مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه
در توجیه حمل وصف اشتقاقی بر سبب-که موارد آن همگانی نیست و تخلف از آن بسیار است- میتوان گفت:
1. گاه مبدأ اشتقاق قابلیت دارد مثل اتلاف.
2. گاه مجاز است و در واقع سبب تحقق مبدأ است مثلا قتل هست اما قاتل و قَتَل نیست.جواهر43 ص 97: انما المدار علی صدق نسبة الفعل و هو«قتل» و نحوه او نسبة المصدر و هو«القتل» و ان لم تتحقق نسبة القتل، عما فی قتل النائم و نحوه.
البته عدم صدق قاتل منافی ثبوت مثل دید نیست؛ زیرا دیه بر عهده کسی است که سبب تحقق مبدأ شده است و لو وصف اشتقاقی بر آن صادق نباشد.(در فقه مهم لسان دلیل است)
محقق ایروانی در ردّ استدلال به قاعده اتلاف برای ضمان منافع مستوفاة میفرماید: فالمتبادر من اتلاف المال اخراجه عن المالیة بتضییعه لا اتلافه فی سبیل الانتفاع به... الّا ان یراد من الاتلاف هنا اخلاء کیس صاحبه عنه لا الاتلاف الحقیقی المنوط بتحقق التلف و فیه... حاشیة المکاسب96/1
6. در اوصاف منحوت. کلام محقق دوانی:صدق مشتق تابع قیام مبدأ به ذات نیست.
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه
تفریق بین وصف محمول بر مباشر و محمول بر سببیت با عدم تلبس به مبدأ در سبب - بیان محقق اصفهانی: قیام دو گونه است: قیام عرض به معروض و قیام معلول به علت.
نقد بیان اصفهانی: لازم میآید بر صاحب غنم اطلاق آکل العلف شود؟! یا بر ولی طفل صدق آکل النجس شود!
ان قلت بر نقد و دفاع از نقد.
ان قلت: قطعاً در سبب، فعل سبب حرام است پس صدق عنوان بر سبب کافی است؟!
قلت: حرمت فعل سبب دلیل خودش را دارد و ربطی به صدق عنوان خاص ندارد؛ و آن تفویت غرض شارع است.لزوم تفکیک بین موارد.
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه
اقبال و اعراض از سخن عراقی نسبت به حِرَف مثل تاجر - نقد کلام محقق عراقی: این توجیه مطابق ارتکاز عقلا در این واژه نیست. کار میدانی میگوید: بشر تدریجا ناچار شد واژه را در حرفه به کار برد و دو راه داشت: وضع جدید یا توسعه. وی راه دوم را انتخاب کرد. حرفه مأخوذ اسمی است در مشتق، بدون استلزام مجاز.
3. در مثل مجتهد و اجتهاد نیز همین راه را میرویم. جعل اصطلاح شده است.
4. در زید قاتل و سمّ قاتل - نقل کلام محقق اصفهانی
نقد توجیه محقق اصفهانی و راه صحیح همان توسعه است و لو به مبدد برگردد.
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه
وجه تفاوت حِرَف با مبادی آن ها مثل تاجر و تجارت - بیان محقق عراقی در مساله: وجه اطلاق مشتق در حِرَف حتی در وقتی که شخص به ضد آن مشغول است این است که در ذات وجود و اقتضای مبدأ هست، زیرا مبدأ قبلا مکررا از او صادر شده است و عقلا وجود مقتضی را برای حکم به فعلیت و تحقق مقتضا و ترتب آثار آن کافی میدانند.
پس وجهی برای رفع ید از مقتضای مبدأ نیست.
قول محقق عراقی مورد اقبال و اعراض قرار گرفته است.
لکن فرمایش عراقی موافق طبع و ارتکاز عقلا نیست.
صحیح این است که گفته شود: بشر در آغاز تاجر و تجارت را در فعلیت به کار میبرد لکن در ادامه احتیاج به افهام حرفه پیدا کرد حال یا باید لفظ دیگری وضع میکرد یا توسعه میداد و او همین لفظ را و لغت و عرف کار دوم را کرد.