می کنند که فاطمه (س) از اهل بیت است مثل تفسیر القرآن العظیم و ذیل آیه مودت تفسیر کشاف زمخشری. با این وجود نباید نتیجه گرفت که کسی که فاطمه (س) را آزرد و اذیت کرد به فاطمه (س) ظلم کرده و کسی که ظلم کرده بهشت بر او حرام است؟! ایا کسی که بهشت بر او حرام است صلاحیت برخی از مناصب را دارد؟
نکته چهارم اینکه حضرت زهرا (س) در دفاع از ولایت و از تراث نبوی ادراک به موقع داشت و مانند توابین نبود که بعد از ماجرا ادراک کنند. بعد حضرت زهرا س به موقع اظهار فرمود و آنچه از دست ایشان بر می آمد اقدام کرد که با بررسی جریان 75 یا 95 روز به خوبی روشن است. گاهی یک حکومت یا یک صنف ادراک و اظهار و اقدام به موقع دارد و نتایج خوبی حاصل می شود اما گاهی این سه عنصر به موقع نیست و به نحوی حرکت می کنند که آیندگان به چشم ابلهان به آنها نگاه می کنند. فرق فهیم با ابله این است که ادراک و اظهار و اقدام به موقع دارد یا ندارد. 
در دوران مشروطه گروهی مشروطه طلب بودند و هیچ حقی برای جان و مال مشروعه خواه قائل نبود و گروهی مشروعه خواه بودند و هیچ احترامی برای جان و مال مشروطه خواه قائل نبودند اما الان ما به آنها که نگاه کنیم باید بگوییم ای کم خردان این درگیری چه ضرورتی داشت؟ 
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامه بحث درسی:
بیان شد که جناب آخوند برای مراحل حکم چهار مرحله قائل است و در این مراحل مرحله ای به نام مصلحت و مفسده ندارد اما مشهور تصور می کنند که مراد ایشان از مرحله اقتضاء و شأنیت در کلام ایشان همان مصلحت و مفسده است.
بر اساس این کلام به چند اشتباه پی می بریم که برخی خطاب به آقای آخوند گفته اند که مصلحت و مفسده از مقدمات حکم است آن هم از مقدمات خارجیه نه داخلیه و شما چرا آن را از مراحل حکم گرفتید؟ 
به این افراد مستشکل باید گفت شما اثبات کنید که مرحوم آخوند گفته باشد که مصلحت و مفسده از مراحل حکم است بعد اشکال کنید. بله ایشان گفته که مرحله شأنیت و اقتضا از مراحل حکم است اما شأنیت و اقتضاء برای حکم است و مراد از آن اراده و کراهت است نه مصلحت و مفسده.
نکته روشی: همان کاری که با کلام شارع می کنیم با کلام علما هم باید بکنیم و آن اینکه درباره کلام شارع حمل الظاهر علی النص می کنیم و حمل الظاهر علی الاظهر می کنیم و حمل المبهم علی المبین می کنیم و همین اقدام را باید درباره کلام علما هم پیاده کنیم. آقای آخوند در دو جا مرحله اول را اراده و کراهت می داند و در جای دیگر تعبیر به اقتضاء و شأنیت می کند و مراحل فعلیت و انشآء و تنجز را در همه جا گفته است در نتیجه ما شأنیت و اقتضاء را حمل بر اراده و کراهت می کنیم. 
توجیه و اشکال مرحوم اصفهانی نسبت به کلام مرحوم آخوند
ما از اقای اصفهانی بیش از دیگران تعجب می کنیم که شأنیت و اقتضاء را به معنای مصلحت و مفسده گرفته و بعد کلام ایشان را توجیه کرده و گفته: مصلحت و مفسده مقتضی است و حکم مقتضاست یعنی مصحلت و مفسده می شود علت و حکم می شود معلول و همیشه معلول در ذات علت وجود دارد اما نه با حد معلولی. ان المقتضَی له ثبوت فی مرحلة ذات المقتضِی؛ ثبوتا مناسبا لمقام العلة لا لدرجة المعلول. از اینجا می شود گفت که حکم در مرحله مقتضی که مصلحت و مفسده باشد وجود دارد. یا به عبارت دیگر مصلحت و مفسده قابل است و حکم مقبول است و مقبول در مرحله قابل وجود دارد مانند اینکه انسان مقبول است و نطفه قابل است و انسان در نطفه موجود است البته نه با حد انسانی. 
بعد آقای اصفهانی به این توجیه اشکال می کند که رابطه مصلحت و مفسده با حکم رابطه علت و معلول است اما علت و معلول غایی و مصلحت می شود علت غایی و اینکه گفته می شود که معلول در ذات علت است مراد علت فاعلی است نه علت غایی. یا در مثال نطفه و انسان، نطفه در مسیر انسان شدن است اما ایا می توان گفت که مصلحت و مفسده در مسیر حکم شدن هستند؟
ما به آقای اصفهانی می گوییم که ثبت الأرش ثم انقش. شما چه اصراری دارید که حرف اقای آخوند را حمل بر مصلحت و مفسده کنید و بعد توجیه کنید و بعد اشکال بگیرید؟ 
شاید کسی بگوید ممکن است اقای اصفهانی عبارتی از آقای آخوند دیده که ما ندیده ایم و در آن عبارت متوجه شده که اقتضاء و شأنیت در کلام ایشان منظور مصلحت و مفسده است.  اگر کسی این عبارت را آورد ما می پذیریم اما ملاحظه شد که نبود.
نکته دیگر اینکه اساسا مرحوم آخوند به تبعیت احکام از مصالح و مفاسد معتقد نیست پس چطور می شود چنین کسی با چنین مبنایی معتقد باشد که مصلحت و مفسده از مراحل و مراتب حکم است؟ 
لذا ما با توجه به این موضوع و رفع این اشتباه خواهیم گفت که مصلحت و مفسده نمی تواند ار مراحل و مراتب حکم باشد. 
خلاصه بحث: مشهور قائلند که مراد مرحوم آخوند از مرحله شأنیت و اقتضاء، مصلحت و مفسده است و بر این کلام اشکال گرفته اند و برخی مانند مرحوم اصفهانی این مراد را ابتدا توجیه کرده اند و بعد بر توجیه خود اشکال کرده اند. باید گفت که مراد مرحوم آخوند از مرحله اقتضاء و شأنیت، مصلحت و مفسده نیست و هیچ جا در کلام ایشان چنین مرادی ذکر نشده و فقط اراده و کراهت آمده که شأنیت و اقتضاء هم حمل بر اراده و کراهت می شود. از طرف دیگر مبنای مرحوم آخوند این است که احکام از مصالح و مفاسد تبعیت نمی کند  لذا با توجه به این مبنا ایشان نمی تواند معتقد باشد که مصلحت و مفسده از مراحل حکم است.

۵۶۰ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

اول شخص یدخل الجنة فاطمه سلام الله علیها
حدیث نبوی از متون شیعه و غیر شیعه
چرا اولین نفر؟ سه توجیه در این باره
مشکل اهل تسنن : حرام دانستن تحلیل تاریخ صدر اسلام
داشتن کبری و صغری و نتیجه را ملتزم نشدن
جمله اجتهد و فأخطا
مراد از اقتضاء و شانیت در کلام محقق خراسانی اراده و کراهت است. اشکال برخی بر کلام محقق خراسانی وارد نیست.
توجیه غیر ضرور محقق اصفهانی و نقد خود ایشان بر آن توجیه
محقق خراسانی قائل به تبعیت احکام از مصالح مفاسد پیشینن نیست.
رفع یک نسبت اشتباه به محقق خراسانی