مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه
امکان یا عدم امکان اصالة تعبدیة از نصوص شرعی
استدلال محقق حلی به آیه 5 از سوره بینة برای اصالت تعبد در واجبات - بیان آیه استدلال به آیه 9 بینة برای مقصود از سه طریق:
1. لام برای غایت باشد و حصر هدف از اوامر الاهی در عبادة الله
2. لام زائد باشد و حصر مامور به الاهی در عبادة الله
3. از مخلصین له الدین بنابراین که دین مجموعه اعمال و عقائد باشد.
رفع یک اشتباه: در آیه «دین القیمة» به نحو اضافه است نه صفت و موصوف.
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه
در بیان طرق اثبات توصلی یا تعبدی بودن و تحلیل آن ها
1. استظهار توصلیة از اطلاق ماده صیغه(امر اول)
به نظر محقق خراسانی ممکن نیست چون قید بعد از تعلق امر میآید پس نمیتواند در متعلق امر لحاظ شود تا از عدم لحاظ آن اطلاق گیری شود.
2. توصلیت از طریق اطلاق مقامی با کمک اصل یا اقتضای عقل ممکن است، لکن اطلاق مقامی مثبت توصلیت نیست.
3. اصالة اشتغال اقتضای تعبدیت دارد. یعنی به حکم اثبات تعبدیت است. با این که مورد، از موارد دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی است لکن برائت از قید اعتبار قصد قربت جاری نمیشود بلکه عقل استقلال به لزوم خروج از عهده (با اتیان عمل متقرباً الی الله تعالی) دارد.
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه
اطلاق الصیغة و اقتضاء کون الوجوب توصلیاً؟
اهمیت و ثمره بحث - ثمرات جانبی بحث مثل بیان نسبت اطلاق و تقیید - حد اعتبار و تکوین - لزوم مباشرت در انجام فعل
توقف بحث بر قبول تقسیم واجب به تعبدی و توصلی
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه
درس اخلاق: ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة - از مصادیق اعمال حکمت در دعوت تکیه بر زیست مشترک . تعاملی با مردم به جای تبلیغ بیانی و خطابی است - زیست مشترکِ تعاملی از مصادیق جدال احسن نیز هست.
محقق خراسانی: هر کدام از طلب و اراده دو اطلاق دارد: حقیقیِ نفسانی و انشایی که با لفظ و نحوه ابراز میشود.
با این بیان تفاوت که: منصرف از طلب عند الاطلاق: انشایی آن است و منصرف از اراده عندالاطلاق نفسانی آن است.
وی به صراحت نمی گوید که آیا به نحو اشتراک لفظی است یا معنوی و بر فرض دوم جامع چیست؟
اشاره به نقطه شروع نزاع در طلب و اراده:
اولین نزاع بین معنزله و اشاعره در قدم و حدوث قرآن و کلام خداوند بود(محنة القرآن)
معتزله و امامیه بر حدوث و اشاعره بر قدم بودند. گروه اول میگفتند: کلام از افعال خداوند است و افعال او حادث است و گروه دوم میگفتند: از صفات ذات است. و در اعتراض بر اعتقاد خود-که چگونه از صفات است- میگفتند: قیل و قال در کلام لفظی نیست بلکه در کلام نفسی است که علت و منشأ کلام لفظی است.
و کلام نفسی: طلب حقیقی است که غیر علم، اراده و کراهت است.ولی معتزله میگفتند: ما چیزی به نام کلام نفسی غیر از این امور نمیشناسیم.
نتیجه: نزاع در لفظ و وضع و لغت نیست.