header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 18
  • در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۹۷
چکیده نکات

توضیحات در مورد سنجه های یاد شده

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
ادامه اشتراط بقای موضوع در استصحاب
این که بحث عقل و عرف و لسان دلیل مطرح شده است. به خاطر وضعیتی بوده است که در خارج وجود داشته است. قرار شد که برای استصحاب دنبال این همانی باشیم. احراز کنیم که آیا موضوع همان موضوع قبل است آیا احراز نشده؟ پس اگر راجع به حکمش شک داریم، می خواهیم که استصحاب کنیم. در این جا ما سه شیوه می توانیم داشته باشیم. و از همین سه شیوه هم این سه مبحث عقل و عرف و لسان دلیل پیدا شده است. ما گاهی در تطبیق بنا را می گذاریم بر کمال دقت؛ مثال خیلی خوبش بحث مسابقات ورزشی است. اگر بخواهند زمان دویدن دو دونده را مقایسه کنند. یا دو دوچرخه سوار یا دو پرتاب وزنه، برای کمتر از ثانیه یا سانت هم سنجه قرار داده اند. اگر بخواهیم در استصحاب این شیوه را اعمال کنیم، اگر بخواهیم استصحاب کنیم باید بگوییم موضوع در زمان شک باید همان موضوع در زمان یقین باشد، دقیقا منظور این است. در واقع معیار نحوه داوری است. نه این که داور کیست. آقایان می گویند اگر داور عقل باشد یا عرف باشد یا ... مطلب بنده یک فضای جدیدی را دارد وارد بحث می کند که این که داور کیست مهم نیست این که شیوه داوری در وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه یا به تعبیر ما این همانی ... اگر بنا را بر کمال دقت بگذاریم آقایان ترجیح دادند اسم عقل را ببریم؛ در فقه و عقل من مطرح کردم اگر بنا هست معیار دقت باشد چرا اسم از عقل ببریم اسم دقت را می بریم! نهاد دقت. حالا اگر آدمی هست که در داوری هایش همین قدر دقیق است. مراد از عقل بگوییم که این است و اصلا کلمه دقت را پررنگ کنیم. اگر بنده خودم بخواهم این درسها را یک زمانی کتابش کنم، نمی گویم عقل و عرف ... می گویم دقت کامل.
سوال این است که در جایی که این همانی محفوظ است ما میتوانیم استصحاب کنیم؟ یا اگر تغییراتی داده شده که عرف نادیده می گیرد، بازهم می توانیم استصحاب کنیم. و آقای عراقی از تعبیر دقّی عقلی نام برد. و ای کاش نام عقل را هم نمی برد و با نظر ما هم یکی می شد. فرض کنید شما دو روز متوالی کسی را در خیابان میبینید در همان لحظه شما می گویید من شما را در همین ساعت دیدم؛ اگر گفت من دیروز شما را دقیقا همین ساعت همین جا دیدم در این جمله چند تطبیق وجود دارد؟ دو تطبیق همین ساعت و همین جا. به نظر شما این تطبیق را کدام غریزه انجام میدهد؟ اگر بگوییم عقل سوال این است که از عقل نظری یا عقل عملی؟ مثلا آدم وقتی وارد مدرسه می شود شخصی را می بیند و وقتی هم که می خواهد برود بیرون باز هم او را می بیند؛ می گوید همان آقایی که من موقع ورود دیدمش، موقع خروج هم دیدمش. واقع این است که این تطبیق یک پا در حس دارد؛ چون می بیند که این آقایی که موقع خروج دارد می بیند همان کسی است که موقع ورود میدید. و درواقع همان صفاتی که همان شخص داشت او هم داردپس نتیجه میگیرد که این دو یکی هستند. این قضیه ریشه در حس دارد، و آن دیدن و بینایی ... برخی وقتی شک می کنند که مایعی شراب یا آب است آنرا بو می کنند و از این راه می فهمند؛ بویایی ... اما فقط حس نیست چون حس داوری ندارد. حس زمینه داوری را درست می کند اما آنی که می خواهد بگوید این همان است همان نیروی درک ماست. لذا دراین جا دقت کنید این جمله را که معروف شده که عقل مُدرک جزئیات نیست عقل مُدرک کلیات است، مثلا عقل حس میکند که بچه ای کار بد کرده و باید که تنبیه شود و عقل می گوید و کل انسان که بدی کند باید توی سرش بزنند و بالطبع این بچه را هم باید که توسرش بزنند! این قضیه که کل انسان که بدی کند این مربوط به عقل است. و بقیه اش مربوط به حس است. من معتقدم داوری ولو در جزئیات هم باشد ما باز هم با عقل داریم که داوری می کنیم. مگر این که یک نیروی دیگری درست کنیم. وقتی من می گویم این آقایی که من دیدمش همان آقایی است که یک ساعت پیش دیدمش، من این را با کدام نیرو می گویم؟ با نیروی عقل. و لذا یک عبارتی ملاصدرا دارد می گوید اگر کسی کتابی راجع به عقل بنویسد و می گوید اگر یک رساله خوبی راجع به عقل بنویسند خوب است. ملاصدرا می گوید: الغریزة التی بها یمتاز الانسان عن البهائم و یستعد لقبول العلوم النظریة و تدبیر الصناعات الفکریة ... اصلا اداره زندگی اداره صنایع اداره کارها همه از طریق عقل صورت می گیرد. که یکی از این ها هم تطبیق است.
سوال این است که ما در زندگیمان فقط همین نوع داوری را داریم؟ یا خیلی وقتها داوری ما این قدر دقت درآن نیست؟ مثلا اگر امروز شماحوالی مدرسه کسی را ببینید، فردا هم همان ساعت با چند دقیقه کم و زیاد در همان حوالی نه این که سانتی متر بگذاریم و بگوییم دیروز در سه متری و چند سانتی مدرسه بود الان هم در ... نه می گوییم در حوالی ... به هر حال شما کار به دقایق خیلی ریز دقیقه و مکان ندارید. به هر حال این هم یک نوع داوری است، در ورزش کاملا ریز ثانیه ها و جزئیات را نگاه می کنیم اما در این مثال اخیر کار به این قضایا نداریم. مثلا می پرسند از آخر قم تا اول تهران چند کیلومتر است؟ می گوید 140 کیلومتر. بنا ندارد مسامحه کند اما دقیقا هم بیان نمیشود. ما در زندگیمان هم یک شیوه داوری هم این طوری است. واقعیت این است که ما نه بنا بر مسامحه داریم و نه این که دقیقا مثل ورزش بخواهیم جزئیات صد درصدی را بیان کنیم. در واقع ما بین عرف دقیق و عرف مسامح یک سومی هم داریم. این جوری نیست که ما اگر از عرف دقیق خارج شویم، برویم در عرف مسامح! لذا یک اشکالی که ما به مرحوم امام خمینی داریم این که ایشان گفت که عرف مسامح مراد نیست؛ عرف دقیق مراد است. مثل عرف در تطبیق و مسافات! اما ما در زندگیمان خیلی وقتها بنابر دقت داریم اما نه اینکه بخواهیم خیلی باریک بینی و تیز اندیشی داشته باشیم. منظور آقایان از عرف، این نوع داوری است. این ها گشته اند تا اسم این شیوه را چه بگذارند؟ عرف و لذا اگر اولی را گفتیم دقت، این را باید که بگوییم عدم دقت. حالا اگر دوست دارید که اسم آن را عرف بگذارید بگذارید. طبق این توضیح من، این عرف را نه می توانیم که وصفش کنیم به دقیق و نه مسامح مگر این که توضیح دهیم مثلا عرف دقیق نسبی. و میدانید که این جور عرف را در مسائل ما با آن مشکلی نداریم. امام خمینی گفت: عرف مسامح هیچ جا حجت نیست. ما می گوییم نباید که توصیفش کنید به مسامح یا دقیق. عقل همیشه از طریق عرف، خودش را نشان میدهد. این من عرف هستم که به زبان عقل حرف می زنم. منتها همین عرف را به او می گوییم ناظرا  به دلیل حرف بزن. و یک دفعه ناظرا به دلیل نمیرویم سراغش. اگر ناظرا به دلیل بگوییم حرف بزن. این را آقای آخوند چه تعبیر کرد؟ لسان دلیل. و الا مگر دلیل ما زبان دارد؟ لسان دلیل یا لسان وسائل من و شما هستیم. این که می گویند دلیل لسانش این است یعنی این که ما این جوری از آن می فهمیم. و لذا لسان دلیل یعنی عرف ناظر به دلیل. گذشتگان ما خیلی درگیر دقت در تعبیر نبودند. چرا می گویید لسان دلیل؟ نمی گویم غلط است می بایستی می گفتند عرف ناظر به دلیل ... در مثالی که آقای آخوند داشت مثال زیبایی بود؛ می گفت اگر انگور جوش بیاید میدانیم که نجس است. اگر کشمش جوش آمد چی؟ عرف کشمش را غیر از انگور میداند. لذا بگویند برو انگور بخر نمی رود که کشمش بخرد ... ولی اگر به عرف گفتیم که شارع میگوید العنب اذا غلی یحرم؛ تو از این جمله چه می فهمی؟ فقط انگور می فهمی؟ یا بخاطر مناسبات می فهمی که مراد از انگور در این جا با توجه به مناسبات کشمش هم هست یا لااقل می توانی بگویی به مناسبات ارتکازات ... اما گاهی اوقات بحث ما مراجع به دلیل نیست لذا همین عرفی که نه مسامح است و نه دقیق است، اگر ناظرا به دلیل حساب کنیم علما گفتند لسان دلیل ... و اگر غیر ناظر حساب کنیم گفتند عرف ... عرف مثلا در مسافت بسیار دقیق و در وزن گندم برای زکات اگر مقداری خاک  هم همراهش باشد اشکال ندارد این عرف است اگر قبول کنیم عرف را در تطبیقات ... البته ما در فقه و عرف یک جور دیگری قبول  کردیم ... ببینید این مطلب مهمی بود که ما الزاما عرف را دو قسمش نکنیم ... پس سوالات را در واقع جواب دادیم که آیا مراد از عقل، نهاد دقت و عرف دقیق است؟ و مراد از عرف، عرف غیر دقیق؟ مراد از عقل، عرف خیلی دقیق است ولی مراد از عرف، عرف خیلی دقیق نیست. آیا مراد از عقل همان است که در اسناد اربعه می آید؟ خیر ... چون دقت را معمولا به حساب عقل می گذارند به این خاطر در این فضاها آوردند ... اگر مراد از عقل، عرف دقیق است، آیا مراد از عرف، عرف مسامح است؟ مگر عرف مسامح را داریم در جایی قابل قبول باشد؟ جواب داده شد که مراد از عرف، عرف دقیق به این معنا نیست که بعدی را بگوییم عرف مسامح ... امام خمینی بحثی دارند و آن این که هیچ جا نداریم که عرف مسامح معیار باشد. ممکن است که گاهی اوقات همین را هم قبول نکنیم. ممکن است سیصد یا چهارصد سال یک مطلبی یک جور معنا شود بعد هم می آییم یک آقایی می آید کل آن را یک جور دیگر معنا می کند، و می گوید حتی براساس ضوابط شناخته شده در فهم زبان، معنای این حدیث این است ... مثل داستان ربا بین پدر و فرزند که بعدا گفتند که عرف مسامحه می گرده و ... سیصد سال اشتباه می کردند و الا معنایش این است که عرف می گوید که پدر و پسر نباید که از هم ربا بگیرند ... حالا اگر کسی یک قرینه هم بیاورد و این را ثابت کند معلوم است که سیصد سال مفسرین و محدثین و فقها مسامحه می کردند؛ به نظر شما ما می توانیم که این مسامحه را قبول نکنیم؟ و حق با بدهیم به آن عالم راس سیصد سال؟ یا این که این جا عقل ما می گوید نه! دور از حکمت است که مولا یک حرفی بزند و سیصد سال اشتباه برداشت شود این جا حتی اگر مسامحه هم صورت گرفته باشد، این مسامحه هم قبول است ممکن است کسی این تسامح را در مدالیل تصدیقی قبول کند و حتی به همین دلیل این فهم دوم را نپذیرد.
ببینید گاه سیصد سال آقایان - عرف خاص - اشتباه برداشت می کردند چون یک روایتی را می بایستی میدیدند و ندیدند ... این آقا به یک قرینه برخورد که دیگران بر نخورده بودند ... و همین دلیل  اشتباه آنان بوده است. این به نظر ما این تسامح اعتبار ندارد. چون قانون گذار که کوتاهی نکرده است. قانون گذار روایت را آورده اما روایت به حسب روزگار گم  شده ... بعدا مثلا یک کتابخانه‌ای در حله پیدا شده و در آن یک کتاب حدیث پیدا شده و در آن یک روایت پیدا شده که آن روایت معنای روایت های و برداشت ها را عوض می کند. ولی اگر صرفا به خاطر عدم التفات و  تسامح بوده، این  غفلتها اعتبار دارد لذا یک تعلیقه‌ای این جا بر فرمایش بزرگان داریم.
الحمدلله رب العالمین

۵۰۳ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

توضیحات در مورد سنجه های یاد شده