header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 13
  • در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۹۷
چکیده نکات

بیان کلام شیخ انصاری در سنجه تشخیص بقای موضوع

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
تعیین نهاد حاکم به بقای موضوع 
بحثی که وارد شدیم مستحضرید راجع به نهاد حاکم که در قضیه استصحاب و این همانی «هو هو» به قول عربها
آیا حاکم عقل است یا عرف است یا لسان دلیل است؟ مطالبی  گذشت مخصوصا از آقای آخوند بیشتر برای شما نقل کردیم. آقای آخوند عقل را نسبتا خوب توضیح داده است. عرف را هم توضیح داده است ولی مراجعه به لسان دلیل را توضیح نداده است. یعنی چه؟ آیا می شود که در قالب یک مثالی مطلب بیان شود؟ خوشبختانه جناب شیخ و قبل از شیخ مرحوم نراقی - استاد شیخ انصاری - مطلب را توضیح داده است. در خواستی که من از شما دارم این است که این مطلب را خوب کار کنید که لازم داریم. از قدیم الایام بحثی بوده است که اگر آبی با نجاست تغییر کرد، ولی بعد از مدتی تغییرش از بین رفت؛ «الماء المتغیر اذا زال تغیره...» آیا پاک می شود یا نه؟ فرض کنید یک حوضی بود حتی از کر هم بیشتر، یک مرداری افتاد داخل حوض و این آب بوی نجاست گرفت و بوی مردار گرفت نجس است. بعد مردار را برداشتند و انداختند بیرون یک چند روز آفتا ب قم تابید به این آب و بادی آمد و بوی این مردار از این آب رفت؛ پس ماء متغیر به نجاست زال تغیره (خودبخود!) سوال این است که آیا این آب پاک است یا نه؟ سوال این است که این جا ارکان استصحاب هست یا نه؟ یقین ثابت: یقین به نجاست، شک لاحق: شک در نجاست و طهارت، پس این دو رکن که هست، بقای موضوع (این همانی) آیا می توانیم اشاره کنیم به این آب حوض و بگوییم که این آب همان آب هفته قبل است؟ چطور هفته قبل نجس بود الان هم نجس است. این آب همان آب هفته قبل است - این همانی - اگر عقل را شما این جا دعوت کنید، عقل می تواند بگوید من نمیدانم من نمی توانم بگویم این همان است. چون این آب هفته گذشته بوی بد میداد. الان بو نمیدهد؛ من نمی توانم بگویم که در بقای نجاست بقای بوی نجاست دخیل است خیلی بعید است که این بوی نجاست هم علت محدثه باشد هم علت مبقیه؟ عقل احتمال میدهد که در موضوع دخالت داشته باشد. لذا می گوید نمیدانم که این همان است یا نه؟ عرف؛ ممکن است بگوید اگر شارع حکم کند به نجاست آب با بو گرفتن حتما به خاطر بو هست بخاطر تنفری هست که از آن دارد. اما الان این آب آفتاب خورده و میکروبها هم کشته شده و بو هم که ندارد. پس این آن نیست لذا ممکن است که اگر دست عرف داده شود، زیر بار استصحاب نجاست نرود. یا لااقل بگوید که من مطمئن نیستم که این همان است. جالب این است که همین که این را بگوید کافی است چون باید محرز شود. اگر سراغ عقل برویم عقل خیلی راحت داوری می کند، سراغ عرف را هم که توضیح دادم. حالا سراغ لسان دلیل یعنی چه؟ اگر گفتیم معیار لسان دلیل است ممکن است این جوری بگویید بالاخره یک دلیلی گفته که آب اگر به نجاست تغییر کند، نجس می شود و مجتهد هم به آن دلیل گفته که نجس می شود باید زبان آ ن دلیل را دید اگر قرآن است، قرآن را ببینیم اگر روایت است روایت را ببینیم. مثلا اگر زبان روایت و دلیل ما  این باشد که الماء المتغیر نجس یا الماء المتغیر بالنجاسة، نجس. سوال این است که این جا موضوع و محمول چیست؟ الماء المتغیر موضوع است و نجس محمول است. همانی را که می خواهیم استصحاب کنیم همیشه محمول را شک داریم می خواهیم استصحاب کنیم. حالا این آب که هفته پیش متغیر بود، و قطعا هم نجس بود، الان دیگر متغیر نیست. الان شده غیر متغیر شک ما بجاست چون احتمال میدهیم که تغیر حدوثا مؤثر باشد برای نجاست نه حدوثا و بقاء، شاید همین که آب تغییر بکند، ولو برای یک ساعت و لو بعدا تغییرش از بین برود، می گوییم همین کافی است برای نجاست. احتمال نجاست میدهیم احتمال طهارت میدهیم اگر زبان دلیل این باشد الماء المتغیر نجس که به تعبیر بنده موضوع دیگر مرکب است؛ الماء المتغیر نجس ... بحث این است که این آب متغیر بود اما الان متغیر نیست. بنابراین نمیتوانید بگویید این آب همان آب است. یا این موضوع همان موضوع است. چون موضوع شما در زبان امام علیه السلام موضوع نجاست زمان یقین، الماء المتغیر بود و این الان غیر متغیر است. اگر دلیل ما این باشد، این همانی لااقل محرز نیست. لذا نمی توانیم استصحاب کنیم. ولی اگر زبان دلیل این جور بود، الماء ینجس اذا تغیر ... یعنی این اذا تغیر را کنار موضوع قرار ندادیم؛ یعنی آن را بعد از محمول قرار دادیم. و اصلا از آن جا که آن را داخل شرط هم آوردیم حیثیت تعلیلی دارد؛ قبلش حیثیت تقییدی بود الماء ینجس اذا تغیر ... این جا موضوع ما به حسب ظاهر چیست؟ سوال این است که این آبی که تغییرش از بین رفته، آب هست یا نه؟ با این تغییر صفت که قبلا متغیر به نجاست بود، الان دیگر متغیر به نجاست نیست. الان دیگر بو ندارد، قبلا بو میداد. قبلا بوی میته میداد الان بوی میته نمیدهد. این که آبی بوی میته بدهد یا نه نمی گویند که آب عوض شده است. مثل آبی که چند روز بو بدهد بعد بوی آن برود یا کلر به آن بزنند. در تمامی این موارد موضوع عوض نشده فقط صفت عارض بود و آن صفت رفت و لذا اگر الماء ینجس اذا تغیر باشد، و بعد آب تغییرش از بین برود بازهم شک می کنیم چون احتمال میدهیم تغییر به نجاست هم علت محدثه باشد هم علت مبقیه؛ اما چون زبان دلیلمان این است و موضوع الماء هست، این هم که همان است قبلا آب بود الان هم آب هست، فقط یک صفتش عوض شده قبلا بو میداد الان بو نمیدهد این جا میتوانیم استصحاب کنیم پس ببینید در  وقتی که گزینه ما عقل باشد، ما کاری به زبان دلیل نداریم. منظور از دلیل یعنی دلیلی که اصل حکم را بیان کرده است. بالاخره همان حکمی که ما یقین داریم. در عقل اگر معیار باشد سراغ لسان روایت نمیروند، اگر عرف باشد بازهم سراغ لسان دلیل نمی روند اما اگر نهاد سوم حاکم باشد که لسان دلیل هست، در این صحنه‌ای که پیش آمده اول باید وسائل را نگاه کنیم آبی بوده که تغییر کرده و تغییرش از بین رفته من مجتهد شک دارم که فتوا دهم که چنین آبی پاک است یا نه؟ باید بروم نگاه کنم دلیل را ببینم دلیل موضوعش چگونه اخذ شده در این مثالی که زدم دوباره تکرار نکنم و لذا می خواهیم به یک قرار کلی برسیم اگر گفتیم معیار لسان دلیل است، در جاهایی که دلیلمان نه لسان قرآن است و نه روایات است؛ اصطلاحا در جاهایی که نه قرآن دلیل باشد نه روایت ولی بالاخره دلیل هست ... دلیل لبی که می تواند اجماع  باشد، می تواند درک عقل باشد، می گویند که دلیل لبی زبان ندارد ... اگر دلیلمان لبی بود مثلا همین مثال اگر آب تغییر کند و نجس می شود فرض کنید اگر دلیلش ضرورت فقه بود ما داریم مسائلی که دلیلش اجماع است؛ حالا یا اصلا دلیل لفظی نداریم، یا اگر هم داریم ضعیف است، و باید بگذاریم کنار و دلیل اصلی را ببینیم که اجماع است اگر یک جا دلیلمان لبی بود، و قرار شد در استصحاب معیار لسان دلیل باشد، اگر شک کنیم و شک در مقتضی باشد، آیا می توانیم استصحاب کنیم یا نه؟باید دید زبان این دلیل چیست تا بعد بفهمیم که موضوع مرکب است یا موضوع بسیط است این همانی هست یا این همانی آن نیست ... این هم از آثار مراجعه به دلیل ... فضلا این ها را که گفتم همه‌اش کلمات شیخ انصاری بود ولی قبل از ایشان استاد ایشان مرحوم نراقی صاحب عوائد (که در واقع ایشان را باید حوزه سر خود دانست با این که در کاشان بود اما عوائد الایام را می نویسد، مستند الشیعه را مینویسد که مرجع علمای بزرگ است) ایشان در عوائد همین مطالب را با کمی تغییر آورده چون گفتم شاید مطالب ایشان راه‌گشا باشد من مطالبی از ایشان آوردم ایشان اول گلایه می کند که خیلی در این بحثها آمیخت ناصحیح صورت گرفته است. و معتقد است خیلی ها مسأله را نفهمیدند بعد در همین مثال آب متغیر به نجاست بعضیها می گویند که نباید استصحاب کنیم چون موضوع ما در وقت حکم به نجاست آب متغیر به نجاست بود و الان فرض ما این است که آب ما متغیر به نجاست نیست. استصحاب غلط است بعد مرحوم نراقی جواب میدهد. می گوید ای فقیهی که این حرف را میزنی دقت کن! برو زبان دلیل را ببین اگر روایت رسیده از امام علیه السلام و پیامبر عظیم الشان اگر الماء المتغیر نجس بود حرف تو درست است ولی الماء اذا تغیر ینجس بود که اتفاقا همین هم هست، آنی که هست این است الماء اذا تغیر ینجس؛ این می توانیم بگوییم یک زمانی آب تغییر کرد، امام هم میفرمایند الماء اذا تغیر ینجس؛ این آب هم تا صد سال باشد نمی توانیم بگوییم متغیر بالفعل آیا میتوانیم بگوییم تغیر یا نه؟ اگر هر چند هم بگذرد می توانیم بگوییم تغیر این آب. منتها چون بوی این آب از بین رفته است، واقعا شک می کنیم، احتمال می دهیم تغییر هم حدوثا هم بقائا موثر باشد. این موضوع هم الماء اذا تغیر ینجس بود موضوع آب بود به شرط تغیر این به شرط تغیر علت نجاست بود، نه وصف تقییدی و موضوع مرکب. لذا ایشان فرموده که استصحاب وجه دارد. مقابل کسانی که گفتنند استصحاب وجه ندارد و موضوع عوض شده است. ظاهرا هنوز کسی عقل را قبول نکرده است. لسان دلیل را هم من ندیدم کسی جز آقای نراقی روی آن تاکید کند. ظاهرا لسان دلیل را هم معیار قرار میدهد. ولی آقای آخوند و شیخ انصاری عرف را موضوع قرار میدهند.
ما مگر نمی گوییم مقوم موضوع اگر تغییر کند، دیگر این همانی نیست؟ اگر غیر مقوم تغییر کند، عوارض و اوصاف این همانی محفوظ است؟ فضلا مقوم موضوع را نسبت به چه باید بسنجیم؟ مثلا در همین مثالی که داشتیم که آب اذا زال تغیره، شک کنیم که پاک می شود یا نه؟ این که بو داشته باشد و بوی آن از بین برود، این بو از مقومات است یا غیر مقومات است؟ یا باید مقوم را نسبت به حکم بسنجیم؟ مثلا آب قطعا چه بویی بدهد یا ندهد ... سوال این است که بو مقوم است یا نه؟ مسلما غیر مقوم است. مقوم آب همین روان بودن آن است و ... و الا بو و رنگ و حتی وزن این ها همه از عوارض است. ولی همین بو که از عوارض است ممکن است که در همین مثال که آب اگر تغییر کند به نجاست نجس می شود اگر بوی نجاست بگیرد نجس می شود ممکن است این جا مقوم بگیریم. و لذا بوی آن اگر از بین رفت بگوییم مقوم از بین رفته است. می خواهیم بگوییم مقوم و غیر مقوم موضوع با توجه به حکم تعیین می شود. این همانی است که به آن مناسبات حکم و موضوع می گویند. مثلا این که انسان جاهل یا عالم باشد نسبت به انسان مقوم است یا غیرمقوم است؟ اما نسبت به انسانی که می خواهیم تقلید کنیم چطور؟ اگر شارع فرمود مردی که به درجه اجتهاد رسید یجوز تقلیده بعد ایشان اجتهادش از بین رفت و ذهنش از معلومات پاک شد آیا این جا مقوم است یا غیر مقوم است ممکن است بگوییم باسواد بودن و مجتهد بودن نسبت به تقلید یا حتی ادامه تقلید مقوم است این عبارتی را که من نوشتم مقوم و غیر مقوم با توجه به حکم تعیین می شود مثلا عدالت یا عدم عدالت از حالات موضوع به حساب می آید در یک حکم و از مقومهای آن به حساب می آید در  یک حکم دیگر این مطلب را شاید جایی نبینید ولی نکته دقیقی است. 
الحمدلله رب العالمین

۶۶۰ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

بیان کلام شیخ انصاری در سنجه تشخیص بقای موضوع