اصول فقه - استصحاب (97-98)
جلسه 8- در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۹۷
چکیده نکات
صحت اشتراط بقای موضوع خارجا
متن پیاده سازی شده
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه اشتراط بقای موضوع
اگر بحث را دنبال کرده باشید، به این جا رسیدیم که در بحث اشتراط بقای موضوع، در استصحاب یک تعبیر شیخ انصاری دارد و یک تعبیر هم آخوند دارد. البته بعدی ها هم از تعبیر اقای آخوند پیروی کردند. قرار شد این دو تعبیر را بفهمیم که چیست و اثر شرعی اش هم ببینیم که تفاوتش در چیست و آیا اثر فقهی - اصولی دارد یا ندارد؟ و این مبحثی است که امروز باید بحث کنیم من سفارش می کنم شما فضلا را با این که محور بحث امروز ما رسائل و کفایه و دو تا کتابی که خواندید. ولی مطمئنا به این بحث دقت نشده است. پس باید روی این بحث دقت خاصی باشد ولو قبلا در دو کتابی که ذکر کردم خوانده بودید. تعبیر شیخ انصاری این بود که اگر در استصحاب، اگر مستصحب شما، اگر محمول اگر گزاره غیر وجود باشد مثل زید قائم یا زید عادل یا زید زوج اگر غیر وجود و عدم باشد، و بعد ما در بقایش شک کنیم، بخواهیم استصحاب کنیم، باید بقای موضوع در خارج، محرز باشد، مثلا در زید قائم اگر شک کنیم که زید قائم است یا نه الان قائم است باید احراز کنید که زید زنده است. و الا اگر شک در قیام زید می کنید، احتمال هم میدهید که زید مرده باشد، یا خانمی می خواهد زوجیت خودش را با جناب زید استصحاب کند، خیلی هم برای او اثر دارد. زید نیست ولی اموالی دارد اگر استصحاب کند، می تواند که از اموال او بردارد. چنان که نمی تواند ازدواج کند دوباره در این حالت می آید استصحاب زوجیت خودش را با زید بکند، با این که نمی داند زنده است یا مرده، شیخ انصاری حرفش این بود که در استصحاب، بقای موضوع خارجا لازم است. فقط بایداحراز کنیم فقط در زید موجود یا زید حی بعد شک کنیم این جا بقای موضوع در خارج شرط نیست چون اگر احراز کنیم که زید موجود است، زید موجود را لازم نیست استصحاب کنیم یا اگر زنده است، زید حی را لازم نیست که استصحاب کنیم.
شیخ انصاری بقای موضوع را به این معنا می گیرد که هر جا شک کنیم در محمول و خواستیم که محمول را استصحاب کنیم، بقای موضوع خارجا شرط است.آقای آخوند قرار شد که این تعبیر را نکند، ایشان بنا شد بفرماید که وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه ... یعنی شما ببین چه چیز قبلش متیقن بود، الان هم اگر قضیه همان است، استصحاب کن. و لذا در بحث زید سابقا جایز التقلید بود، الان شک می کنم که جایز التقلید است یا نه! و اصلا نمیدانم زنده است یا نه! به نظر شیخ انصاری آیا می توانیم استصحاب کنیم یا نه؟! البته که نه ... چون بقای موضوع را استصحاب نکردیم. حیات زید را باید احراز کنیم، آقای آخوند میگوید شما می توانید جواز تقلید را با وجود شک در حیات زید استصحاب کنید چرا؟ چون شما وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه می خواهید. قضیه شما وقت یقین چه بود؟ زید جایز التقلید ... یعنی زید موضوع بود و جایز التقلید هم محمول ... الان هم شک میکنیم و می گوییم الان هم زید جایز التقلید است. جواز تقلید که شرطش حیات نیست و موضوع هم که زید است ... در واقع موضوع شما زید حی نبود. تا در این جا ادعا کنیم که موضوع عوض شده است. موضوع شما زید بود الان هم زید را استصحاب می کنیم. بله اگر محمول شما جواز اقتدا بود ... مثل این که زید سابقا زنده بود، جایز التقلید هم بود الان شک میکنم که جواز تقلید را دارد یا نه؟ برخی حرفها را زده یا برخی کارها را کرده است. اما بالفعل نمیدانم که الان زنده است یا نه! بگویم زید جایز الاقتدا الان هم جواز اقتدا را دارد ... این را نمی توانم که بیان کنم چون لازمه اقتدا این است که من پشت سرش رکوع و سجده کنم و پشت سر مرده که رکوع و سجده نمی کنند. یا زید سابقا واجب النفقه من بود چون پسر من بود، الان شک می کنم که وجوب نفقه دارد یا نه اگر بچه دارا شود واجب النفقه نیست. ضمنا شک دارم که هستش یا نه پنج سال است که نه نامه ای نه ارتباطی ... نمیدانم زنده است یا مرده می توانم وجوب نفقه اش را استصحاب کنم یا نه ... به هر حال نفقه را به زنده میدهند به مرده نمیدهند. مرحوم آقای آخوند دنبال وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه هست، ولو محمول غیر وجود باشد، در نتیجه یک جاهایی قائل به استصحاب می شود با این که محمول غیر وجود است همانی که شیخ می فرمود استصحاب نمی شود مگر موضوع محرز شود که وجود دارد! ایشان می گوید در مواردی استصحاب می شود مثل عدالت. بلی در جواز اقتدا یا انفاق ما نمی توانیم که استصحاب کنیم جواز اقتدا را درحالی که نمی دانیم زید مرده است یا زنده است. و بعد هم اثر دیگری اگر دارد بار کنیم. عرض کردم این رفتار آخوند و مقابله آن با نظر شیخ انصاری باعث شده که یک بحث اصولی خیلی کارا و زیبایی رخ دهد که آیا حق با جناب شیخ است یا حق با جناب آقای آخوند است، اصلا این جور جاها استصحاب بکنیم یا نه؟ الان همین توضیحاتی که دادم از آقای آخوند درست است؟ نیست؟ من چندین کتاب را بررسی کردم دیدم دو یا سه نفر دیگر این بحث را غیر آقای آخوند و شیخ وارد شده اند. مرحوم فیروز آبادی اشاراتی دارد، مرحوم آقای حایری اشاراتی دارد و با یک عبارت خسته کننده ای حق را میدهد به جانب شیخ و به نظر من بیشترین توضیح مربوط به آقای خویی است. و البته نقدی که داریم فردا برسیم بیان می کنیم. و البته ایشان حق را به جناب آقای آخوند داده است. ما الان علی الحساب با یک کسی کار داریم که بهتر از همه بحث را باز کرده است. ولو خالی از مناقشات جدی هم نیست. و آن آقای خویی است. ایشان در راستای بحثی که مطرح کردم که آیا بقای موضوع خارجا لازم است در جایی که محمول غیر وجود و عدم است؟ مثل عدالت ... زوجیت ... قیام ... یا لازم نیست؟ ایشان می گوید مسأله سه صورت دارد: برخی وقتها ما شک در بقای محمول داریم چون شک در بقای موضوع داریم. و گرنه اگر کسی برای ما از موضوع خبر بیاورد، دیگر ما شک در محمول نداریم. چون اگر کسی گزارش از موضوع بیاورد دیگر شک در بقای محمول نداریم. مثل این که شک داریم در عدالت زید زیدی که سابقا زنده بود، الان شک داریم در بقای عدالت زید. چون که نمی دانیم که زید زنده است یا نه! و گرنه اگر زید زنده باشد از عدالت خارج نشده است یا مثال کاربردی آن همان بحث زوجیت و خانم ... خانم شک می کند در بقای زوجیتش با زید چون شک دارد که شوهر زنده است یا نه که اگر خبر بیاورند که شوهر زنده است؛ نه این طلاق گرفته و نه آن طلاق داده است. دیگر شک در بقای زوجیت ندارد. سوال این است که آیا ما می توانیم که استصحاب کنیم بقای محمول را؟ شیخ می فرماید که چون شک در بقای موضوع دارید، نه. اما طبق مبنای آخوند چطور؟ برخی گفته اند اگر شما شک در بقای محمول دارید، چون شک در بقای موضوع دارید، یک دفعه اول می آیید بقای موضوع را استصحاب می کنید، بعد محمول را هم مترتب می کنید، اگر نخواهیم بقای موضوع را استصحاب کنیم، آیا می توانیم محمول را استصحاب کنیم یا نه؟ آقای آخوند چه فرمود؟ اگر مثل عدالت باشد یا جواز تقلید می شود اگر مثل جواز اقتدا نمی شود. برخی گفته اند در این صورت معنا ندارد شما استصحاب کنی بقای محمول را در وقتی که محرز نیست بقای موضوع ... فرض کنید که نمی خواهیم استصحاب موضوع کنیم، یا استصحاب موضوع فایده ندارد. این مثال را دقت کنید که شک دارم در بقای عدالت زید، از آن طرف هم چون شک دارم که زید زنده است یا نه یکدفعه ناشی گری نکنیم که بگوییم استصحاب می کنیم حیات زید را نتیجه می گیریم که پس عادل است میدانید که این استصحاب غلط است چون استصحاب حیات زید می گوید که زید زنده است. استصحاب حیات که لازمه شرعی اش عدالت نیست. لازمه عادی یا عقلی اتفاقی. چون از خارج میدانیم که اگر زید زنده باشد از عدالت خارج نشده است. این جا شما نمی توانید بگویید که استصحاب حیات می کنم بعد عدالت را نتیجه می گیرم چون عدالت اثر شرعی حیات زید نیست اثر عقلی است. و فرض بر این است که اثر عقلی بر استصحاب بارنمی شود. پس ببینید من که یقین به عدالت زید داشتم و الان شک می کنم در عدالت زید، چون نمی دانم که زید زنده است یا نه! این جا برخی می گویند شما تا استصحاب موضوع نکنید تا موضوع را درست نکنید معنا ندارد استصحاب محمول کنید. مگر می خواهید استصحاب محمول کنید بدون موضوع؟ فرض هم بر این است که استصحاب حیات زید را نمی خواهید بکنید یا نمی توانید که بکنید یا مثلا در بحث زوجیت خانم؛ شوهرش چند سال است که رفته نمی داند علقه زوجیت هنوز باقی است یا نه درواقع شک دارد در بقای علقه زوجیت. ولی منشا شک او این است که نمیداند زید زنده است یا نه ... اگر زنده باشد حتما زوجیت باقی است. چون نه این طلاق گرفته و نه آن اهل طلاق دادن است. این جا این خانم می تواند استصحاب زوجیت کند یا نه؟ اگر بگویید اول استصحاب زوجیت شوهر را میکند بعد می گوید که شوهر من زید است و زنده است پس آثار بار شود فرض این است که بقای زوجیت در این مثال از آثار شرعی حیات زید نیست. از آثار عقلی اتفاقی است ... پس از استصحاب موضوع نمی توانیم کاری کنیم آیا می توانیم فارغ از موضوع استصحاب کنیم؟ دو نظر است یک نظر می گوید چون قضیه متیقنه و مشکوکه واحد است می شود استصحاب کرد شما بگویید زید سابقا کان متصفا بالعدالة والان کما کان متصف بالعداله یا می گوییم زید کان جایز التقلید و الان کماکان در واقع این حرفی است که آقای آخوند و آقای خویی می خواهند که بزنند. مقابل این کیانند امثال شیخ و کسانی که می گویند آقا خود را به تغافل بزنی یا نه بنا نیست چیزی تغییر کند. شما مدعی هستید که زید کان عادلا بحث این است که این زید باید باقی باشد در خارج فرض بر این است که الان شک دارید که باقی است یا نه! یا بقایش را با استصحاب درست کنید ولی اگر می گویید بقایش را با استصحاب درست کنیم و عدالت اثر شرعی اش نیست نمی توانید این جا استصحاب کنید پس آن جایی که شک ما در محمول ناشی از شک از بقای موضوع در خارج باشد یک اندیشه می گوید که می شود و یک اندیشه می گوید که نمی شود. در استصحاب که می گویند موضوع باقی باشد میگویند باید محرز شود که باقی است. و الا اگر شک دارید که موضوع باقی است یا نه نمی توانید استصحاب کنید باید احراز بقای موضوع کنید و شما در این مثال چون احراز نکردید بقای موضوع را نمی توانید که استصحاب کنید.
صورت دوم به نظر من بسیار آسان است. برگه را هم که نگاه نکنید می توانید که جواب دهید صورت دوم آن جایی است که ما شک در بقای محمول داریم و ناشی از شک در بقای موضوع نیست. موضوع هست اما شک در بقای محمول داریم. آیا می توانیم شک در بقای محمول را استصحاب کنیم یا نه؟ اگر شما شک در عدالت زید دارید، و شک شما ناشی از حیات و مرگ زید نیست ناشی از این است که مثلا یک کارهایی کرده و یک سفرهایی رفته وآمده و یک پستی را قبول کرده که نمیدانیم مثل گذشته عادل است یا نه؟ و گرنه هر روز او را می بینیم و او را ملاقات می کنیم شما خود محمول را استصحاب می کنید و به قول آقایان ارکان استصحاب جمع است.
صورت سوم؛ شک در محمول ناشی از شک در موضوع نیست ولی خارجا هم نمی دانیم که موضوع باقی است یا نه! فرق این با دو تا قبلی چی شد؟ از این که می گوییم شک ناشی از بقا و فنای موضوع نیست، عامل دیگری دارد شک در محمول، پس با صورت اول فرق دارد. صورت اول این بود که شک در بقای محمول ناشی از شک در بقای موضوع است. اما از این جهت که می گوییم مستصحب نسبت به بقای موضوع یا فنای موضوع هیچ کدام را احراز نکرده است. از صورت دوم جدا می شود چون صورت دوم آن جایی بود که موضوع را میدانست، باقی است. دوستان اگر خواسته باشیم که مثال بزنیم به این جا باید این مثال را بزنیم که یک خانمی است شک دارد در بقای زوجیت، به این خاطر که نمیداند که شوهرش طلاقش داده یانه یا در مثال دیگر یک نفر وکیل یک آقایی است، نمیداند که وکالتش باقی است یا نه؛ چون شک دارد که موکل عزلش کرده یا نه! ضمنا اگر از او بپرسند که موکلت زنده است یا نه می گوید نمیدانم. در این جا هم دو نظر هست. برخی گفته اند که می توان استصحاب کند با این که نمی داند که شوهرش زنده است یا نه! موضوع هم شوهر بود می تواند استصحاب زوجیت کند، طبیعتا نباید ازدواج کند، و نباید و نباید ... با این که نمی داند زید زنده است یا مرده لازم هم نیست که خبر بگیرد. در حالی که یک نظر می گوید این خانم نباید احراز موضوع کند در خارج؟ اگر احتمال می دهد که شوهرش مرده است چه چیزی را دارد که استصحاب می کند؟ استصحاب زوجیت بین خودش و زید مگر زید موضوع نیست احراز نکرده که در خارج باشد. نمی تواند که استصحاب کند این هم نظر دوم دلیل این نظر چیست؟ می گوید چون استصحاب که موضوع می خواهد مگر نگفتید بقای موضوع، بقای موضوع هم این اقا چه جور معنا می کند؟ بقا خارجا و چون می گوید که بقا خارجا می گوید این جا استصحاب نیست. صورت یک و سه اختلافی است و یک اندیشه این است که نمی شود استصحاب کرد چون بقا در خارج می خواهد تا اخر ... اما کسانی که می گویند می شود استصحاب کرد. البته اشاره کردیم لابلای حرف هایمان اما می خواهیم مستقلانه اشاره کنیم. گفتم آقا نسبت به صورت اول که همان شک در بقای محمول للشک در بقای موضوع و الا با فرض بقای موضوع، شک در بقای محمول نداریم. و فرض هم این است که نمی خواهیم استصحاب بقای موضوع کنیم چون مشکل دارد. این ها می گویند آن چه ما لازم داریم، (آقای آخوند و آخوندیها) وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه هست به عبارت دیگر: یقین سابق، شک لاحق و وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه در مثل زیدی که سابقا زنده بوده و الان شک داریم که زنده است یا نه ... قضیه شما این بود که زیدی بود که متصف بود به عدالت الان نمیدانم چنین زیدی هست یا نه! آیا نمی توانم اتصاف به عدالت زید را استصحاب کنیم یا نه؛ چون موضوع شما زید موجود در خارج نبود تا شما بگویید این کلاه عدالت را می خواهیم سر که بگذاریم. در برگه 1461 و التحقیق جریان الاستصحاب فی القسم الاول و الثالث ... اما قسم اول ... فیجری الاستصحاب فیه ... که استصحاب در قسم اول جاری می شود. در واقع مستصحب شما این اتصاف است یعنی ثبوت الوصف للموضوع بان یقال عدالت لزید ایشان محمول را چه گرفته یعنی ثبوت العداله را محمول گرفته و ثبوت العداله للزید کان متیقنا و الان کما کان ... بعبارت اخری زید متصف للعداله کان موجودا یقینا و الان کما کان ببینید نمی گوید خود زید موجود بود من استصحاب حیات زید را میکنم. می آید یک کاسه می کند و می گوید زید متصف بعداله موجود بود سابقا این قضیه متیقنه ما الان هم نمیدانم زید متصف بعداله موجود است یا نه ولو منشاش این است که مرده است یازنده است. هر چه می خواهد باشد این را استصحاب می کنیم ... در ادامه آمده نعم لا یترتب بر این استصحاب آن آثار شرعی که حتما باید باشد مثل جواز اقتدا چون زید باید زنده باشد تا بتوان پشت سر او رکوع کرد سجده کرد و ... بعد می گوید البته این به خاطر مشکل استصحاب نیست. بلکه به خاطر اثر است یعنی اثری است که اگر بخواهد اجرا کند باید برود زید را پیدا کند. تا زید را پیدا نکند آیا می تواند به او اقتدا کند؟ می تواند بگوید من استصحاب می کنم حیات زید را، آثار زوجیت با او را بار میکنم. آثار عدالت را بر او بار می کنم مثلا تقلیدم را از او ادامه میدهم. چون تقلید شرطش عدالت است. تقلیدم را ادامه میدهم ... این که نمی توانیم جواز اقتدا را ادامه بدهیم نه این که قضیه متیقنه و مشکوکه ما فرق کرده است چون سنخ این حکم سنخی است که اگر بخواهد اجرا شود باید در زید باشد. این صورت اول، صورت سوم آنی که میگوید جایز نیست همان حرفی را می زند که در صورت اول می زند. اما مثل آقای خویی و آخوند که می گوید استصحابش جایز است، بیان فرق می کند.
الحمدلله رب العالمین
- ارکان استصحاب
- اشتراط بقای موضوع
- شک در مستصحب
- احراز بقای موضوع
- شک در بقای موضوع
- اثر شرعی مستصحب
نظر شما