header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 37
  • در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۹۷
چکیده نکات

توضیح پیرامون صحت شبهه مصداقیه نه موضوعیه

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
ادامه تحلیل حدیث زراره
بحث را مستحضرید که کشیده شد به صحیحه اول زراره، و این که در این صحیح سوال زراره  از حکم و  شبهه جناب زراره شبهه حکمیه بوده یا این که سوال از موضوع است و شبهه ایشان هم موضوعیه بوده اگر شبهه حکمیه باشد، ما باید هر چه را که بافتیم پس بگیریم.چون حاصل کار این  شد که  استصحاب در شبهات حکمیه جاری نیست.اگر بتوانیم توجیه معقولی راجع به این روایت داشته باشیم، که شبهه موضوعیه است راحت می شویم و مشکلی هم نداریم.و بر این  مبنایمان هم پا میفشاریم.ما ادعایمان  این است که این روایت شبهه اش شبهه اموضوعیه است.به هر حال باید که این مشکل را حل کنیم و الا باید که برویم سراغ اعتبار استصحاب مطلقا تصور کنید مجتهدی که استصحاب را مطلقا قبول  دراد با مجتهدی که در شبهات حکمیه قبول ندارد منتها من می خواهم یک چیز دیگر  را هم اضافه کنم و آن این  که باید یک مقداربا این چیزها بیشترآشنا شد چون دیدم چگونه برخی مشاهیر در قضیه شبهات اشتباهاتی داشتند.
سال 94 بود که اقوال را بررسی می کردیم در این زمینه کلاس به نظر مشهور رسید.که استصحاب مطلقا حجت است.فضلایی که آن سالها برگه هایش را  دارند برگردند وصلاحیه بزنند که نظر عوض شد.از اعتبار مطلق رسید به تفصیل.
ما الان مشخصا می  خواهیم راجع به روایت اول زراره موضع خودمان را مشخص کنیم.که در واقع سوال جناب زراره از چه بوده است.و شبهه او حکمیه بوده یا موضوعیه بوده است.روایت این است الرجل ینام و هو علی وضوء اتوجب الخفقة او الخفقتان علیه الوضوء؟فقال: یازراره! شما از سوال زراره چه میفهمید؟ سوال این بوده که یابن رسول الله آیا یک  یا دو چرت زدن  باعث ابطال وضو می شود؟به این شکل در نظر گرفته شود که حفقة یا خفقتان به عنوان یک پدیده مستقل مد نظر قرار گیرد.یا مثلا آیا لمس همسر موجب ابطال وضو می شود؟آیا خواب موجب وضو می شود؟
اگر این باشد که اتوجب هم ظاهر ش این است این اتوجب می شود شبهه حکمیه...سوال کرده که آیا خفقه یا خفقتان در کنار سایر نواقض هست یا نه ؟ این باشد شبهه حکمیه است. اگر این باشد می گوییم سوال زراره از خفقه و  خفقتان به نحومستقل نیست.میداند که این دو از نواقض نیست فقط آنی که از نواقض هست خواب است.منتها شک داشته که خفقه و  خفقتان هم نوم حساب می شود یا نه. در روایتی هست که من وجد طعم النوم فقد وجب علیه الوضوء ؛ چه بسا زراره معنای نوم را میداند.در واقع سوال او از مراد شارع هست از واژه «نوم» از این جهت که مراد شارع از نوم نمیدانسته آمده و از امام صادق سوال کرده است.درواقع اگر بداند که جزء نوم هست میداند که  باطل است.و اگر بداند که جزء نوم نیست میداند که مبطل نیست.اگر معنای نوم را عرفا هم نمیداند البته تعجب نکنید که نداند من و شما هم که فارسیم گاهی اوقات حدود لغت را نمیدانیم.به هر حال به دهخدا یا معین مراجعه میکنیم که حل شود و گاهی حل  نمیشود.یا بگوییم که جناب زراره میدانسته مراد شارع از خواب همان است که گفته شده و مصطلح است.اما  نمیدانسته که خفقه و خفقتان را عرف نوم میداند یا نه.در نتیجه نمیداند که مبطل هست یا نه؛ لیت شبهه حکمیه است.برای این که بالاخره سرایت می کند به این که ندانیم مراد شارع چیست.اگر من به مراد دقیق شارع از لحاظ عرفی نرسیدم این میشود شبهه حکمیه؛ و  لذا اگر قرآن گفت اتمواالصیام الی اللیل؛ سوال این است که لیل چیست؟یک عده ای میگویند که لیل به استتار خورشید است و یک عده ای می گویند به ذهاب حمره مشرقیه است.با این که به لغت هم مراجعه کردم ولی نکته ای دستگیرم نشد ولی میدانم که منظور شارع مقدس همان برداشت عرف است، ولی به هر حال من نرسیدم به نتیجه ؛ لذا نمیدانم که باید تا غروب روزه گرفت یا 13 دقیقه بعد. به هر حال شبهه حکمیه است. زراره می خواسته از ناقضیت خفقه و خفقتان مستقلا سوال کند، شبهه حکمیه است و قرینه آنهم اتوجب خفقه و خفقتان است.اگر میخواسته از ناقض بودن خفقه و  خفقتان به عنوان  این که ناقض بوده یا نه؛ یعنی شرعا خواب می گویند یا نه با فرض این که معنای همه این هارا هم میدانسته است.ولی درمراد شارع شک داشته است.باز هم شبهه می شود شبهه حکمیه .سوم این که حتی معنای نوم در لغت هم برای او  صاف نبوده است،  لذا نمیدانسته که خفقه و خفقتان جزء نوم هست یانه و چون نمیدانسته مراد شارع هم برایش واضح نبوده است بازهم می شود شبهه شبهه حکمیه . ولی به هر حال از این مقدمه چینی که می  کند که الرجل ینام ...و هو علی وضوء با وضو به بستر میرود...گفته میشود شاید از این مقدمه چینی شایدمی خواهد از خفقه و خفقتان ذیل نوم بررسی کند.ولی ببییند این دقت ها ازما ست وگرنه هر  سه حالت شبهه حکمیه است.اما ممکن است که بگوییم زراره ، سوالش این بوده که ای فرزند رسول خدا اصلا خفقه و خفقتان چیست ؟ شاید سوال او این بوده که آدمی که چرت میزند چه تحولی براو عارض میشود آیا  این تحول به قدری است که خواب صادق باشد یا نه؟یک جاهایی سوال از هویت یک چیز است تا مفهوم و معنای روایت.اگر سوال از هویت یک چیز باشد، این چه شبهه ای است؟ما الان یک بحث مهمی داریم به نام مرگ مغزی .از نظر فقهی و حقوقی هم شدیدا محل بحث است.نوع متخصصان پزشکی معتقدند که مرک مغزی مرگ است.و لذا معتقدند که احکام مرگ را هم دارد.درحالی که برخی اصلا نیمدانند که مرگ مغزی چیست برخی فکر  می کنند که کما مرگ مغزی است.نه ما یک چیزی بدتر  از  کما داریم.یعنی آنی که مغز دچار مرگ شده و مرده است.و اگر قلب هم میزند این مثل دم مارمولک هست که وقتی هم قیچی شود بازهم حرکت دارد!که قلب با کمک دستگاه هم میزند.و گاه قلب با کمک دستگاه هم نمیزند لذا متخصصان میگویند این را میگویند مرگ مغزی...فقها میگویند  که عرفا این را به آن مرگ نمی گویند.اشکالی که دارد این است که این جا جای عرف نیست آن هم عرف عام.کاربرد عرف در مفاهیم است نه در تشخیص هویت ها....و لذا نمی شود که احکام حیات را بار کرد مثلا کسی سر این را برید آیا قصاصش می کنید میگویید آدم زنده را کشته ؟یا دیه کامل از او میگیرید یا قصاص نمی شود؟یا این که دیه مرده را باید بدهد؛ یک دهم؟گاهی ما شک داریم که مرگ مغزی همان کماست یا نه؟یا مرگی که شارع مقدس گفته آیا شامل مرگ مغزی می شود یا نه؟اگر سوال ما این ها باشد، طبق توضیحات ما شبهه مفهومیه حکمیه است.و لذا از امام باید سوال کنیم که ای فرزند رسول خدا:منظور شارع از این مرگ وحیات چیست؟اعم از این که ما در لغت به قراری هم نرسیم و یک عده ای بگویندکه مرگ است و یک عده دیگر بگویند که این مرگ نیست.اما من یک چیز دیگری را می  خواهم بگویم و این نکته جدید کار ماست و آن این که کسی بگوید من سوالم از هویت مرگ مغزی است، یعنی یک آدمی که مبتلابه مرگ مغزی است، چه تحولاتی در بدن او رخ داده  که ما به آن میگوییم مرگ مغزی؟به تعبیری به چه فرایند و برایندی می گوییم مرگ مغزی؟آدمی که مبتلا به مرگ مغزی شده یا کسی که مبتلا به کماست یا کسی که هیچکدام اینگرفتاری ها را ندارد این ها چه تفاوتی با هم دارند؟فرض کنید فقیهی بخواهد راجع به مرگ مغزی نظر دهد آیا باید برود سراغ لغت؟شما فکر می کنید مصباح المنیر یا دهخدا کار او را حل  میکند؟این فقیه باید که یک نگاهش باید که به ادله باشد، و یک نگاهش به این باشد که اینماهیت این قضایا چیست.که بعد دیگر انطباق قهری می شود اگررسید به این که مرگ مغزی ؛ تمام معنا مرگ است، ببینید یک جاهایی بحثی نه از سنخ مفهوم شناسی است ؛ لذا این جور مواقع لغت کار ما را حل نمی کند.ونه از سنخ حکم شناسی است که ما مشکل فهم  روایت داشته باشیم.این مشکل هویت شناسی است که این هویت چیست؛ گاهی از متخصص سوال می کنیم و گاهی هم از امام سوال می  کنیم.اما از  امام نه به عنوان مبین شریعت، چون امام صادق و امام باقر مبین شریعت اند و  پیغمبر که نیستند .نه به عنوان شارع که بیانگر شریعت....ممکن است از سخن امام در موضوعی حکم شرعی درنیاوریم و لی حجت است.درواقع اگر بگوییم جناب زراره سوالش از هویت خفقه و خفقتان است، سوال این است که زراره به چه مناسبت دنبال خفقه و  خفقتان است؟اگر بحث وضو نبود ما دنبال  خفقه  و خفقتان نمی گشتیم.زراره که یک لغت شناس نیست که دنبال کلمه باشد، دلیل اصلی این است که او حقیقت و ماهیت چرت را نمی داند و از امام سوال می کند.اگر سوال زراره به عنوان شبهه حکمیه ، امام هم یک کلمه می گفتند که ناقض هست یا ناقض نیست.یا اگر جزء خواب هست یا نه...امام در جواب ماهیت شناسی می کنند و می گویند زراره !گاهی چشم می خوابد ولی قلب و  گوش کار میکند، اما گاهی قلب و چشم و  گوش همه  از کار  می افتد.یعنی در واقع امام درمقابل ماهیت شناسی  خفقه و خفقتان امام به ماهیت شناسی خواب اشاره کردند.و به یک ضابطه ای هم اشاره کردند که نزد خود آدم است.دو روایت معتبر داریم ا زلحاظ سندهم عالی است.عبدالرحمن بن حجاج میگویدو روایت دیگری را هم زید شحام می گوید.میگوید از خفقه و خفقتان سوال کردم امام هم در جوا ب او گفتند من نمیدانم که خفقه و خفقتان چیست.بعد امام صادق به این آیه اشاره می کنند که ان الانسان علی نفسه بصیرة ...و در ادامه می گویندکه همانا امام علی می فرمایدمن وجد طعم النوم..... فقد وجب علیه الوضوء.امام می گویند معیار این است که اگر این باشد ، شبهه می شود شبهه موضوعیه.یعنی چه تغییری در وجود من رخ داده به عنوان کسی که چرت به من رو آورده با کسی که این حالت هنوز به او عارض نشده است؟جالب تر سوال بعدی است؛ فان حرک الی جنبه شیء و لم یعلم ...اگر چیزی کنار من حرکت کند و من  متوجه نشوم بعد امام گفتند نه باید که یقین کند که خواب رفته است.می خواهد بگوید اگر رفیقم کنار من بود و رفت و من متوجه نشدم ، یا یک دستگاهی کنار من بود برداشتند و بردند و من متوجه نشدم.یعنی زراره بعد از جواب امام میداند که معیاره امام چیست، مثلا اگر کارشناس گفت که کسانی که متوجه اطرافشان نمی شوند، این نشان از کار  افتادن چشم و  گوش و قلب است اگر گفت که نه این سه یعنی چشم و گوش و قلب بعد از این مراحل از کار می افتد، قهرا  این حقیقت جزء خواب به حساب نمی آید.گاهی سوال از هویت و ماهیت یک چیزی است و ابهام شخص  از این است که این کنه و این حقیقت چیست؟ازاین زاویه وقتی به بحث اسکار نگاه می کنیم این سوال پیش می آید که این آدم چه تحولاتی در بدنش رخ میدهد که کنترل ندارد روی حرکات و حرفها و...ممکن است کسی که کارشناس باشد بگوید این نماد کنترل شخص بر وجود خودش است و امکان ندارد که این کارها و حالت مستی باشد و عقل هم باشد.این کنترل نداشتن چه ماهیتی دارد؟این شبهه موضوعیه است و  ثمره اش هم این است که وقتی شبهه موضوعیه شد کارشناس باید که نظر دهد.ماحصل بحث این است که این روایت اگر اظهر در شبهه موضوعیه نباشد که هست ظاهر در شبهه حکمیه نیست.   
الحمد لله رب العالمین

۹۰۷ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

توضیح پیرامون صحت شبهه مصداقیه نه موضوعیه