تفسیر قرآن کریم(1402-1403) - جلسه
از برخی روایات استفاده میشود که جعل خلیفه، خلیفه برای خداوند است(خلیفة الله) و جعل حجج الاهی بر خلق - مراد از اسماء اسامی اشیاء و پدیدها است که جناب آدم در مفاهمه به آن نیاز داشت -(تفسیر کنزالدقائق343و344 ج1)مراد از «هم» مطابق برخی روایات ارواح حجج الاهی است(همان،ص344) و شاید مراد از «اسمائهم» صرف نام ونام خانوادگی حجج نباشد بلکه آن چه این حجج را معرفی میکند و میشناساند.
در واقع آیات مورد نظر ظاهری دارد و اشارتی که قرائنی بر آن اشاره در ظاهر دلالت میکند.
با این نگاه عدم تلاؤم متوهم در آیه روشن میشود. تعلیم اسامی اشیاء در ادامه آیات مورد عنایت قرار نمیگیرد.بلکه «هم» و «اسماء هولاء» بیشتر مظرح میشود. ضمناً ضمیر «عرضهم» مرجعش حکمی است نه معنوی یا لفظی.
تفسیر قرآن کریم(1402-1403) - جلسه
پاسخ به برخی پرسش ها- وضعیت متوسلین از مومنین در برزخ - رفتن بر سر مزار آن ها
مسائل مورد گفتگو از آیات 30 الی 38 سوره بقره:
1. و اذ قال ربک مربوط به چه زمانی است؟
2. انسان خلیفة چه کسی در زمین است؟
3. کلام فرشتگان (ا تجعل فیها...) حدس بود یا مبتنی بر حسّ از گذشتگان
4. مراد از الاسماء و ضمیر «هم» و «اسماء هولاء» کیست و چیست؟
تفسیر قرآن کریم(1402-1403) - جلسه
استطراد از فلسفه تفسیر: روش شناسی رفتار خداوند در قرآن - حدود قاعده حلیت - خداوند نه قرآن را غامض قرار میدهد که قرآن کتاب الخواص شود و نه آن را از لطایف خالی میکند تا کتاب عوام شود. ان را به گونهای قرار میدهد که با اندکی اعمال قواعد زبانی و ادبی عوام بفهمند و خواص بدون اعمال برخی تصرفات غیر ضرور به مطالب عمیق برسند. نمونه آن را در آیه «لیس البرّ ان تولّوا...» میتوان یافت.
باطن نوری و ناری اعمال در همین دنیا - نکات از آیات 30 الی 38 سوره بقره.
تفسیر قرآن کریم(1402-1403) - جلسه
تفسیر آیات 28 و 29 از سوره مبارکه بقره
1. نسبت به آیه 28 گاه گفته میشود آن چه باز دارنده از کفر است علم به احیا و اماته است نه محض این فرآیندها.
2. در آیه به 4 یا 5 مرحله اشاره میشود(ثم الیه تحشرون آیا ادامه مرحله چهارم است یا مرحله پنجم) البته آیا وضعیت در برزخ مطمح نظر است یا نه؟ قرطبی تا 5 احیاء و 6 اماته اشاره میکند.
در این باره باید روایات رصد شود ولی به هر حال در آیه 4 یا 5 مرحله مورد اشاره قرار گرفته است.
3. نسبت به آیه 29 دو فقره هست. فقره دوم آن محل بحث زیادی واقع شده است. به تفاسیر مراجعه شود. از فقره اول آن قاعده حلیت -به عنوان یک قاعده نه اصل حلیت به عنوان اصل عملی عند الشک- استفاده میشود.