اصول فقه مقارن
جلسه 6- در تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۹۸
چکیده نکات
فقه و عقل
قاعده ملازمه
مراد از عقل و حکم در قاعده ملازمه
ادله منکران
تبعیت احکام از مصالح و مفاسد
و ...
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد
ادامه گفتگو از قاعده ملازمه
می توانیم ادعا کنیم مواردی که بایداز عقل استفاده کنیم؛ یعنی تنها دلیل ما عقل است؛ یعنی در وقت تزاحم احکام ، آن جا به راحتی آیه و روایت پیدا نمی شود. آن جا هاست که عقل تنها دلیل است به علاوه اصرار کنیم که هر جاعقل باشدشرع هم ورود کرده است ، آیا می خواهید بگویید عقل روی هواست؟ چرا این جوری می گویید؟ عقل هم هست؛ یعنی می خواهید منزلت عقل را کم کنید؟ به هر حال ما که صرفا با شیعه سروکار نداریم با دیگرانی هم که شیعه نیستند سرو کار داریم.خیلی وقتها با دنیا یا با یک سنی صحبت کنیم چه کار باید بکنیم ؟ لذا حرف دقیقی نیست....در قصه محاکمه سران نازی یکی از دوستان که مطلع بود، می گفت،این ها درمحاکمه سران نازی دادگاه های بین المللی با یک مشکل مواجه شدند، گفتند که سران نازی جنایتکارند ولی بایددید قانون دولت خودشان چه می گوید...ما می گوییم جنایتکار ، در حالی که خودشان، خودرا جنایتکار نمی د انستند؛ بعد استدلالی که شد، و براساس آن حکم صادر و حتی برخی از آن ها را هم اعدام کردند، گفتندقوانین عقلی است و کار به کشور ندارد؛حال اگر قانون کشوری کشتار مردم را مجاز بداند؛ سوال این است که عقل چه میشود؟ او که این کار را مجاز نمیداند!و کفتنددر جنایات مسلم عقلی، قانون کشور محملی ندارد؛ الان دادگاه های بین المللی کار ندارندقوانین کشوری چه می گوید...به هر حال در دادگاه های بین المللی برای استدلالاتی ما نیاز به عقل پیدا می کنیم؛یا شرع یک ابهاماتی دارد که با عقل حل می شود .
برویم سراغ کتاب....مخالفین که هیچ و درموافقین هم قرار شد که چهار گروه شوند؛ اقای خویی، آقای اصفهانی ، آقای صدر، و حقیر سراپا تقصیر... ببینید بحث ملازمه ، بخواهد در فلسفه فقه مطرح شود، آیا می توانیم تبعیت احکام از مصالح و مفاسد را قبول نکنیم، حرفی که قبلا زدیم و لی قاعده ملازمه را مطرح کنیم؟ قاعده ملازمه متوقف بر این است که ما تبعیت احکام را از مصالح و مفاسد پیشن یا واقعی قبول کنیم، لذا می بینید، یک دفعه شماره چهار مطرح می شود، در واقع می خواهد بگوید اگر شما مثل اشاعره گفتید تبعیت ندارد دیگر نفی ملازمه منتفی به انتفای موضوع است. بله آن طرفش الزامی ندارد؛ سوال این است که کدام طرفش؟یکی تبعیت را قبول کند ولی قاعده ملازمه را قبول نکند، این طرفش امکانش هست؛ مثل اخباری های خودمان. ولی قاعده ملازمه را نمی تواند کسی قبول کند، ولی تبعیت را قبول نکند....این جا است که بحث تبعیت مطرح می شود. یک بحث دیگری که من بعدا مطر ح کردم و در این کتاب فقه و مصلحت، به خاطر موضوع، امکان فهم توسط عقل، اگر گفتیم عقل تابع مصالح و مفاسد است، ولی عقل ما عاجز است از این که ملاکات شرع را بفهمد ، که این را بیان کرد؟(آقای خویی) یا عاجز است از این که موانعش را بیان کند.(آقای اصفهانی) باز هم قاعده ملازمه ،بدون کاربست می شود؛ کبرا می شود اما صغرا ندارد؛ لذا دو بحث این جا باید حواستان باشد؛ یکی بحث تبعیت یا عدم تبعیت؛ و دیگری امکان فهم؛دو مقاله من دارم در فصلنامه حقوق اسلامی، یک شماره تبعیت را مفصل و بیشتر از کتاب بحث کرده است و شماره بعدی امکان فهم مصالح ومفاسد مورد نظر شارع .... اشاعره می گویند احکام شرع، تابع مصالح و مفاسد واقعی نیست؛ خدا آن بالا نشسته و یک سری چیزها را واجب کرده و یک سری چیزها را هم حرام کرده است، اگر سوال از آنان بکنی که خداوند روی چه ملاکی این کارهارا کرده است؟ می گویند برو و دهانت را آب بکش!.....گفتم که ابن حزم ظاهری، می گوید اگر هم می گوییم خدا حکیم است؛ نه یعنی طبق مصلحت واجب می کندو طبق مصلحت حرام می کند ؛ حکیم است علم است برای خداوند مثل این که ما یک دختر خداوند به ما بدهد و ما نام او را نرگس خانم بگذاریم یا پسر متولد شود و به او حسن آقا بگوییم.اسم گذاشته ایم و این اسم است برای خداوند ...در مقابل، کسانی داریم که می گویند احکام تابع مصالح و مفاسد هستند؛ حالا برخی ها هم می گویند احکام می توانند تابع مصالح و مفاسد باشند نه این که حتما هست، می تواند باشد....و این می تواند باشد با حتما است، فرق دارد. لذا این دومی ها می گویند می تواند تابع مصلحت و مفسده پیشین نباشد بلکه مصلحت در خود جعل باشد. مثلا آقای آخوند می گویداحکام ظاهری، مصلحت در خود جعل است و میگوید مصالح و مفاسد پیشین آن متعلق به احکام واقعی است . نه احکام ظاهری؛ مثلا شما استصحاب جاری می کنید، به این معنی که نفس استصحاب مصلحت دارد ...در اصول عملیه ما فقه ما کشف شریعت نمی کند، فقه عذر است به تعبیری که ما در برخی جاها داریم؛ این که آن مصلحت و مفسده متعلق به شریعت است.یا این که در مثالی دیگر مثلا شما شک می کنی که این آب پاک است یا نجس بله پاک بودن آب واقعا و نجس بودن آن واقعا بخاطر مصلحت و مفسده است امااصالت طهارت که جاری می کنی که واقعیت آب را عوض نمی کند. که اگر اصل طهارت را جاری نکردیم مفسده داشته باشد و اگر جاری کردیم مفسده نداشته باشد. لذا ایشان می گوید احکام ظاهری تابع مصلحت و مفسده نیست. اما احکام واقعی هست که به نظر من این خروج از محل بحث است درست است این حرف اما تفصیل در مساله نیست؛چون احکام واقعی محل بحث است. یا مثلا آقای خویی ایشان حرفش خیلی عجیب است . ایشان می گوید احکام تکلیفی تابع مصالح و مفاسد است ولی احکام وضعی نه ....مثلا حرمت شراب یا قمار یا غیبت بخاطر فلان ...وجوب حج و نماز و غیبت و وجوب ادای امانت این ها تابع مصلحت است خود روزه قبل از جعل شارع مصلحت داشته یا ادای امانت راستگویی مصلحت داشته است ولی احکام وضعی نه مثل این که این کتاب مال من است ولی بعد می شود مال شما ، الان حکم عوض شد ملکی شد ملکک ...
از انکار مطلق شروع کردیم (اشاعره) که محکم می گویند احکام تابع هیچ چیز نیست. شما اگر رسائل را نگاه کنید این تفاصیل را ندارد این هم دو، که احکام همه تابع مصالح و مفاسد است ؛ جالب است بدانید وقتی از او سوال می کنیم خدا وکیلی چه مصلحتی بوده که روزه سی رمضان واجب باشد روزه بعدش اول شوال حرام باشد و دوم شوال مستحب باشد؟می گوید من چه می دانم ولی میدانم تابع مصلحت است حتی ملاصدرا می گوید اگر دلیل نیافتیم حتما دلیل آسمانی است! ملاصدرا هم به این بحث ورود کرده است. اگر نظر کتاب را بخواهید، مامعتقدیم هر جا مصلحت و مفسده باشد، اصلا جدا از دین چون افعال که در یک سطح نیستند.آیا شرب خمر را شارع زشتش کرد آیا قمار را شارع زشتش کرد؟یا زشت بود؟ ادای امانت و صداقت و پاکی را شارع حسنش داد؟ پس افعال در یک سطح نیستند...واقعا برخی افعال مفسده لازم الاجتناب دارند.چنان که برخی افعال مصلحت دارند، لازم التحصیل ....اگر بشر بخواهد زندگی کند ، این ها باید احیا شود. هر جا مصلحت و مفسده باشد، حتما حکم شرع هم هست.از باب کشف لمی هست یعنی از علت می رسیم به معلول ؛ لذا ما این را قبول داریم که، می توانیم کشف لمی کنیم از مناط می رویم به حکم شارع؛ رابطه مناطات با احکام شرعی، رابطه علت با معلول است ؛ کشف لمی می کنیم، ولی از وجود حکم، نمی توانیم کشف مصلحت کنیم، یعنی همین که سی رمضان روزه واجب است؛ یکم شوال حرام است و دوم شوال مستحب است بگوییم به این قبه مقدس امام رضا علیه السلام قسم ، که روز سی ام مصلحت لازم التحصیل داشته است.اول شوال مفسده لازم الاجتناب داشته و دوم شوال هم مصلحت غیر لازم التحصییل ولی مصلحت داشته است. شاید مصلحت در خود جعل بوده است البته در خود جعل نه به این معنی که او جعل کند و من هم گوش نکنم.غیر از اوامر امتحانی ، این جا امتثال عبد را نمی خواهد و این جا که می گویند در صرف مصلحت، جعل است یعنی این که جعل کند و بیان کند و من هم عمل کنم اما الزاما دلیل نمی شود برای مصلحت در متعلق ، لذا این جمله را اگر سوال کردند ما می گوییم کشف وجود مصلحت قطعیه و مفسده قطعیه، کاشف لمی است از حکم شارع ولی حکم شارع کاشف انی از وجود مصلحت و مفسده نیست؛ این ها را در کتاب ببینید، من گاهی اوقات غصه می خورم از برخی اظهار نظرها ، یکی از آقایان گفته بود که معلوم است که احکام تابع مصالح و مفاسد است، بدون این که یک آیه یا حدیث، یا روایت بیاورد در حالی که ما این جا ادله امان مختلف است.
برخی از ادله ما دلالت بر تبعیت می کند.برخی دیگر دلالت برعدم و برخی تفصیل میدهد باید نشست و این ها را جمع کرد که در این کتاب مفصل صورت گرفته است.
ما چون معتقدیم اگر یک جا مصلحت یا مفسده باشد می توانیم به حکم شرع برسیم ، پس قاعده ملازمه ،برای ما مشکلی ندارد لازم نیست حتما مثل شیخ انصاری یا دیگران بگوییم همه جا تابع مصالح و مفاسد است.همین که قبول کنیم هر جامصلحت باشد و عقل به مصلحت برسد، به حکم شرع می رسیم، قاعده ملازمه تمام می شود.اصلا این که به ما می گویند «عدلیه» ، آیا می دانید یعنی چه؟ عدلیه آیا به این معنی است که ما خدا را عادل میدانیم و اشاعره او را ... میدانند؟!
اشاعره منکر عدل بودند، نه این که خدا را عادل نمی دانستند.می گفتند چیزی به نام عدل یا همان حسن که شارع دنبالش باشد را ما نداریم، می گفتند نگویید هر آن چه عدل است ، می گوید؛ می گفتند بگویید هر آن چه بگوید ، عدل است؛ لذا عدل را پسین دینی می کردند. در حالی که عدلیه ، عدل را پیشین دینی می کند و معتقد است فارغ از دین ما عدل داریم و خدا عادلانه می گوید و هر چه حسن است شارع او را واجب می کند و هر چه ظلم است او را حرام می کند ؛ یعنی به این خاطر بوده نه این که ما معتقد باشیم خدا عادل است و آن ها معتقد باشند که خدا عادل نیست؛ ما معتقدیم احکام تابع مصالح و مفاسد است به این معنا است. اگر یک جاواقعا وجوب یک چیزی روشن است ، آیا واجب است برویم دنبال مصلحت پیدا کردنش؟نه ....اگر یک چیزی حرمتش مسلم است ، لازم است برویم و ببینیم فلسفه اش چیست؟ مگر این که دنبال فلسفه اش برویم که بخواهد روی دلیلش اثر بگذارد که آن یک حرف دیگری است. و الا لازم نیست ما دنبال فلسفه احکام رفتن را خیلی لازم نمیدانیم چون معتقدیم وجود حکم دلیل بر مصلحت یا مفسده نیست.ولی وجود مصلحت و مفسده دلیل حکم شرعی است.که در ملازمه این مطرح است که آیا از مصالح قطعی لازم التحصیل می توانیم به وجوب برسیم و از مفسده لازم الاجتناب قطعی توسط عقل می توانیم به وجوب برسیم که جواب بله است.این است که بعد قاعده ملازمه این بحث می آید.ما قائل به تبعیت هستیم به این معنا؛ کشف لمی مصلحت و مفسده از حکم ؛ نه کشف انی حکم از مصلحت و مفسده .....
مرحوم ملاصدرا در این مرحله دچار اشکال می شود و می گوید همین جا هم ما نمی فهمیم؛ شاید چیزی هست که ما نمی فهمیم؛ ولی ما گفتیم که گفته ترجیح بلامرجح محال است؟!؛ هیچوقت به این آیا فکر کردید؟گاهی اوقات این قدر مطلب صولت دارد، که آدم حاضر نیست راجع به آن فکر کند، شما تا حال فکر کرده بودید؟
و اما بحث دو قاعده دیگر که خودشما مطالعه کنید و خلاصه آن این است که کل ما حکم به الشرع، حکم به العقل ما نداریم، اصلا عقل گاهی اوقات درک نمی کند حکم شارع را ...الواجبات الشرعیه الطاف ....این بحث هم در تفسیرش بحث است خوشبختانه نه قرآن است و نه تفسیر که بخواهیم بترسیم شاید به همین معنا باشد که واجبات شرعیه، طریق هستند به الزامات عقلیه.
الحمد لله رب العالمین
چکیده نکات
فقه و عقل
قاعده ملازمه
مراد از عقل و حکم در قاعده ملازمه
ادله منکران
تبعیت احکام از مصالح و مفاسد
و ...
نظر شما