مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 18
امتداد القول بالامکان - للقول بامکان القسم الرابع بیانات اخری - بیان محقق حائری برای امکان: امکان تصور جزیی، بدون علم به قدر مشترک لکن با علم اجمالی به جامع و وضع لفظ برای آن جامع. والحاصل مرآتیت از هر دو طرف صحیح است.
نقد کلام محقق حائری: اگر مرآتیت کافی هست پس هر دو عام است و اگر نیست پس چگونه لفظ برای عام وضع شده؟!
بیام کلام محقق رشتی برای اثبات قسم چهارم(وضع خاص و موضوع له عام)
واضع قد یلاحظ معنی و یجد فیه معنی آخر و یضع اللفظ بازائه چون مشتمل بر آن معنا هست در نتیجه یسری الی کل ما یفید.
ما یتعین ان یقال از کدام اوضاع و احوال صحبت میکند؟ وضع های اولیه یا بعد؟
واضع را چه کسی فرض کردهاند؟ خداوند یا ...
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 18
تعیین محل نزاع در مشتق
1. بر حال حقیقت برآینده مجاز و اسناد فی الحال به اعتبار گذشته محل اختلاف.
2. معیار زمان اسناد است نه زمان نطق.
3. اگر سه زمان بود: زمان نطق - زمان استناد و زمان تلبس داخل در نزاع است.
4. مشتق ادبی و صرفی مراد نیست.مشتق قابل حمل بر ذات در منطق نه در نحو مراد است.مثل مصدر،فعل ذات و ذاتی و محمولات بالصمیمه از محل بحث خارج است.
5. مشتق به وصف کونه مفردا مراد نیست که زمان در مشتق ماخوذ باشد. مصحح تلبس و استناد است نه چیز دیگر
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 18
اشکال بر اقتضای مورد ادعای محقق آخوند در صیغه از جهت نفس و تعیینی و عینی بودن:
1. این بیان مفید اثبات مدعا نیست. رابطه وجوب با این سه قسم و مقابلاتش رابطه مقسم و قسم است(طبیعت مهمله با 2 قسم) و هر کدام بیان زاید میخواهد!
جواب: برخی قیود عرفاً مازاد بر طبیعت نیست مثل نفسی،تعیینی و عینی بودن واجب به تعبیر دیگر: نفسی یعنی«عدم کون الوجوب للغیر» و نبودن قرینه بر قید وجودی، برای اثبات قید عدمی کافی است.
در این جا میتوان از عرف کمک گرفت و مطلب را به نفع مدعای محقق خراسانی تمام نمود.
2. مگر وجوب غیری همیشه در دلیل مقید و وابسته صادر میشود که از عدم وابستگی صیغه نفسی بودن درآید؟!
این اشکال در اثبات تعیینی بودن نیز هست؟ وجوب کفایی نیز وجوب مشروط به عدم اتیان دیگران نیست بلکه وجوبی است منوجه همگان لکن به فعل برخی از دیگران ساقط میشود.(عنایة الاصول ج1 ص233-234)
جواب: اشکال قوی است ولی به هر حال محقق خراسانی میخواهد فرق بگذارد بین مورد احتیاج به بیان زاید و عدم بیان وی در مبحث ششم حاکی از این است. به اعتقاد ما با اطلاق مقامی- هر چند تا زمان انتظار بیان نه تا آخر شریعت - میتوان مطلب را تمام کرد. اصولاً اطلاق که با عدم بیان زاید تمام میشود مقامی است. پس اطلاق صیغه با این توضیح عام است.
ضمناً واجب غیری در ص 171 و تخییری 225 و کفایی در ص 228 بیان میشود.