header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 43
  • در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۹۷
چکیده نکات

توضیح اینکه متن قانون کارکرد گرا و در استنباط اسم گرایی

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
ادامه اسمگرایی و کارکرد گرایی
مستحضرید که بحث کشیده شد به تعبیری که جناب شیخ دارند که اصل اسم گرایی است و عدول از این اصل با فهم عرف یا غیر فهم عرف صورت میگیرد. این کلمه غیره برای ما یک مقدار دردسر درست کرد. این غیره چیست؟ آنطور که جناب نایینی دارد ممکن است روایتی باشد که ما تعبیر می کنیم به نص متمم. مثل این که در قرآن می آید انما الخمر حرام. که خمر حرام است و هر چیز دیگری هم که این کار را بکند همین حکم را دارد.بنابراین با آ ن آیه می توان گفت که شارع با این آیه کارکرد شراب را مد نظر داشته است.درس دیروز این بود که این واقعا عدول از اصل نام گرایی است؟ یا این که نه تاکید بر آن است به نوعی . قرآن و روایت را کنار هم می گذاریم و نتیجه می گیریم هر چه که اثر خمر  را دارد، حرام است.در واقع فقیه از این اصول عدول نکرده است.ممکن است فقیهی بگوید من نام گرا هستم و ازموضع خودم به هیچ وجه عقب نشینی هم نمی  کنم.لذا این  را که برخی فرمودند به نظر این مشکل را دارد.اگر اجازه بدهیدما ذهنمان را ببریم جای دیگر و ببینیم که آن ها چه وضعیتی دارند.هیچ وقت ملاحظه فرمودید که یک روایت در موضع خاصی بیاید ولی ذیل آن یک تعلیل عام باشد، من در برگه روایتی را آوردم ،که از امام سوال می کند که شخصی ، شخصی را عمدا می کشد، فرار می  کند ونمی توانیم که پیدایش کنیم. امام فرمودند که با این که عمدا بوده به هر حال حکم او قصاص است و او هم فرار کرده است.فرمودند این جا قصاص تبدیل به دیه می شود.اگر مالی ملکی کارخانه ای ماشینی از او  گرفته می شود و الا می روند سراغ بستگانش که آقا یکی از بستگان  شما دسته گل به آب داده است.اگر اقربا نداشت با یک پدر و مادر مجهول یا این که عضو هیچ قبیله ای نبود که بخواهند بروند  سراغ قبیله او.فرمودند امام میدهد البته منظور ازبیت المال.بعد علت اوردند انه لایبطل دم امرء  مسلم ؛ خون یک انسان مسلمان نباید که باطل شود. اگر میمیرد و وارث نداشت ، بیت المال ارثش را میبرد.حالا هم که مرده و ورثه ندارد از بیت المال میدهیم.اولا از عمد می برد به غیر عمد.حالا اگر غیر عمد بود کشت و فرا ر کرد. یا شبه خطا بود کشت و  فرار کرد. سرایت داده می شود اگر فرار نکرد و نداشت که بدهد.  ولی نمی تواند بدهد این راننده ها که تصادف می کنند این ها ر ا زندانی می کنند . ...در همه این ها این روایت می آید. ما الان روی این کلمه رجل متعمد ثم هرب قاتل روی فلم یقدر علیه که قدرت نداریم اور ا بگیریم ....ببینید این ها  همان نام است  اگر بخواهیم اسم گرا باشیم اگر بخواهیم نگاه کارکرد گرایانه داشته باشیم و می گوییم هر چه که این کارکرد را دارد می گوییم فرار نکرده ولی قدرت ندارد. همان کارکرد را دارد که طرف فرار کرده باشد قاتل فرار کرده باشد یا در چنگ ما باشد ولی قادر به پرداخت دیه نباشد. نکته ای که هست این است که این جا چیزی نیست و ما داریم از خود حدیث استفاده می کنیم.درواقع تعلیل ذیل سوال سائل را توسعه میدهد . درست است که این ها یک نگاه کارکردگرایانه است اما معنایش این نیست که ما از اصل خودمان که الاحکام تدور مدار الاسماء عدول کرده باشیم.می خواهم بگوییم این عدول از اصل به فهم عرف یا غیر فهم عرف این غیرش یک مقدار مشکل است.البته من به شما بگویم که نمی خواهم بگویم که مراد شیخ روشن نیست.شیخ می  خواهد بگوید با این که روایت از لحاظ لفظ محدود است اما ما یک چیز وسیعتر را برداشت می کنیم.ما کارکرد را نگاه می کنیم اما بحث سر موردهایش است.که کجا عدول شده و کجا نشده است.شاید خو دما قبلا این ها را جزء موارد کارکرد گرایی می آوردیم.به هر حال روایات می رساند که شارع نگاه کارکرد گرایانه دارد.اما فقیه ما از کارکرد گرایی استفاده نکرده این جا . این که من به شما می گویم که ما صحن شریعت را از صحن فقه جدا کنیم.شریعت و فقه را ما باید که همیشه جدا کنیم.و این را دوستان جدی بگیرید خیلی جاها این ها با هم خلط می شود.شریعت الهی است اما فقه انسانی است ؛شریعت خطا ندارد اما فقه خطا دارد.....مثلا مباحثی مثل گستره شریعت ، ظرف شریعت ، ....به هر حال وقتی امام مطلبی را مطرح می کند یک نگاه و جهت کارکرد گرایانه به مطلب می دهد. اما من فقیه وقتی دارم که استفاده می کنم، دارم از روایات استفاده می کنم و مقتضای نام گرایی هم همین است.یعنی فرض کنید کسی نام گرا یا کارکرد گرا باشد هردو دارند یک جور استفاده می کنند.اگر بخواهیم برای این «او  غیره» شیخ انصاری مثال بزنیم، بگوییم آن جا که فقیه می افتد دنبال نصوص مبین مقاصد و می آید و یک روایتی را از خصوصیت می اندازد. بیشتر دنبال کارکرد می رود وتکیه گاهش هم  نصوص مبین مقاصد است. نومینالیزم اصطلاح فلسفی و  حتی منطقی است. کسانی نام گرا بودند که می گفتند ما کلی طبیعی نداریم.در مقابل برخی ادعا میکنند که ما کلی طبیعی در خارج داریم. کسانی که نامگرا بودند می گفتند کلی طبیعی به غیر از نام  هیچ چیز نیست.این جا که من  و شما هر تعدا د که این جا نشسته ایم یک چیزی قلمبه ای به نام کلی طبیعی یا همان انسان کلی این جا نیست. حالا اگر یک کسی ادعا کند که انسان وجود خارجی دارد ولو در ذهن افراد و لو  جدا از  افراد. آن کسی که میگوید نداریم می شو د نام گرا و برعکس.ما که دنبال واژه ها نیستیم و ما دنبال محتوا هستیم.ببینید اگر واقعا یک جاهایی که کارکرد گرایی  باشد و نام گرایی نباشد، کمک فهم عرف هم نباشد من یک مثال برای شما می زنم فضلایی که فقه و عقل را خواندید، میدانید که ما در بیع سلاح به دشمنان دین، روایات مختلفی داریم. برخی روایات می گوید به دشمن دین می شود که سلاح فروخت. برخی روایات میگویدنفرو ش به دشمنت سلاح میدهی، روزی علیه خودت استفاده می کند. برخی روایات هم می گوید که اگر زمان صلح است بفروش اگر زمان جنگ است  نفروش.شیخ انصاری گفت که من این جا سه روایت را با هم جمع می  کنیم.یکی می گوید مطلقا نه!  یکی می گوید مطلقا آره! و دیگری هم تفصیل می دهد . طبق آچار فرانسه ای که در اصول داریم. مطلقات را حمل بر مفصل می کنیم.لذا جناب شیخ انصاری فتوا داد که اگر زمان صلح است می  توانید بفروشید. اگر  زمان جنگ است نفروشیدو...بعد گفت برخی ها گفتند : اگر موجب تضعیف مسلمانان باشد نمی شود فروخت . شیخ هم گفت کانه  اجتهاد فی مقابل النص؛ گویی ما ترازوی داریم که در یک کفه شیخ نشسته و در یک کفه شهید اول. بعد یک داوری هم داریم و آن امام خمینی ؛وی در مکاسب محرمه اش، می گوید که اصلا این مساله یک مساله حکومتی است.  اصلا گاهی اوقات ممکن است که در حال جنگ هم باشیم اما مصلحت باشد و ما به انها هم سلاح بدهیم.و یا این که ممکن است که در حال  صلح هم باشیم اما مصلحت نباشد که ما به آن ها سلاح بدهیم. ایشان پای مصلحت را درکار می آورد. سه تا فقیه ؛ نگاه شیخ نگاه اسم گرایانه است. یعنی  سه نگاه را در کنار هم قرار داده و دارد که این ها  را با هم می آورد. ومقایسه می کند . کاری ندارد این که فروختید کارکردش چیست.اما نگاه شهید اول و نگاه محقق ثانی ، این ها نگاه کارکردگرایانه است. لذا روایت را از خصوصیت صلح و جنگ و این ها می  اندازد. و ای کاش هم شهید اول هم امام خمینی  این کا ررا یک رویه می کردند. گلایه ما این است که این ها این بحث را رویه نکردند و همه جا هم استفاده نکردند. ولی به هر صورت این خودش یک نگاه کارکرد گرایانه است.که ما دنبال این باشیم که فروش سلاح ما چه نتیجه ای دارد. اگر  احیانا موجب تقویت کفر است  ولو زمان صلح هم باشد، این جا چه میشود؟یا حکومت خطرناک است یا آدمی هست که خطرناک است آیا میتوان به او سلاح داد؟ببینید یک چنین جاهایی را باید که مثال بزنیم برای غیره. برای فهم عرف ما خیلی مشکل نداریم. بناشد که فهم عرف را ما کجا خرج کنیم؟ بنا شد جایی که عرف می رود در خدمت یک روایت و آیه و آن را ازخصوصیت و ویژگی می اندازد. ما کار به این غیره داریم که شیخ به کار  میبرد به هر حال که چطور می شود که از اصل عدول کرد؟که این مورد از  موارد مقاصد است. مهم این است که ما دنبال این موارد مقاصد باشیم که پیدا می کنیم برخی مدعی اند ما یک مورد از این قبل نتوانستیم پیدا کنیم.در این غیره من دنبال این  هستم که شما را جایی ببرم. دیروز گفتم که ما خیلی دنبال این نیستیم که غیره شیخ را معنا کنیم. یک جای دیگری که ببینیم این مصداق اسم گرایی است یا کارکرد گرایی یا اصلا برویم سراغش یا نه.یادتان می آید مکاسب محرمه را که میخواندید، یافضلایی که درس خارج ما بودند یکی دو سال  قبل یادتان می آید که ما در بحث کذب رسیدیم به توریه؛ وتوریه این است که انسان یک لفظی بگوید و یک ظهور عقلایی چاق در یک معنایی داشته باشد اما گوینده آن را اراده نکند. مخاطب یک برداشتی بکند و متکلم یک برداشت دیگری مد نظر قرار دهد. طبق برداشت مخاطب خلاف واقع است. طبق اراده متکلم خلاف واقع نیست.  و مثال آن هم این است که کسی می گوید فلانی داری فلان مبلغ  را به من قرض دهی؟ می گوید ندارم و منظورش این است که در حسابم ندارم. و در گاوصندوق دارد. مخاطب برداشت می کند که گوینده واقعا ندارد در حالی که متکلم اراده کرده که در فلان حسابم ندارم. به هر حال این توریه است ؛ یک  بحث سنگینی که هست این که این حلال است یا حرام است؟مشهور معتقدند که توریه است و دروغ نگفته است. برخی هم معتقدند که این حرام است چون کارکرد کذب را دارد. مگر کذب چه کارکردی می خواهد داشته باشد که این  ندارد. اما هر چه د رادله داریم این است که کذب حرام است. حالا اگر کسی آمد و علل الشرایع را بررسی کرد که علل کذب را می آورد می گوید که کذب اعتما د را سلب می کند. کذب نفاق و دورویی می آورد. حالا یک  کسی بیاید و واژه را ا زطریق این واژه ها از خصوصیت بیندازد. و بگوید چون توریه کارکرد کذب را دارد این هم حرام است . وفتوا بدهد از معاصرین مرحوم آقای داماد بود. به هر حال اقوال مختلف خوب است ولی نظر بنده این است که انسان باید در این موارد در ضابطه بماند. و در خط اعتدال. گاهی اوقات ممکن است استاد این قدر بر یک نکته تاکید کند که اگرخودش به آن سمت و سو نرود شاگرد برود مثل استادی که از اهمیت احتیاط زیاد بگوید یا استادی که زیاد از طهارت حرف بزند وسر ازلاابالی گری در بیاورند شاگردان او ولو خود اواین گونه نباشد. ما یک نهادهایی داریم که در شریعت که کنار هم قرار گرفته که حداقل امروز تناسب در ارز ش ندارند. امروز اگر در جمهوری اسلامی یک نفر شخصی را بکشد، دیه کامل 100شتر یا 200گاو یا 1000تا گوسفند یا 1000دینار طلایا 10000مثقال نقره یا 200حله یمن. اصلا این ها تناسب با هم ندارند. نقره و حله و شترش ...نقره و حله اش خیلی پایین است. پارسال بود که حساب می کردم یک چیزی حدود سی چهل میلیون شترو گوسفند وگاو وطلا می  رود نزدیک به یک میلیارد. خود این عدم تناسب نهادهایی که کنار هم می آید ما را میبرد به سمت کارکرد گرایی. ....این  ها ست که من مصرم که باید برویم به سمت کارکرد گرایی. انشاالله من  شواهد ش را هم خواهم آورد. 
الحمد لله رب العالمین

۶۰۶ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

توضیح اینکه متن قانون کارکرد گرا و در استنباط اسم گرایی