فقه القضاء-شرائط قاضی
جلسه 51- در تاریخ ۰۴ دی ۱۳۹۸
چکیده نکات
بیان چند نکته
1. اعتبار شرطیت طهارت مولد در قاضی در نزد اهل تسنن
2. قانون و اعتبار طهارت مولد
3. اعتبار طهارت مولد یا مانعیت تولد از زنا
خلاصه درس:
صفحه 151 و 152
دلیل چهارم و تحلیل آن
قبلا اشاره شد که دلیل چهارم، میتواند پاسخ فقیهی باشد که به الغای این شرط در قاضی رأی میدهد و به اطلاق یا عموم ادله روایی و قرآنی مرتبط با باب قضا تمسک میکند، در این جاست که گفته میشود: این ادله انصراف به غیر ولد الزنا دارد؛ لکن بنفسه دلیل قائلان به اعتبار این شرط در قاضی به شمار نمیرود؛ بله با ادعای انصراف زمینه اجرای اصل عدم ولایت آماده میشود. و این که توهم شود این انصراف دو کارکرد دارد به این ترتیب: انصراف از ولدالزنا و انصراف به ولد حلال( به شکل ظهور)، قابل شنیدن نیست!
به هر حال، محقق خویی انصراف ادله قضا از ولد زنا را قطعی دانسته است.1
به نظر میرسد ادعای قطع به انصراف قابل دفاع نیست. بهتر بود بر فرض باور به صحت اعتبار این شرط، مسأله به شکِ مانعِ انعقاد ظهور دلیل در عموم و اطلاق تمام میشد. شاید به همین دلیل، مثل محقق خراسانی ادعای امکان انصراف (و نه قطع به آن) نموده است. توجه کنید:
«یمکن دعوی الانصراف عنه بملاحظة ان القضاء من المناصب الشریفة فکیف یلیق بها من خبثت ولادته».2
اندیشه تحقیق/ دلیل پنجم بر اعتبار (عقل)
قبلا گفته شد که در بررسی این سنخ از مسائل ـ که ساحتهای مختلف دارد ـ نباید از عناصر دائم الحضور و دخیل در حکم، غافل ماند! به عنوان مثال گاه گفته میشود: در سپردن پستهایی چون قضا، ریاستهای عام مذهبی، سیاسی و اجتماعی به مثل کسی که عدم طهارت مولدش مشهور و آشکار است، یک نوع طبیعیانگاری و ناپلشتانگاری عمل شنیع زناست؛ چنان که تنزل دادن رفعت این پست ها از جایگاهی است که لازم دارد و انداختن آنها از کاراییهای آن میباشد. ضمن این که ندادن مثل پست قضا به ولدالزنا هر چند نوعی محرومیت از یک حق به حساب میآید اما برداشتن یک مسئولیت نیز از دوش وی است. مطابق این بیان و این دلیل، ندادن پست قضا و شبه آن به مثل ولدالزنا به دلیل نقض شخصیت او با خبث ولادت او یا چیزی که با منزلت انسانی منافات دارد، نیست؛ چنان که اجرای مجازاتی در حق او نیست بلکه صرفا به دلیل امری است که عارض دائم سپردن این پستها به وی به حساب میآید. ضمن این که خبث ولادت هم ربطی به او ندارد و نقصی در شخصیت وی به حساب نمیآید.
حاصل تحقیق بنا بر وجه پنجم
شهرت شخص به عدم طهارت مولد مانع اعتبار قضاوت اوست.
بیان چند نکته
1. اعتبار شرطیت طهارت مولد در قاضی در نزد اهل تسنن
قبلا نقل گردید که ظاهرا اهل تسنن این شرط را در قاضی اعتبار نکردهاند. لکن به دلیل اختلافی که متکفلان فتوا از این قوم در باب اعتبار شهادت ولدالزنا دارند، قاعدتا در قضاوت او نیز اختلاف دارند لکن در شهادت وی، غلبه اعتباری که در فقیهان امامیه وجود دارد، در میان آنها نیست.3
2. قانون و اعتبار طهارت مولد
قانون گذار در ج.ا. ایران در مواردی بحث ولدالزنا و اعتبار طهارت مولد را مطرح کرده است؛ مثلا در ماده واحده مصوب اردیبهشت 1361 از جمله شرایط قاضی را طهارت مولد دانسته است. در بند ث از ماده 177ق. م. اسلامی مصوب 1392 هم طهارت مولد از شرایط شاهد شرعی به شمار رفته است.
3. اعتبار طهارت مولد یا مانعیت تولد از زنا
در بسیاری از تعابیر در متون فقهی شرطیت طهارت مولد است، چنان که در متن مبانی تکمله هم بود؛ لکن تعابیری که حاکی از مانعیت تولد از زنا است، نیز کم نیست. مثلا در متن شرایع تعبیر: «لاینعقد القضاء لولد الزنا مع تحقق حاله، کما لاتصح امامته و لا شهادته فی الاشیاء الجلیلة».4 آمده است. واضح است که مهم مفاد ادلهای است که در راستای اثبات این مدعا آمده است. و آن چه ظاهرا ادله گذشته است تعین دوم (مانعیت تولد از زنا) است. البته به دلیل این که اصل بر طهارت مولد مسلمان است و عدم طهارت مولد دلیل میخواهد ثمره این اختلاف نادر یا معدوم است. ادامه مفاد این نکته در نکته بعد به گونهای دیگر پیگیری میشود.
1. «ینصرف الی غیر ولدالزنا قطعا». مبانی تکملة المنهاج، ج1، ص11، ذیل مسأله 7.
2. القضاء، (چاپ شده در بحوث فی القضاء)، ص20.
3. ر.ک: محمد حسین کریمی، بررسی تطبیقی ممنوعین از شهادت ...صص84ـ75.
4. ر.ک: جواهر الکلام، ج40،ص13.
مشروح درس:
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ولد الزنا در قاضی را با بیان چند نکته جمع می کنیم. بحث بعدی بحث عدالت در قاضی است. بحث عدالت یک آچار فرانسه در فقه است مثل همین بحث ولد الزنا که فقط مختص به قاضی نبود. از کتاب اجتهاد و تقلید که شروع کنید که می گویند مرجع تقلید باید عادل باشد تا همان جا که می گویند اگر خواستید مرجع را بشناسید باید دو تا عادل بگویند بعد این بینه در تمام کتاب ها می آید تا بحث های کارشناسی تا این که حاکم شرع باید عادل باشد، در طلاق باید دو عادل وجود داشته باشد، بحث ما هم هست لذا ما در بحث فردا باید معنای عدالت را بیان کنیم و یک مشکلی که پیدا می شود این است که این همه کار روی دوش عادل است در حالی که عادل کالکبریت الاحمر است، الآن کدام یک از طلاق ها با حضور دو عادل فقهی انجام می شود؟ پزشکی قانونی و ... خلاصه بحث های خوبی خواهیم داشت.
اولین نکته ای که مانده این است که یک حرفی را ما قبلا از مرحوم آقای اردبیلی معاصر نقل کردیم که ایشان گفته بود ظاهرا سنی ها راجع به شرط ولد الزنا در قاضی چیزی ندارند من البته چون آن موقع هنوز نگاه نکرده بودم و خواستم به عهده ی ایشان بگذارم لذا در نوشته ها هم گفتم: گفته شده است ... البته خود ایشان هم گفته بود ظاهرا ولی برخی از دوستان تذکری دادند و اخیرا کتابی هم چاپ شده است که من هم آدرس داده ام، در آن کتاب راجع به قضاوت بحث نشده است چون بحث کتاب راجع به شهادت بوده نه قضاوت، در شهادت همین شرط وجود دارد و صاحب کتاب روایاتی را از سنی ها نقل می کند که گفته اند شاهد باید حلال زاده باشد بعد برخی ها هم رد کرده اند که شاهد بخواهد حلال زاده باشد و ظاهرا در مورد قضاوت آن ها هم مانند ما روایت ندارند نه به نفی و نه به اثبات اما در شهادت هم روایت دارند و هم اختلاف فقهی، طبیعتا همان بحث هایی که در فقه شیعه مطرح می شود راجع به ولد حلال بودن قاضی در فقه سنی ها هم مطرح می شود، یک کسی از باب شهادت ببرد به باب قضا، البته اهل تسنن آسان تر از ما گرفته اند، هم روایات ما سنگین تر است و هم بحث های ما. از نظر قانون جمهوری اسلامی یک ماده واحده ای داریم که اردیبهشت 61 تصویب شده است؛ در آن ماده صریحا گفته شده است که قاضی باید طاهر المولد باشد چنانکه در قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 گفته است شاهد باید طاهر المولد باشد پس از نظر قانون جمهوری اسلامی هم قاضی باید طاهر المولد باشد و هم شاهد.
نکته ی سوم این است که همیشه در پژوهش، در تحقیق یک کاری که باید امثال شما انجام دهید این است که باید دقت داشته باشید که فلان تعین وجودش شرط است یا عدمش مانع است؟ مثلا در معاملات سفاهت مانع است یا رشد شرط است؟ ثمره اش در شک ظاهر می شود که آیا کسی که معامله کرده است رشید بوده یا نه؟ اگر گفتیم سفاهت مانع است ما سفاهت را احراز نکردیم پس صحیح است، اگر رشد شرط است ما رشد را احراز نکردیم پس معامله صحیح نیست. این برای شبهه ی موضوعیه بود مصیبت زمانی است که شبهه ی مفهومیه باشد، چه کسی می تواند رشد را دقیق معنا کند؟ سفاهت را دقیق معنا کند؟ بله در خارج برخی قدر متیقن از سفاهت هستند، برخی هم قدر متقین از رشد هستند اما این که تعریف نمی شود. آیا قدرت بر تسلیم کالا شرط است یا عجز از تسلیم مانع است؟ ثمره اش زمانی ظاهر می شود که ماشین من را دزد برده است، اگر قدرت بر تسلیم شرط است من نمی دانم که من می توانم در وقت مقرر ماشین را تسلیم کنم یا نه و این شرط را من احراز نکرده ام لذا نمی توانم معامله کنم اما اگر عجز از تسلیم مانع باشد معلوم نیست که من عاجز باشم شاید پلیس دزد را پیدا کرد و من توانستم ماشین را به مشتری تسلیم کنم پس معامله صحیح است. این ها خیلی بحث مهمی است و خیلی ثمره دارد. در همین بحث خیلی از کتاب ها می گویند شرط است طهارت مولد ولی وقتی می خواهند دلیل بیاورند می گویند چون اجماع داریم که ولد الزنا نباید قضاوت کند یا روایت داریم که شاهد نباید ولد الزنا باشد پس به طریق اولی قاضی نباید ولد الزنا باشد این بیان ها بیان های مانعیت تولد از زنا است نه شرطیت تولد از طریق صحیح. لذا به هر حال ممکن است در مواردی ما شک کنیم چه شبهه موضوعیه باشد و چه مفهومیه باید مشخص کنیم تا تکلیف مشخص باشد. یک بحثی هست که آیا این آزمایشات حجت است یا حجت نیست مثلا آزمایش می گوید این بچه برای این شوهر نیست ولی این بچه زمانی متولد شده است که مادرش شوهر داشته است. یک بحثی هست که اگر آزمایشات چیزی بگوید و قاعده ی فراش چیز دیگری بگوید در این جا آیا قاعده ی فراش یک اماره ی قانونی است که کار به هیچ چیز دیگر ندارد یا یک طریق است؟ شاید خیلی ها جواب دهند که اماره ی قانونی است و الولد و للفراش ولو صد تا آزمایش بگوید این بچه برای این پدر نیست. این از آن بحث هایی است که باید گستره شناسی اش مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. ولی عبارت ها مختلف است، در این موارد یک راه روشن داریم و آن هم این است که ما باید ببینیم دلیلمان چیست؟ مثلا آیا رشد شرط است یا سفاهت مانع است باید ببینیم دلیلمان چیست اگر دلیلمان این باشد که یا ایها الذین آمنوا سفیهان معامله نکنند، در این جا سفاهت مانع است اما اگر دلیل این باشد که یا ایها الذین آمنوا طرف معامله همیشه رشید باشد این معنایش این است که رشد شرط است. قرآن می فرماید «فان آنستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم» در این جا می گوییم رشد شرط است. اگر هر دو را داشتیم چون نتیجه تابع اخس مقدمتین قهرا باید احراز رشد کنیم چون شک می کنیم. یا مثلا در بحث قدرت بر تسلیم در آن جا باید ببینیم دلیلمان چیست؟ ما هیچ دلیلی نداریم که قدرت بر تسلیم شرط است و باید قدرت بر تسلیم داشته باشیم، اگر چیزی داشته باشیم و در حال حاضر دزدیده شده است و ارزش هم دارد و هستند کسانی که پولی بدهند ارزان تر این کالا را از ما بخرند و ما هم می خواهیم به همان مبلغ کمتر بفروشیم، در این جا می گویند از نهی پیامبر از غرر استفاده می کنند چون می گویند غرر یعنی جهل بر قدرت بر تسلیم اگر اینطور باشد ممکن است مناقشه در دلیل بکنیم البته برخی اوقات واقعا شک می کنیم و اگر نتوانستیم بفهمیم سراغ اصول عملیه می رویم خلاصه باید دلیل را نگاه کرد مثلا اگر دلیل پنجم که من عرض کردم باشد که یک نوع پلشت انگاری زنا می شود اگر بخواهد ولد زنا بیاید اگر این باشد باید بگوییم نه تنها ولد الزنا مانع است بلکه شهرت به ولد زنا مانع است یا دلیل قبلی اش یعنی انصراف که آقایان می گفتند انصراف دارد از ولد الزنا یعنی شامل ولد زنا نمی شود از این هم مانعیت فهمیده می شود. اولین دلیل اولویت بود، در این دلیل روایاتی که داریم نگفته که باید حلال زاده باشد بلکه روایات مستفیض که داریم در شهادت می گوید ولد زنا شاهد نباشد و لسان لسان مانعیت ولد زنا هست نه شرطیت طهارت. ممکن است کسی بگوید در مواردی که شک می کنیم می رویم سراغ اصل عدم در این جا باید بگوییم اگر شک کردیم و اطلاقاتمان زمین خورد باید به سراغ اصل عدم برویم و الا اگر اطلاقات داشته باشیم مثل اطلاقات الی رجل منکم یا اطلاقات قرآن تمسک کند در نتیجه نوبت به شک نمی رسد که بگوییم اصل عدم جاری می کنیم. یعنی باید مسلم شود که شخص ولد زنا است اما طهارت مولد شرط نیست. آن چه که مشکل است تولد از زنا است و اثبات مانع نیاز به دنبال کردن ندارد. پس باید ادله را دید اگر ادله به جایی نرسید در مورد کسی یا شخصی اگر اطلاقات و عمومات باب قضا را کسی پذیرفت که هیچ و الا اصل عدم هست.
یک بحثی می خواهیم داشته باشیم که ممکن است در قضاوت خیلی مبتلا به نباشد ولی در شهادت و جماعت جای بحث دارد. شرط حلال زاده بودن یا مانعیت تولد از زنا آیا این یک شرط ذکری و علمی است یا شرط واقعی است؟ اگر گفتیم شرط علمی است نه واقعی معنایش این است که اگر کسی متولد از زنا بود و هیچ کس خبر نداشت جز خودش و مادرش، این شخص می تواند همه کار انجام دهد حتی می تواند خودش را در معرض امامت هم قرار دهد ولی اگر شرط واقعی باشد هیچ کس هم که خبر نداشته باشد نمی تواند امام جماعت شود و ... .
- شرطیت یک پدیده یا مانعیت ضد آن
برچسب ها:
چکیده نکات
بیان چند نکته
1. اعتبار شرطیت طهارت مولد در قاضی در نزد اهل تسنن
2. قانون و اعتبار طهارت مولد
3. اعتبار طهارت مولد یا مانعیت تولد از زنا
نظر شما