header

در ادامه بیانیه ادب تحول

خلاصه خبر :
چند روز قبل، بیانیه ای از اینجانب با عنوان «ادب تحول» منتشر شد.
طلاب بدون دغدغه به تحصیل بپردازند. اختلاف نظری اساتید نباید مایه سستی و شقاق در صحن عمل پس از تصمیم مسئولان امر شود.
بسم الله الرحمن الرحیم 

وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ  إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
چند روز قبل، بیانیه ای از اینجانب با عنوان «ادب تحول» منتشر شد. 

در ضمنِ آن بیانیه، طرح خاصی که بنابر اجرای آن در سال تحصیلی جدید در حوزه است، مورد نقد قرار گرفت. البته بر حفظ حرمت ارائه دهندگان طرح، شورای عالی حوزه های علمیه، مدیریت محترم حوزه و  موافقان آن تاکیدشد. چنان که بر جایگزینی حلقه ثالثه از شهید بزرگوار سید محمد باقر صدر به جای کفایة الاصول – هر چند به عنوان بدل تخییری – نقدی وارد و بر زمان کوتاه تالیف این کتاب (به عنوان یک اماره و  نه دلیل) انگشت حساسیت گذاشته شد.
جدا از موافقت موافقان بیانیه ، نقد هایی وارد شد. بیشترین نقد ها بر قسمت اخیر آن بود. 

ناقدان به دو گروه تقسیم شدند :
1. تعداد معدودی بنا را بر ناسزاگویی گذاشتند . گرچه بسیار محدود بودند لکن جنس ناسزاگویی به دلیل زشتی آشکاری که دارد، پررنگ جلوه میکند . این جانب گلایه از برخی بزرگ ترهای این گروه دارم که چرا ابتدایی ترین مسائل اخلاقی را در نقد دیگران مراعات نمی کنند؟! به راستی این که گفته شود: «فلانی (از بزرگان و پیشکسوتان حوزه، که حق استادی بر بسیاری از حوزویان دارد) انگشت کوچک فلانی نمی شود» چه مجوز شرعی دارد؟! یک انسان حق دارد کسی را بزرگ بشمارد لکن نه به قیمت تنقیص دیگران . وقتی بزرگ تری این را می گوید...جوان تری می گوید: ناخن گرفته فلانی بر فلانی ارزش بیشتری دارد!
این جا است که باید به فکر تحول در اخلاق برخی حوزویان هم بود! البته از این گفته ما امواج ضلال استفاده نکنند و اخلاق حوزه را در کما جلوه دهند. الحمد لله اساتید، فضلا و طلابی که اخلاق را مراعات می کنند، نیز کم نیستند .
2. جمعی قابل اعتنا بیان ما را عمدتا نسبت به حلقات قابل نقد دانستند، گر چه از برخی از این گروه انتظار انصاف بیشتری می‌رفت. 
عمده نقدها این بود که کوتاهی زمان تالیف یک کتاب – آن هم از شخصیت استثنایی چون آقای صدر – دلیلی بر نقص آن نیست. حلقات کتاب خوبی است . برخی از شاگردان شهید صدر گفته اند: جناب ایشان روزی 16ساعت به تالیف این کتاب می پرداخت . حلقات حاوی نظرهای بعد از کفایة الاصول است و بر کفایه اولویت دارد . برخی هم اینجانب را مخالف تحول قلمداد کردند. در نهایت برخی استدلال ما را برای درسی نشدن این کتاب، استدلالی سست قلمداد کرده و بیان ما را در این پیوند مایه حیرت دانستند. 

در پاسخ به نقدهای فوق نکاتی را یادآور می شوم:
1. بی شک از خود به اثبات گفتن تا ضرورتی آن را توجیه نکند، بسیار ناپسند است، لکن در مجال حاضر ناچارم این نکته را یادآور شوم که حقیر بیش از سی سال است به طور نهادینه و رسمی، کوشا در امر پژوهش هستم و حاصل آن بیش از صد مقاله، و بیش از ده کتاب در موضوعات جدید و غیر آن بوده است. یک پژوهش با رعایت هنجارهایی موفق است که یکی از آن ها «تولید اثر در بستر زمان» است. به این معنا که نویسنده فکری را ترسیم کند، آن را به بحث بگذارد، دائم در اطراف آن فکر کند، سپس آرام به رشته تالیف در آورد. 
تالیف هر چه زمان بیشتری به خود اختصاص دهد (البته به طور معقول) اثر پخته تر خواهد بود ؛ بر این بنیان این که گفته شود: جناب شهید صدر هر روز 16ساعت به تالیف این کتاب می پرداخت هر کس دستی بر تالیف فنی داشته باشد می داند که این گفته ذمی است در قالب مدح! 
قابل توجه اینکه برخی ناقدان بدون این که معنای «تالیف در بستر زمان» را متوجه شوند، نقد خود را متوجه سخن ما کرده اند. 
2. نگارنده بنا بر نقد محتوایی حلقات نداشتم . حلقات را کتابی قابل استفاده و کمک درسی میدانم هر چند طرح آنرا به عنوان کتاب درسی به جای کفایه نمی پذیرم! ولی جهت اطلاع ناقدان از گروه دوم توجه ایشان را به همان سه مبحث اول حلقات جلب می کنم تامتوجه عدم  سترگی تالیف اثر در وقت کوتاه – هر چند از جناب ایشان – بشوند! 

• ایشان علم اصول را به « العلم بالعناصر المشترکة لاستنباط الحکم الشرعی» (ص 13) تعریف می کند. از ایشان باید پرسید منظور از عناصر مشترک چیست ؟ در کلام ایشان به برخی از عناصر غیر مشترک اشاره شده است لکن نه ضابطه عناصر مشترک بیان گردیده و نه ضابطه عناصر غیر مشترک . جناب صدر با کدام نگاه به گستره علم اصول، به صدد تعریف علم اصول پرداخته اند؟ 
آیا کسانی که مثل محقق عراقی دانش رجال را از علم اصول می د انند، تا دیگرانی که آن را خارج فرض می کنند، می توانند یک تعریف از علم اصول داشته باشند؟! مباحثی که امروزه باعنوان فلسفه فقه مطرح است و جنس آنها اصولی است چون گفتگو از عرف و کارکردهای غیر سندی آن، بسیاری از مباحث مربوط به روش شناسی اجتهاد (که ماهیت کاملا اصولی دارد) ، گستره شریعت ، شئون معصوم در نصوص صادر، نقش نصوص مبین مقاصد در استنباط در غیر کارکرد سندی آن با چه بیان «علم به عناصر مشترک در استنباط جعل شرعی» است؟ 
البته می دانم که باز ناقدانی ناسزاگو و توجیه گرانی به هر قیمت توجیه کننده مطالبی را در دفاع از عبارت ایشان خواهند گفت. لکن بحث در رعایت عدل و انصاف است .
• بحث دوم ایشان با عنوان «موضوع علم الاصول» به تعیین موضوع این علم می پردازد و «ادله مشترک در استدلال فقهی» را موضوع علم اصول میداند (ص 14) و این در حالی است که بسیاری از مباحث جنسا اصولی بر محور ادله نیست بلکه «پیرا دلیل» است. از مثال های فوق می توانید مقصود را در یابید .
• بحث سوم ایشان به تقسیم حکم شرعی و تقسیمات آن پرداخته است . ایشان ظاهرا ناموجه ترجیح داده «حکم» را تعریف نکند که از قضا از مهمات مباحث آغازین اصول فقه است ، سپس به تقسیمی ناقص از حکم شرعی اشاره کند . تقسیم حکم به وضعی و تکلیفی و به ظاهری و واقعی از تقسیمات کلیشه ای مباحث اصول فقه است که ایشان هم دارند. (از ص 17) و این در حالی است که تقسیم حکم به الاهی و غیر الاهی / الاهی به اولی و ثانوی/ غیر الاهی به قضایی ، حکومی و ولایی/ تقسیم آن به مولوی محض و ارشادی محض و مولوی ارشادی/ به تعبدی محض و غیر آن از پدیده هایی است که انتظار ورود به آن از جناب ایشان در همین مجال می رفت . گویا زمان کوتاه اجازه نداده که ایشان جز به ساحت های متداول  و دارای ادبیات تولید شده ورود داشته باشند.
حالا که بنا بر تعویض تعدادی از کتاب های درسی است، بخشی از این مباحث جدید دیده شود. سپس منصفانه در مورد ضرورت پرداختن به آن ها داوری گردد.
نمی توان گفت: طلاب این مباحث را نبینند ، استاد هم که در جریان قرار نمی گیرد، پس چه زمان باید این گونه مسائل به صحن گفتگو وارد شود؟! نبود برخی از  این مباحث در کفایة الاصول هم مجوز نبود آن ها و مطرح نشدن آن ها نیست؟! 
• ایشان قضایای شرعی را حقیقیه و خارجیه میداند (ص41) و این در حالی است که مثل محقق عراقی – به حق- همه قضایای شرعی را خارجیه میداند حال اگر بنا بر اشاره به آرای جدید پس از کفایة الاصول در خلق حلقات بوده، اشاره به نظر محقق عراقی از اولویت های بحث بوده است که خبری از آن در این کتاب محترم نیست. ضمن این که آمیخت ناصحیحی بین دو اصطلاح قضایای حقیقیه در منطق و در اصول فقه صورت گرفته که یادکرد از آن هم ضرور می نمود.
آن چه بیان شد و کاملا اتفاقی انتخاب گردید ناظر به سه مبحث از مباحث اول کتاب ایشان بودکه طبیعتا بر ادامه کتاب همین وضعیت حاکم است .
البته کتاب ، کتابی قابل استفاده و محترمی است و مطالعه آن به ویژه در کنار یک کتاب درسی نیز مورد توصیه ماست .
لکن وقتی بنا است کتابی، کتاب درسی اعلام شود  و صد ها هزار ساعت در اطراف آن وقت گذاشته شود باید در جمعی نقد و بررسی ، سپس تصمیم مقتضی در مورد آن گرفته شود . البته مخاطبان این پیشنهاد صاحبان تامل و انصاف هستند و کار با دیگران نداریم. 
3. در نقد برخی مخاطبان، این جانب به عنوان مخالف تحول معرفی شده ام! به این فرد یا افراد باید گفت: آیا مخالفت با یک طرح به معنای مخالفت با تحول است! در جواب این نقد از کلامی از بوعلی سینا (یا دیگری) کمک می جویم که وقتی به کفر و زندقه متهم شد، گفت: 

در دهر یکی چو من و آن هم کافر 
پس در همه دهر یک مسلمان نبود!

4. البته چنانچه به هر دلیل مسئولان امر بر اجرای طرح مزبور – از جمله انتخاب کتاب شریف حلقات در کنار کفایة الاصول – اصرار داشتند، طلاب بدون دغدغه به تحصیل بپردازند. اختلاف نظری اساتید نباید مایه سستی و شقاق در صحن عمل پس از تصمیم مسئولان امر شود.
5. انشاالله تعالی اینجانب در فرصت مناسب دیگری، طرح مورد نظر خود را بیان خواهم کرد .
در پایان این نوشته باید تاکید کنم که افرادی چون حقیر سر تا پا ارادت به مثل شهیدصدر هستیم . استادی و شاگردی را هر گونه معنا کنیم ایشان استاد ما و ما شاگردان ایشان هستیم. هر چند توفیق حضور فیزیکی در درس ایشان را نداشته ایم .
امروزه کسی نیست که در ساحت های ورود علمی ایشان ، حضوری داشته باشد و از ایشان استفاده نکرده باشد و براین استفاده افتخار نکند لکن این سخنان به معنای نفی و رد وجود برخی نقدها و ملاحظات بر کار ایشان نیست.
اینجانب بنای مجدد به پاسخ نقدهای احتمالی یا عکس العمل نشان دادن در مقابل ناسزاگویی ها را ندارم .

متن بیانیه : کلیک کنید

الحمد لله رب العالمین

۳۶۱ بازدید