header

تفسیر قرآن کریم(1401-1402) - جلسه

اطلاق واژه "اسم" در قرون اولیه اسلام بر غیر آن چه در لغت و عرف رایج بوده است.
امام رضا علیه السلام:(صفة لموصوف)
کلام مرحوم طباطبایی: اسم دو اطلاق دارد:
1. اسم دال بر مسمّا 2. بر ذات مأخوذ به وصفی از اوصاف
اولی اسم الاسم است و دومی مسمّا برای آن است.
(توجیه اسم عین مسمّا است)
همچنین گفته شده: اسم دو اطلاق دارد:
1. اسم بر ذات حق با فرض تجلی و ظهور مطلق
2. اسم بر غیر ذات حق- ذواتی که ظهورات متعین حق می‌باشند.

تفسیر قرآن کریم(1401-1402) - جلسه

حدیث عن الامام علی علیه السلام: ان جمیع القرآن فی باء بسم الله و انا نقطة تحت الباء.
حدیث: أن اسرار القرآن فی الفاتحة و اسرار الفاتحة فی البسمله و اسرار البسملة فی الباء و اسرا البائ فی نقطتها.
در قبال این دو حدیث دو موضع مختلف داریم: موضع انکار و موضع توجیه.
مثلا گفته شده:این دو حدیث و امثال آن از پیامبر صلی اللع علیه و آله و اصحاب او نرسیده و نا معقول است و باعث می‌شود که بیان بودن برای همگان زیر سوال برود.
اقول:جواب این استدلال سست معلوم است.
در توجیه این حدیث بیاناتی به منصه ظهور رسیده است مثلا گفته شده:
1. همه موجودات در نقطه باء جمع-که نقطه بسیطی است-است و بشر زیر نظر و سلطه نقطه باء است... .
این بیان از دو جهت اشکال دارد که در درس توضیح داده شده است.
2. باء به معنای ظهور است و اولین ظهور و تعیّن ولایت احمدی-علوی است... .
3. اگر سببیت نبود قرآن نبود و باء مبین سببیت است و آن چه به باء معنا می‌دهد باء هست و انسان کامل است که معنا و هدف می‌دهد به خلق.
اسم الله:اسم در لغت و عرف-طرح شبهه-پاسخ به شبهه

پاسخ به پرسش های درسی هفتگی تفسیر (1401-1402) - جلسه

پاسخ به پرسش های درس خارج تفسیر قرآن (1401-1402)
دوم آذرماه 1401

تفسیر قرآن کریم(1401-1402) - جلسه

تعیین نوع باء بسمله قرآنیه - یک احتمال سببیة بودن آن و تعلقش به کلمه مناسب در سوره. مانند: "بسم الله الحمد لله" یا "بسم الله قل هو الله احد".
و در این که سبب ذات الله یا اسم الله است دو نظر وجود دارد که در تفسیر اسم اشاره خواهیم کرد. برخی ثمره فقهی بر این نظر بار کرده و تعیین آن را قبل از شروع سوره لازم دانسته‌اند. در ادامه به این فرع فقهی رسیدگی خواهیم کرد.
گاه گفته شده: این جمله حالت شعار پیدا کرده و در هر جا که بیاید برای تبرک است و نیاز به متعلق به ندارد.
آیا رابطه خداوند با خلق رابطه سبب و مسبب است؟
(تا تعیین باء برای سببیت صحیح باشد؟)
برخی این رابطه را مثل رابطه علیت قبول ندارند.آن را غیر وارد در نصوص دینی فرض کرده‌اند.تعبیر مثل"ظهور" یا "تجلی" را می‌پسندند و این در حالی است که در حدیث آمده: لانه جل ثنائه علة کل شیء و لیس شیء بعلة له.
(امام صادق علیه السلام/بحار الانوار3/148 و نهج البلاغه خطبه 186)
نهج البلاغه: مع کل شیء لابمقارنة و غیر کل شیء لا بمزابلة.
واقع این است که نزاع در تعبیر ناموجه است. مهم اعتقاد صحیح است و البته در تعبیر هم باید دقت کرد.