header

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - مقدمه اصول فقه (1402-1403)

جلسه 13
  • در تاریخ ۳۰ مهر ۱۴۰۲
چکیده نکات

5. روایت حمران در بطون ناظر به فرا زمانی قرآن است. مثل روایت امام صادق علیه السلام.
استنتاج از مباحث گذشته
1. بطن تفسیر واحد ندارد.
2. هیچ اشاره ای در روایات بطن راجع به استعمال در بیش از یک معنا نیست.
3. صحت استناد به بطون با تمامیت دلیل هر چند در مثل مائده و عبس نیاز نیست.
آرای اصولی ها نسبت به روایات بطن:
1. ارادة المعنی فی نفسه لا من اللفظ.
2. لوازم معنای مستعمل فیه و لو فهم ما قاصر باشد.
3. مراد مصادیق خفی معنای کلی است.

متن پیاده سازی شده جلسه سیزدهم سال سوم درس خارج اصول فقه دور دوم - 30 مهر 1402

فایل پیاده سازی شده : کلیک کنید

صفحات 205 و 206: کلیک کنید

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
امتداد امر چهارم: بکارگیری واژگان در بیش از یک معنا
امتداد «قرآن و استعمال لفظ در بیش از یک معنا»
دو نکته:
1.  برخی فضلا سوال کردند که آیۀ شریفۀ «إنّ عدّة الشّهورِ عندَ اللهِ اثنَی عَشَرَ شَهرًا»، که امام معصوم علیه‌السلام، «اثنَی عَشَرَ شَهرًا» را به امامان دوازده‌گانه تفسیر نموده‌اند، در کدام دسته از روایات قرار می‌گیرد؟ آیا شهر بر شخص اطلاق می‌گردد، به این صورت که گفته شود کلمۀ «شهر» در عربی دارای دو مصداق می‌باشد: 1. محرم، صفر و ... 2. حضرات معصومین علیهم السلام، تا آن را از باب توسعه در معنا بگیریم؟ 
پاسخ با مراجعه به اهل لغت مشخص می‌گردد. ابن فارس که معمولا ریشۀ کلمات را بیان می‌کند، می‌گوید: «ش ه ر»  اصلٌ صحیح و سپس راجع به شهر می‌فرماید: «یدلّ علی وضوح فی الامر و إضائة.»؛ یعنی شهرِ مصدری، به معنای روشنایی و تابیدن و شهر به معنای پدیدۀ تابان می‌باشد. لذا اصل کلمۀ شهر مربوط به ماه (در آسمان) می‌باشد. سپس می‌افزاید: «و هو في کلام العرب الهلال ثم سمّی کلّ ثلاثین یومًا باسم الهلال». بنابراین کلمۀ «شهر» با معنای «شیء تابان» دارای مصادیقی است. هلال آسمان، دوازده هلال زمین و قهرا پیامبران و صالحان هم هلال هستند. بر این اساس این همان قسم اول یعنی توسعه در مصداق معنا می‌باشد.
 ۲. در سخنان گذشته با استناد به روایات، اصرار ورزیدیم که بعضا منظور از محرمات الهی (مثلا میتة) در قرآن، رجال می‌باشد. مثلا میتة و دم، بر شخص هم اطلاق می‌گردند. بعضی از دوستان گفتند که چندی از این مطالب حتی از خود قرآن نیز قابل استخراج می‌باشد؛ مثلا از آن‌جایی که کافر و امام جائر از نگاه قرآن زنده به حساب نمی‌آیند، اطلاق لفظ میته یا میت بر آن‌ها صحیح است. آن‌چه که در این‌جا شایستۀ طرح می‌دانیم این است که ما در این بخش میل به اطاله نداریم؛ چراکه در حال بحث در علم اصول می‌باشیم، نه تفسیر. استفادۀ ما از روایات، هرگز به معنای این نیست که نتوان این‌ها را از قرآن استخراج نمود؛ منتها آن وابسته به تتبع و تحقیق در وادی قرآن می‌باشد که این میدان شما فضلای گرامی را می‌طلبد. با این وجود باید گفت که با هرگونه استفاده‌ای از قرآن هم موافق نیستیم؛ می‌بایست با مشاهدۀ نوع بهره‌گیری، در این مورد تصمیم ساخت. 
دسته‌ی پنجم روایات: فرازمان بودن قرآن
در برخی روایات، همچون روایت حمران بن اعین، ‌باطن‌داری قرآن به جریانش در زمان‌های مختلف تفسیر شده بود. به‌عنوان نمونه، مشاهده می شود که به آیه‌ای چون «اوفوا بالعقود» در طول چهارده قرن استدلال شده و می‌شود و بی‌شک در آینده‌های ولو دور هم خواهد شد. این سخن امام علیه السلام را چنان‌چه بخواهیم به زبان پارسی بیان نماییم، تعبیر به «فرازمان بودن قرآن» خواهیم نمود؛ به زبان ساده، قرآن جاودان است. 
علاوه بر روایت حمران، روایت دیگری در اوائل بحث ما راجع به قرآن، مطرح گردید که صراحتا ناظر به این مطلب بود: «ان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس» که در همان زمان به این اشاره نمودیم که در بخش نخست امام علیه السلام  قرآن را جاودان و در بخش دوم، آن را جهانی معرفی می‌نمایند. بنابراین چنان‌چه فقیه سترگی چون آقای نراقی فرمود آیۀ شریفۀ «اوفوا بالعقود»، دردی از عقود زمان‌های پس از نزول قرآن دوا نساخته و در این موارد نمی‌توان بدان استدلال نمود، می‌توان دم به مناقشه برآورد.  
کنون، آیا فرازمانی و فرامکانی قرآن، به معنای استعمال برخی الفاظ آن در بیش از یک معنا می‌باشد؟ خیر. باید گفت که اتفاقا این همان کشداری معنا یا نظر به مصادیق جدید می‌باشد. فی المثل، «اوفوا بالعقود» که در طول تاریخ دارای مصادیقی بوده است، امروزه نیز که در بازار های بورس، فرابورس و ... مصادیقی نو همچون باران برای کلمۀ «عقد» جاری شدن گرفته، دارای مصداق‌های بسیار می‌باشد. 
اما آیا می توان به جهت اثبات یا نفی مصادیق جدید به چنین آیاتی تمسک کرد؟ بی‌شک پاسخ مثبت است. اصلا باید گفت که امثال آیات شریفۀ «اوفوا بالعقود»، «احل الله البیع» و «إلا أن تکون تجارة...»، همگی ظهورات قرآن هستند و این‌که روایت از آن‌ها با عنوان بطن یاد نموده است، به اعتبار تنزیل می‌باشد.  
بنابرآن‌چه گفته شد، در دستۀ پنجم روایات، اصطلاحی به نام بطن داریم که به معنای جریان قرآن در زمان‌های آینده می‌باشد. این معنا ارتباطی با استعمال لفظ در بیش از یک معنا نداشته و راه استنباط هم در این بخش باز می‌باشد؛ بلکه اصلا از نظر اصول باید گفت که این‌ها بطن به حساب نیامده و از ظهورات قرآن می‌باشند. 
نتیجه‌گیری از «جمع‌بندی روایات»:
أ‌) لیس للبطن تفسیر واحد. چه بسا در ابتدای ورود به بحث، تصور ما این بود که بطن تنها یک تفسیر را داراست؛ لکن هم‌اکنون به مدد روایات دریافتیم که گاهی بطن از جنس معنا و گاه از جنس غیرمعنا می‌باشد؛ مثلا آن‌جا که گفته‌ شد قرآن فرازمان و فرامکان است، بطن یک وصف قرآنی به‌ حساب آمد یا هنگامی که بیان شد: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله» بطن مفهومی از جنس واقعیت را دارا بود؛ نه معنا. البته پرواضح است که این‌که بطن دارای دو یا سه لایۀ معنایی باشد، منافاتی در میان این معانی به حساب نمی آید. 
ب‌) هیچ یک از روایات از قبیل استعمال لفظ در بیش از یک معنا نمی‌باشند.  بنابراین آن‌چه از این نوع استعمال به نظر رسد، یا از دستۀ نخست (توسعه در مصداق معنا) یا از سنخ دلالت اشاره (استخراج یک مدلول تصدیقی) یا در جرگۀ تأویل می‌باشد. با این وجود اصراری بر این‌که هیچ کلمه‌ای در قرآن کریم در بیش از یک معنا به‌ کار گرفته نشده است، نداریم؛ چراکه چنین ادعا، نیازمند به سیری زمان‌بر است که ما به موجب فقدان ثمرۀ عملی، از آن چشم می‌پوشیم. مثلا چه بسا در آیۀ شریفۀ «عدة الشهور»، چنان‌چه نتوانسته بودیم برای کلمۀ شهر جامعی درست کنیم، می‌گفتیم این کلمه در دو معنا به کار رفته است. 
ج‌) نتیجۀ دیگری که حاصل می‌آید، این مهم است که استناد به بطون آیات در استنباط احکام صحیح می‌باشد. مثلا به هنگام بحث از حرمت پذیرش ولایت جائر در مکاسب محرمه (مگر به واسطۀ مصلحت یا اضطرار)، می‌توان به آیۀ سوم سورة مائده تمسک جست. یا به استناد آن آیۀ مبارکه در سورۀ عبس (فلینظر الانسان الی طعامه) فقیه می‌تواند در کتاب فتوای خود حکم به وجوب یا استحباب بررسی صلاحیت معلم به هنگام انتخاب او یا بررسی علومی که از او گرفته می‌شود نماید. جالب آن‌که امام هادی علیه السلام در تفسیر این آیه فرموده‌اند: «فلینظر الانسان الی علمه الذی یاخذه»؛ یعنی نگاه به خوراک نماید؛ اما بعد اضافه نموده‌اند: «عمّن یاخذه»؛ به این بنگرد که چه کسی خوراک را می‌دهد. گویا در پی این فرمایش هستند که هم خوراک را و هم کسی را که خوراک می‌دهد نگاه کند؛ مشابه این بیان که بداند می‌خواهد چه غذایی بخورد و از کدام رستوران. حتی چه بسا امتداد این آیه در فقه تربیت این شود که زمانی که بخواهیم یک کودک (اعم از این که این کودک خواهر شخص باشد یا برادر یا نوه یا شاگرد) را نزد یک مربی بفرستیم، لازم است در بررسی آن مربی کوشید. هم‌چنین می‌توان در تمسک به این آیه تا دستوراتی برای نظام اسلامی نیز پیش رفت و بیان نمود که نظام اسلامی موظف است در این‌که آموزش و پرورش و دانشگاه را به چه کسانی می‌سپارد دقت نماید تا هم به نام تعهد، دانش و تخصص زیر سوال نرود و هم تعهد فدای تخصص نگردد. 
آن‌چه در نتیجه سوم مورد اهتمام است، استحکام معنای بطنی مورد استناد، به دلیل می‌باشد؛ به بیان دیگر، یصحّ فی ما ورد و ذُکر شیءٌ بطنًا لآیتین، إن تمّ دلیله أو صحّحته المحاورة، یصح الاستناد إلیه و استنباط حکم یناسب ما استفید من البطن؛ برای تمامیت دلیل، می‌توان به روایات رجال یا روایت طعام مثال زد و تصحیح محاوره نیز نظر به دلالت اشاره دارد که حضرت امیر سلام الله علیه استفاده کردند؛ این‌که این دو را مجزا نمودیم، اشعار به این مطلب دارد که دلالت اشاره نیازی به دلیل خاص ندارد؛ بلکه گاه خود محاورۀ قرآن به گونه‌ای است که کنار هم گذاردن دو آیه همانا و استخراج یک نتیجۀ جدید همانا. 
آرای مشاهیر اصول در مورد مسالۀ استعمالات قرآن، بطون و سایر آن‌چه بیان شد:
از آن‌جا که بعید است شیخ انصاری به این بحث‌ها ورودی کرده باشد، ابتدا به متون آقای آخوند نظر تدقیق می‌افکنیم. ایشان، با توجه به این‌که مخالف استعمال در بیش از یک معنا می‌باشد، به هنگام بحث حول محور قرآن، می‌فرماید استعمال در بیش از یک معنا ارتباطی با قرآن ندارد؛ آن‌جا هم که بیان شده که قرآن دارای بطون می‌باشد، معنایش این نیست که این‌ها معانی مراد از آیه هستند؛ بلکه آن بطن یک معنایی است که مقارن با استعمال آیه به دست می‌آید. عبارت ایشان این است: «لا دلالة لها (برای اخبار بطون) أصلاً علی أنّ إرادتها کان من باب إرادة المعنی من اللفظ (یعنی بطون معنای مراد از آیه نیست؛ معنای مراد مقارن با استعمال آیه است.) فلعلها (شاید بطون) کانت بإرادتها فی أنفسها حال الاستعمال في المعنى (خداوند متعال به عنوان یک حقیقت اراده می کند؛ اما در حال استعمال در معنا.) لا من اللفظ کما اذا استعمل فیها». کلمۀ مقارن که در عبارت پیشین به کار برده شد، معادل کلمۀ «حال الاستعمال» در بیان آخوند می‌باشد که به فهم ما کمک می‌کند. مثلا خدا مقارن با «ان عدة الشهور عند الله اثنی عشر شهرا» اراده کرده است که ائمه هم دوازده نفر می‌باشند. بنابراین این آیات نه ارتباطی به استعمال در بیش از یک معنا دارند و نه نسبتی با کشداری معنا. با این بیان، علاوه بر این‌که مخاطب گرامی خود با اندک التفاتی به ناتمامی این سخنان واقف خواهد گشت، پرسش ما از مرحوم آخوند این است که آیا روایات بطون، چنین مقارنتی بیان می‌داشتند؟
ایشان احتمال دومی نیز بیان می‌فرمایند: «أو کان المراد من البطون لوازم معناه المستعمل فیه اللفظ و إن کان أفهامنا قاصرة عن ادراکها»؛ یعنی در این گونه موارد، بگوییم که قرآن در معنایی استعمال کرده که این لازمی دارد؛ گاهی لازم عرفی، بیّن و روان و گاه غیرعرفی است که تنها به وسیلۀ انبیا و اولیا قابل فهم می‌باشد. دربارۀ این بیانِ مرحوم آخوند نیز باید گفت که به نظر می‌رسد هیچ موردی نتوان برای آن مثال آورد. هم‌چنین شایان تذکر است که استناد به داستان امام علی علیه السلام در استخراج اقل مدت حمل، نیز در این‌جا ممکن نمی‌باشد. چراکه مطابق بیان گذشته، آن‌چه حضرت از آیه برداشت نمود، بطن به حساب نمی‌آید. 
الحمد لله رب العالمین

۱۵۳ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

5. روایت حمران در بطون ناظر به فرا زمانی قرآن است. مثل روایت امام صادق علیه السلام.
استنتاج از مباحث گذشته
1. بطن تفسیر واحد ندارد.
2. هیچ اشاره ای در روایات بطن راجع به استعمال در بیش از یک معنا نیست.
3. صحت استناد به بطون با تمامیت دلیل هر چند در مثل مائده و عبس نیاز نیست.
آرای اصولی ها نسبت به روایات بطن:
1. ارادة المعنی فی نفسه لا من اللفظ.
2. لوازم معنای مستعمل فیه و لو فهم ما قاصر باشد.
3. مراد مصادیق خفی معنای کلی است.