header

تفسیر قرآن کریم(1401-1402) - تفسیر قرآن کریم(1401-1402)

جلسه 11
  • در تاریخ ۱۴ دی ۱۴۰۱
چکیده نکات

در خصوص اسم در باسم الله - رصد کاربست های اسم در قرآن.
1. در اوائل سوره ها برای تبرک بدانیم: اسم در معنای خود استعمال شده است -از سنخ لفظ است -اضافه اش به الله اضافه لامیه است -اسم غیر مسمّی است - در قرآن اسم به این معنا زیاد به کار رفته است مثل آیات 4 مائده و 118و119و121 انعام،25 انعام،8 مزمل و...
2. برای تبرک ندانیم یا تبرک و غیر تبرک و باء را برای سببیت(با نظام علی و معلولی یا تجلّی) و متعلق به افعال عموم یا فعل مناسب می‌توان گفت: اسم همان تجلی و ظهور و سببیت حق تعالی است.اسم در این معنا به خداوند نسبت داده می‌شود اما غیر او است.
وجه اطلاق هم معلوم است چون اسم نشانه است. به قول امام علیه السلام "صفة لموصوف"
در قرآن اسم به این معنا زیاد آمده است مثل 78الرحمن و 24 حشر و...
3. اسم بر اشیاء نه تجلی اشیاء در سوره بقره31 و...
استعمالات واژه "الله" -معنای مشهور آن

متن پیاده سازی شده جلسه یازدهم تفسیر قرآن کریم 14 دی ماه 1401

بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر اسمِ بسم الله
نظر نهایی
مقدمه
در ابتدا به خود قرآن مراجعه می کنیم و استعمالات کلمه اسم را بررسی می کنیم. در قرآن کلمه اسم یا اسماء زیاد استعمال شده است که بیان می شود: 
1. اسم به معنای لغوی: گاهی اسم آمده و منظور همان اسمِ در فارسی است مثل اسم فلانی چیست؟ شیخ انصاری یا اسم این کتاب چیست؟ جواهر الکلام. اسم از جنس لفظ بوده و غیر مسمی است و اضافه اسم به مسمی از جنس اضافه لامیّه است. وقتی می گوئیم اسم فلانٍ یا ما اسمک، این اضافه اسم به کاف از جنس اضافه لامیّه است. اتفاقا اسم در قرآن به این معنا متعدد آمده است ﴿فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ﴾ ، ﴿فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ﴾  اینها همگی هنگام ذبح حیوان نام خداوند را بردن است.
2. اسم به معنای غیر لغوی: بعضی وقت ها در قرآن اسم به معنای همین معنای مذکور نیامده است و مراد اسم نیست مثلا ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ﴾  یا ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾  یا ﴿تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾ .
3. اسم به معنای اشیاء و پدیده ها: استعمال دیگر گویا به پدیده ها و افراد گفته می شود. در آیه 31 بقره خداوند می فرماید: وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾  اگر هُم به اسماء برگردد نمی توانیم بگوئیم اسم شجر، ماء و جبل و این چیزها باشد. در ادامه آیه می فرماید: أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ با توجه به این آیه گویا کلمه اسم به اشخاص و پدیده ها اطلاق شده است. در آیه سوره حشر خداوند می فرماید: ﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى﴾  خب اینجا اسماء با خالق و بارئ و مصور چه تناسبی دارد؟ خداوند اسم های نیکوئی دارد.
سوال یکی از حضار: در کافی کتاب التوحید باب نوادر آمده که ذیل آیه ﴿وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا﴾  روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلّهِ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها قَالَ نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِي لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا. 
پاسخ: بنده عرض کردم که باید به تفاسیر روایی رجوع کنیم شاید ائمه فرموده باشند که اسماء الحسنی ما هستیم. با این روایت فوق معلوم که است که اسماء همان اشخاص است ولی منحصر در اشخاص نمی کنیم و اشخاص و پدیده ها را می آوریم.
نظر نهایی
گاهی وقت ها انسان بسم الله را به قصد تبرک و تیّمن می گوید یا بسم الله می گوید چون می خواهد گوسفند قربانی کند یا شتر نحر کند. خب این اسم به چه معنایی است؟ شکی نداریم که این استعمال اسم همان استعمال عرفی لغوی است مانند استعمال اسم در سوال از اسم کتاب یا سوال از نام فردی. در اینصورت اسم غیر مسمی است و اضافه هم لامیّه بوده و از سنخ لفظ است. حالا اگر در بسم الله سوره ها خداوند از طرف ما می فرماید منظور یاد دادن به ما است که در هرکاری نام خدا را ببریم و این استمعال اشکالی ندارد حتی اگر بسمله قرآنی را هم همین معنا در نظر بگیریم.
اما اگر گفتیم فقط برای تبرک نیست که ما هم مخالفت کردیم زیرا بسم الله قول خداوند است و باء هم سببیه است و گفتیم که یا به فعل بعد متعلق است مانند ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾  ، ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ﴾  و یا به افعال عموم متعلق است. اگر ما باء را سببیه بگیریم دیگر نمی توانیم بگوئیم که مراد از اسم لفظ است. 
نظر نهایی: اینجا چیزی که به نظر می آید اسم را به معنای تجلی و ظهور خداوند باید بگیریم. مگر خداوند تجلی ندارد؟ علت ندارد؟ ظهور ندارد؟ خداوند همگی اینها را دارد  و اسم ظهور، تجلی وسببیت خداوند است. پس بسم الله الرحمن الرحیم یعنی به تجلی و ظهور خداوند رحمان رحیم یا به عبارت دیگر یک بار به ذات بدون تجلی خداوند نگاه می شود که مثلا الله می شود و یک بار به تجلی خداوند نگاه می شود که اسمُ الله می شود.
به چه مناسبتی اسم می گویند؟ اسم علامت است که دال بر یک مدلول است. شما اگر بخواهید از یک چیزی یاد کنید یا خود آن شیء را حاضر می کنید یا اسم آن را می آورید مثلا می گوئید رفتم بازار این را خریدم و نشان می دهید چه چیزی را خریدید و یا اینکه می گوئید رفتم بازار و خودکار خریدم. از علم به اسم علم به مسمی حاصل می شود و ما از تجلی خداوند به خداوند می رسیم لذا بسم الله الرحمن الرحیم می شود بسم الله اسمُ الله الرحمن الرحیم.
اگر دقت کنید چیزی که به بنده جرأت می دهد تا این نظر را بیان کنم فرمایش امام رضا علیه السلام است. امام فرمودند اسم صفة للموصوف و اصرار داشتند که بفرمایند اسم خود مسمی نیست و همچنین صفت عین موصوف نیست.
اگر این توجه را داشته باشید اولا اسم غیر مسمی می شود یعنی اسم غیر الله می شود و اضافه اسمُ الله هم باز مثل قبل اضافه لامیّه است. 
معنای بسم الله الرحمن الرحیم در نظر نهایی به ظهور و تجلی خداوند رحمان رحیم می شود.
اگر دقت کنید بنده اسم را معنای اسم مصدری می کنم. البته اینجا ممکم بگوئیم مراد خود ذات خداوند است منتها در مرحله تجلی، ظهور و اسمیّت است.
بنده در مقاله با امام خمینی در تفسیر بسم الله نوشته ام که اگر انگیزه ذکر این ترکیب (بسم الله) را تبرک یا غیر تبرک فرض کردیم و باء را هم سببیت گرفتیم چه با فرض نظام علی معلولی و چه با فرض نظام تجلی و ظهور، می-توان گفتم اسم همان تجلی، ظهور و سببیت حق تعالی است. از آنجا که بشر بلکه هر موجود مدرکی از سببیت و تجلی حق است و می تواند به حق برسد بر این تجلی اطلاق شده است چرا که اسم نشانه است و نشانه چیزی است که از علم به آن می توان علم پیدا کرد. این گفته علاوه بر اینکه با ظاهر بسم الله فرق دارد، ببینید ظاهر اسم الله یعنی غیر الله، اضافه اضافه لامیّه است و دو چیز است منتها دو چیزی که از هم جدا نیستند. باید حواس مان باشد که اسم را از الله جدا نکنیم و همچنین نباید اسم را با الله یکی کنیم. در عین اینکه بین این دو ارتباط برقرار می کنیم باید مغایرت دیده شود و همچنین دامن گیر عینیت نشویم چون اگر عینیت بیاید با کلام امام صادق علیه السلام  منافات دارد.
با توجه به روایات بنده احساس می کنم که ائمه بر غیریت اسم با مسمی تاکید دارند. پس معلوم است که در دوران ائمه بحث عینیت مطرح بوده و حضرات معصومین علیهم السلام در صدد مبارزه بودند.
اگر این نظر را داشته باشیم در فسبح بسم ربک العظیم به معنای کاربست دوم است یعنی یک دفعه انسان خود خدا را تسبیح می کند و یک دفعه تسبیح را به تجلی و ظهور الهی مرتبط می کند. جاهایی که می گوید فسبح باسم ربک العظیم به این معنا است یا در تبارک اسم ربک ذی الجلال و الاکرام هم همین معنای تجلی و ظهور است.
سوالات
سوال 1: ما که تجلی و ظهور گرفتیم و اضافه هم لامیّه شد، می توان گفت در این معنا اضافه، اضافه اشراقیّه است؟
پاسخ: اشکال ندارد اشراقّیه باشد چون خلق است اضافه هم اشراقیّه باشد.
سوال 2: تجلی و ظهور بالاتر است یا علت و معلول بالاتر است؟
پاسخ: قرار شد که ما اینها را قسیم همدیگر نگیریم. مگر تجلی و ظهور با علیت منافات دارد یا اینکه علیت نمی تواند در قالب تجلی باشد. بلی اگر گفتیم علت و معلول یعنی جدایی معلول از علت مثل بنّای ساختمان که علت ساخته شدن ساختمان بوده و الان هم نیست؛ اما کسی که می خواهد جواب بدهد می گوید معلول در هر آن وابسته به علت است چه حدوثاً و چه بقاءً. اصلا مساله جدایی نیست.
بنده دنبال این هستم که اسم را به خود ظهور بگیریم، به تجلی بگیریم نه به مُظهِر. می گوئیم اسمُ الله تجلی خداوند است یعنی ظهور خداوند است. اگر اسمُ الله را خود خداوند بگیریم منتهی به وصف تجلی این هم صحیح است یا همچنین خود خداوند به وصف ظهور. البته این معنا در اضافه الله معونه دارد که باید کار شود.
تفسیر کلمه الله
بنده یادم است برای اولین بار در حاشیه ملاعبدالله در مورد الله خواندم. بعدها هم بخاطر سلسبیل مفصل این کلمه را دنبال کردیم و بعدها در مقاله با امام خمینی در تفسیر بسم الله روی کلمه الله کار کردم.
چیزی که مشهور است می گویند (اَللهُ عَلَمُ لِلذّاتِ المُستَجمِع لِجَمیعِ صِفاتِ الجَلالِ وَ الجَمالِ) الله علم دال بر ذات است، ذاتی که مستجمع همه صفات جلال  و جمال است. اگر الله این باشد کسی که هزارتا اسم جوشن کبیر را بگوید و نفری دیگر فقط یا الله بگوید همین یا الله برابر با تمامی هزار تا صفات است.
اگر کسی در کل نصوص دینی یک گشتی بزند به سه اطلاق درمورد الله برمی خورد:
1. اطلاق به همین معنای ذاتی که جامع همه کمالات است و منزه از هر نقصی است.
2. ذات متجلی و ظاهر به تجلی جامع، تجلی اول مطلق و بی تعین
3. اطلاق بر ذات متجلی به تجلیات ثانوی که در بعضی تعابیر فیض مقدس می گویند.
سوالات آخر جلسه
سوال 1: استاد فرمودید گاهی اوقات می خواهیم ذات را تسبیح کنیم و گاهی تجلیات را، مگر ذات قابلیت تسبیح دارد؟
پاسخ: هفته آینده انشاالله بیان می کنیم. 
سوال 2: استاد فرمودید اسم غیر الله، بعد فرمودید تجلی گرفتیم که مظاهر می  شود، آیا می توانیم به مظهر اسم بگوئیم؟
پاسخ: بله حتما می توانیم بگوئیم اصلا اطلاق له الاسماء الحسنی بر مظهر است ولی اینکه در بسم الله مراد است یا نه، نه اینگونه نیست. اینجا دو بحث است:
أ‌. یکی بحث بسم الله است که اسم اضافه به الله شده است.
ب‌. یکی هم خود اسم به تنهایی است مانند له الاسماء الحسنی که اینجا اطلاق مظهر است.
سوال 3: استاد ائمه برخی صفات را به خودشان نسبت داده اند مانند نحن الخالق، این هم از باب تجلی است؟
پاسخ: این خالق با خالق بودن خداوند فرق دارد. خالق بودن ائمه بالغیر است ولی خداوند خالقیت خداوند بالذات است. 
سوال 4: آیه ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا﴾   با مظاهر سازگاری دارد؟
پاسخ: خداوند اسمائی دارد و خداوند را با همان نشانه ها بخوانید. این می تواند توسل باشد، راه معرفت باشد، دستور باشد و خیلی چیزهای دیگر می تواند در فدعوه بها باشد.

۳۰۵ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

در خصوص اسم در باسم الله - رصد کاربست های اسم در قرآن.
1. در اوائل سوره ها برای تبرک بدانیم: اسم در معنای خود استعمال شده است -از سنخ لفظ است -اضافه اش به الله اضافه لامیه است -اسم غیر مسمّی است - در قرآن اسم به این معنا زیاد به کار رفته است مثل آیات 4 مائده و 118و119و121 انعام،25 انعام،8 مزمل و...
2. برای تبرک ندانیم یا تبرک و غیر تبرک و باء را برای سببیت(با نظام علی و معلولی یا تجلّی) و متعلق به افعال عموم یا فعل مناسب می‌توان گفت: اسم همان تجلی و ظهور و سببیت حق تعالی است.اسم در این معنا به خداوند نسبت داده می‌شود اما غیر او است.
وجه اطلاق هم معلوم است چون اسم نشانه است. به قول امام علیه السلام "صفة لموصوف"
در قرآن اسم به این معنا زیاد آمده است مثل 78الرحمن و 24 حشر و...
3. اسم بر اشیاء نه تجلی اشیاء در سوره بقره31 و...
استعمالات واژه "الله" -معنای مشهور آن