header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 44
  • در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۹۷
چکیده نکات

بررسی و تحقیق و رای مختار در مساله

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
اخلاق و ادامه کارکردگرایی ...
انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا
به مناسبت بحث هایی که گاهی شنبه ها در این درس داریم  دراطراف این کریمه اندکی صحبت داشته باشیم مستحضرید که همه عقلا  و همه اندیشمندان مهم نیست که دینی داشته باشند یا نه همچنین خودنهاد عقل یک نهاد ی را تعریف می کنند به نام نهاد شکرگزاری لذا اصل لزوم شکر منعم و  پلشتی و نامیمون بودن کفران یک چیز عقلی و عقلایی است . ولی این پروژه مخصوصا در دین اسلام خیلی پررنگ شده است  چون مفاهیم انسانی را دین می آورد بالا . تا جایی که انسان اگر دین نداشت نمی فهمد درست است که این مفاهیم قبل از این که اسلامی باشد، انسانی است اما وقتی در دین می آید یک چیز دیگری است.مثلا  اهمیت علم و بزرگی عالم را همه عقلا می گویند.لازم نیست شما مسلمان باشید حتی دین واره ها و  یهودیت و مسیحیت این ها علم را تاکید می کنند. اما وقتی دین ما برخورد می کند یک ادبیات دیگری است . خدای متعال یک برخورد  دیگری دارد خدای متعال می فرماید : قسم به قلم و  آن چه که می نویسند...یک ادبیات زیبا و خاص، قسم به نوشته اگر ما ، مای موصول اسمی باشد یا قسم به نوشتن اگر  ما ، مای موصول حرفی باشد.بحث شکر هم همین است این که انسان شاکر منعم خودش باشد در آیات و روایات رفتار عجیبی با آن شده است این آیه باید شما را به تامل وادارد ما گاهی  اوقات قرآن میخوانیم باید تدبیر کنیم مثلا در سوره هل اتی ببینید هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا .....بعد می آید و هدایت را مطرح می کند.انا هدیناه السبیل ....شاید قاعده این بود که بگوید انا هدیناه السبیل اما مومنا او کافرا...یا اما مومنا او فاسقا....اما عالما او جاهلا...شاید این ها انسب باشد اما خدای متعالی که همه چیزش در این کتاب حساب و کتاب دارد، حرف به حرف قرآن حساب دارد  واو و فا و ثم و ....همه و همه حساب و کتاب دارد.اما در نهایت می گوید اما شاکرا و اما کفورا یعنی اگر چیز مهم تری بود آن را می آورد.بعد از هدایت می گوید اما شاکرا و اما کفورا لذا باید بدانیم که هر چه هست در همین هاست.یعنی  مسیر انسان از این جاست که جدا میشود.وسومی هم نبوده که خدای متعال بیاورد فرض کنید اگر شاکر داشتیم و کفور و خنثای مشکل !این که می گوید اما شاکرا اما کفورا می خواهد بگوید که بشر سه تا راه نداری! دو راه داری و  تمام !کسی اگر اهل دقت باشد باید بدانداگر شکر بیاید ایمان هم می آید.علم وعمل هم می آید هر چه ا زخوبی باشد از شکر می آید و هر چه پلشتی باشد از کفر می آید.برخی از صفات محمود را خدای متعال  وقتی می خواهد سفارش کند می فرماید : جزء وجودت می شود. اما در مورد شکر ببینید می گوید لان شکرتم لازیدنکم نه لازیدن فی اجرکم یعنی مزد شکر این است که خود ت را چاق می کنم در قرآن یک لهم درجات داریم و یک جا هم درجات این «هم درجات» و « لازیدنکم» در یک راستاست می گوید شمارا چاق می کنم این را جزء وجودتا ن می آورم . این وجود را به یک وجود دیگری تبدیل میکنم .این وجود تبدیل می شود به یک وجود شاکر.خیلی فرق دارد گاه یک  چیزی عارض میشود برانسان یا این که یک چیزی جزء وجو د انسان شود.یک دفعه می گوییم رب زد علمی این عارض است.پدری برای فرزندش دعا میکند که خدایا فرزندم راعالمش کن!اما یک دفعه می گوید رب زدنی علما؛ یعنی  جزء وجودم بشود.آن علم صورت ذهنیه است اما این حقیقت وجود است.آن علم  حصولی است اما این علم حضوری است . منتها اگر  انسان بخواهد به این مکرمت محمود اخلاقی عمل کند اول باید در خودش تقویت کند منعم ها را بشناسد و درواقع نعمت واقعی را نعمت بداند  . انسان اول با ید به این روایات سر بزند چه خبر است !! حقوق پدر و مادر ، حقوق معلم ، حقوق کسی  که انسان یک نکته ای ا ز او یاد بگیرد؛  گاهی می گوییم استاد، معلم، اما گاهی می گوییم کسی  که یک مطلب را به انسان یاد دهد اما م صادق علیه السلام می فرمایند حق سائسک بالعلم و نمی گویند استادت !بعد سیزده تا حق را می شمارند.یا رسول گرامی می فرمایندمن علّم شخصاًمسألةً  معمولا استاد به کسی میگوییم که در نزد او  تلمذ می کنیم ....ممکن است حتی مطلبی را از کسی بگیرم که عنوانی هم نداشته باشد لذا میخوانم و استفاده می کنم ممکن  است آن شخص شاگرد شاگرد مای نوعی  هم باشد لذا رسول خدا در وصف چنین شخصی میفرمایند: فقد ملک رقبته او می شود مالک و متعلم می شود رقبته سپس گفته شده که وقتی از رسول خدا چنین حدیثی شنیده شد مخاطب تعجب کرد و  گفت یا رسول الله !أیبیعه ؟یعنی می تواند برود بازار واو را بفروشد؟که پیامبر فرمود لا و  لکن یامره و ینهاه ....این ها  همه نهاد شکر  است که انسان شاکر باشد عرض کردم در روایات، محشرو معرکه است. امام سجاد موقع تولد، مادرشان فوت می کند لذا از  همان اول یک کنیزی پیدا می شود و  امام را تحت مراقبت خود  قرارداد. گفته می شود که امام هیچگاه دریک ظرف با او غذا نخورد.به هر حال عرف عرب این بود که همه غذا را داخل یک ظرف می ریختند و  باهمه میل می کردند حضرت می فرمودند که من  با ایشان در یک ظرف غذا نمی خورم.در توجیه این کار می گفتند که شاید اراده کند لقمه ای را بردارد که من ناآگاهانه جلوتر از مادرم بردارم.این ها نماد شکر است احترامی هم که برای  پدر یا استاد هست از این جا نشأت میگیرد. خدا رحمت کند  دکتر احمد احمدی را من به ایشان گفتم قصه شما با علامه طباطبایی چه بوده؟ چون من شنیده بودم که ایشان علاقه خاصی به علامه داشته و ایشان مدام به در ودیوار خانه علامه نگاه میکرده از باب این که نگاه به بیت عالم هم عبادت است.. ایشان این جریان را تصحیح کرد وگفت  در جلسه ای که با برخی از شاگردان  علامه ازجمله آقای انصاری شیرازی داشتیم برای درس وبحث و ....بعد از این که ایشان یعنی علامه طباطبایی فوت کرد، ما میرفتیم در و دیوار را میبوسیدیم و قصه لیلی و مجنون را می خواندیم.البته در این جا باید  دقت کرد که رابطه رابطه شیخ وشیخ بازی ومرید ومرید بازی نشود.یا عصمت انگاری شیخ و ....احترام غیر از عصمت انگاری است احترام غیر از این است که چشم و  گوشت هم از کار  بیفتد تفاوت این جاست که در دین اسلام رابطه علمایی به این صورت است که شاگرد هر چه بالاتر می آید نقادتر می شود.اما به موازاتی که تعبدش کمتر می شود و نقادتر می شود، و استادهم به موازاتی که این شاگردها را تربیت می کند، این ها  را نقاد بار بیاورد.شاید در دوران معاصر کسی را به قدرت نفوذ علامه در بین شاگردانش نداشته باشیم و همچنان که برخی افراد یک شخصیت کاریزما دارند ایشان یکی از این افراد بود.ولی ببینید که شاگردانش چه افرادی هستند.در تیم متفکران ما قرار دارند و شما در تمام زندگی این مرد نه کرامت نه معجزه نه نقل خواب های فلان ...من خدمت آقای انصاری شیرازی بودم سالهای 59و60 که اسفار میخواندم ایشان می  گفت جناب علامه می فرمود من یک دوستی دارم ، می گوید : من شبها خوابم نمی برد از ذکر در و دیوار بعد جناب انصاری شیرازی میگفت من احتمال میدادم از این که علامه فرموده بود من یک دوستی دارم منظور خودش باشد.یعنی خود علامه یعنی اگر این اشخاص کرامتی و ویژگی معنوی خاصی هم دارند نمی آیندبگویند که من این هستم و فلان و دکه و مغازه درست کنند.در مورد آیت الله گلپایگانی آیت الله کریمی جهرمی (از اساتید بنده) بیان می کرد که ایشان هر وقت که می خواست درس را شروع کند، یک ذکری میگفت بعد آقای کریمی می گفت من یک سوال کردم ایشان می گفت من قبل درسم فاتحه می  خوانم بعد درس را شروع میکنم.نمی دانم که ایشان میگفت برا ی تمام اساتیدم می خواندم یا برا ی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ...باز از خود آقای احمدی شنیدم که مرحوم علامه بعد از مرگ قاضی ، دو  سال یا یک سال از عطر استفاده نکردند.وبوسیدن دست استاد و صورت استاد و حتی پای استاد این ها همه نماد شکر است.این  ها جزء مکارم اخلاق است که در خود  دنیا،آثار و برکات زیادی را دارد.
و  اما وارد مطلب درس می شویم. مستحضرید که بحث ما در اسم گرایی و کارکردگرایی بود و به یک جاهایی هم رسیدیم.آخرین تعبیری که داشتیم این بود که شیخ تاکید داشت که اصل بر عنوانگرایی است.اما گاهی به فهم عرف یا غیر عرف از این اصل عدول می شود. ودیدید که اصطلاح غیره ما را معطل کرد البته نه این که بخواهیم رسائل را صافش کنیم!چون ما این جا رسائل نمی خوانیم چون ما می خواهیم که این ها را د ر استنباط به کار ببریم.یک مصداق دیگر راجع به غیره اگر بخواهیم معادلسازی کنیم باید بگوییم تناسب انگاری بین چند نهاد کنار هم یعنی چه؟یک مثالی هم برای شما بزنم که در فقه آقایان هم گفته اند.در بحث محار ب در شرح لمعه یادتان هست؟که شهید می فرمود : محارب یا کشته می شود یا به دار کشیده می شود یا دست و پایش در جهت مخالف قطع شود یا تبعید شود. بعد یک بحثی بود که این ها که با هم تناسب ندارد!آیا حکمت تقنین اقتضا نمی کند که این ها با هم تناسب داشته باشد؟تبعید کجا ! و دست و پا از خلاف قطع شدن کجا! این صدبار مردن است!آن جا می گفتندکه بالاخره خدا فرموده است. برخی میگفتند که سوال داریم آیا حکمت این جور اقتضا میکند؟برخی میگفتنداین أو در قرآن به معنی تخییر  مطلق نیست!این بستگی به محارب دارد محاربی که هم مال برده هم آدم کشته است!تا محاربی که سلاح کشیده و مردم را ترسانیده ؛ یعنی اگر دقت کنید پشت این تفکر دیگر اسم گرایی نخوابیده ، درواقع پشت این تفکر کارکرداین ها خوابیده است.خوب است برای شروع ولی ای کاش این نهضت ادامه پیدا می  کرد.در بحث شتر و حله که گفتم یکی از نمونه هایش است.که مراعات تناسب بشود یکی از موارد غیره که اگر دنبال اسم گرایی باشیم این تناسب زخمی می شود/.دیه انسان کامل از سه یا چهار میلیون شروع می شود تا هشتصد میلیون با توجه به تورم فعلی !بله اگر اسم گراباشیم شتر گوسفنددینار گاو .....ولی اگر گفتیم که تناسب یکی از مولفه های غیره هست. و لذا من توصیه ای که بخواهم به شما بکنم این است که در این بحث اسم گرایی و کارکردگرایی مهم تشخیص موارداست.که کجاها می شود مصداق غیره که شیخ انصاری فرمود. این مبحثی هم که اخیرا تحت عنوان فقه نظام ها و آیا  نظام  در شریعت و فقه داریم یا نه ...مطرح شده یکی ازمناشی و مبانی آن همین بحث اسم گرایی و کارکردگرایی است.

۶۳۸ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

بررسی و تحقیق و رای مختار در مساله