فلسفه فقه (داشگاه رضوی 1403-1404)
جلسه 3- در تاریخ ۰۶ دی ۱۴۰۳
چکیده نکات
دانشگاه علوم اسلامی رضوی
مقطع دکتری
فلسفه فلسفه فقه
هدف از فقه
کشف حکم و تحصیل عذر
این دو هدف براساس تعریفی که از اصول فقه ارائه میشود به دست می آید
لزوم پرهیز از توسعه فقه عذر
فقه صناعت محور زمینه ای برای توسعه فقه عذر
فقه قناعت زمینه ای برای توسعه فقه کشف
گستره اجتهاد و فقه
تابعی از گستره شریعت فی الجمله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اللهم عجل لولیک الفرج واحفظه من کل سوء و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره
بعد از برخی مباحث د راطراف فلسفه فقه ،جالب است بدانید که خیلی از مباحثی که مطرح کردیم فلسفه فلسفه فقه بود.
چون کلیاتی راجع به فلسفه فقه بیان می شد اگر ما فلسفه مضاف را توجه کنیم می بینیم فیلسوف در فلسفه مضاف یک تعینی را جلوی خود می گذارد و بیرون می ایستد، و از بیرون درباره کلیات آن تعین صحبت میکند اگر بخواهد راجع به جزئیات آن صحبت کند، بایدداخل آن تعین برود .
ما تعریفی ا زفلسفه فقه ارائه دادیم و موضوع آن را گفتیم و روش آن را و مسائلی که در فلسفه فقه هست برخی از ان ها را بیان کردیم و فرقش را با اصول فقه بیان کردیم.
گاهی شما راجع به دین و کلیاتی ناظرا به دین صحبت می کنید و می شود فلسفه دین اما یک دفعه یک کلیاتی و مباحثی راجع به فلسفه دین می آورید مثلا این که فلسفه دین تعریف آن چیست د رفلسفه دین چه مسائلی مطرح میشود یا موضوع فلسفه دین چیست ؟ یا فیلسوف در فلسفه دین چه کار می کند؟
در واقع این مباحث می شود فلسفه فلسفه دین .
ما در بحث امروز می خواهیم یک بحثی داشته باشیم از مقصود فیلسوف در فلسفه فقه یعنی فلسفه فقه چه کار می کند و فیلسوف در فلسفه فقه چه گلی به سر دیگران می زند .
اگر ما آمدیم از مقصد یا مقاصد فقه صحبت کردیم بحثی می شود مرتبط با فلسفه فقه و می شود فلسفه فلسفه فقه .
ولی اگر آمدیم و گفتیم فقیه در فقه دنبال چیست؟ یعنی راجع به مقصد فقه صحبت کردیم این می شود یکی از مسائل فلسفه فقه . اولی می شود یکی از مسائل فلسفه فلسفه فقه و دومی می شود یکی از مسائل فلسفه فقه.
در مساله اول، یعنی هدف و مقصد از فلسفه فقه چیست..و فیلسوف فقه چه کار می کند با این دانشش باید از بحثهای جلسات قبل کمک گرفت . و یا باید از تعریف فلسفه فقه ، هدف را به دست آورد .
یکی از بهترین راه های کشف هدف، وارسی تعریف آن پدیده است اگر ما گفتیم فلسفه فقه ، از کلیاتی مرتبط با فقه ، صحبت می کند ، ولی گزارش می دهد برخلاف اصول فقه که ادات استنباط به شما میدهد در فلسفه فقه، شما ادوات استنباط را یاد نمیگیرید شما گزارشها را می گیرید.تعریف فقه ، موضوع فقه ، منابع و قلمرو فقه ؛ می توانیم بگوییم مقصود از فلسفه فقه، آشنا شدن با کلیاتی است مرتبط با فقه، این را تعریف قرار بدهید درست است هدف هم قرار بدهید درست است. شما آمدید اصول را تعریف کردید علم به قواعد استنباط ، بعد که پرسیدیم اصول فقه چه کار می کند؟ گفتید که ما را توانا می کند برای استنباط، پس این را اگر سوال شد خودتان را به دردسر نیندازید همان تعریف فلسفه فقه را که گفتیم و توضیح دادیم، بومی اش کنید به عنوان هدف می شود مقصود از فلسفه فقه .
فلسفه فقه، ما را به کلیاتی در ارتباط با فقه که قدیمی ها می گفتند رئوس ثمانیه مرتبط می کند.
سوال:فقیه دنبال چیست؟
و مقصد فقه چیست؟
درس ما یادگرفتن روش ها است و یکی از روش ها که بسیار باید به ان توجه کرد فکر کردن است؛
مقصود از فقه چیست؟
این اولین مساله ما در درس امروز است برای فلسفه فقه
از مسائل فلسفه فقه است
می خواهیم به خود مسائل فلسفه فقه بپردازیم و آن هفت مساله از جمله مسائل مطرح در فلسفه فقه بود.
غرض از فقه به عنوان دانش یا به عنوان عملیات استنباط، چه مقصدی دارد؟
گفتم ما از تعریف پدیده مقصد را می فهمیم .
امور اعتباری همان که تعریفش هست، هدفش هم همان است
شما با دو تعریف از فقه، آشنا هستید که یکی د رمعالم آمده و ....
این تعریف را باید شنیده باشید : الفقه، فی الاصطلاح هو العلم بالاحکام الشرعیة الفرعیه عن ادلته التفصیلیة.
من نمیخواهم بگویم این تعریف دقیق است یا نه ؛ من می خواهم بگویم از آن تعریفهایی است که هدف هم از ان اصطیاد می شود . کسی ممکن است بگوید بنا به این تعریف مقصد فقیه د رفقه کدام است؟
می گویید : مقصدش این است که عالم شود و کشف کنداحکام را از روی ادله . (همان شریعت بالمعنی الاخص )
چند صد سال می آید جلو می رسیم به یک اصولی سترگی به نام آقای آخوند می فرماید که: انه صناعة یعرف بها القواعد؛القواعد التی یمکن ان تقع فی طریق استنباط الاحکام . او التی ینتهی الی قی مقام العمل
یا قواعدی به شما نمیدهد که شما از آن استنباط احکام کنید ولی رفع سرگردانی برای شما می کند . در واقع فقیه می رسد به ان در مقام عمل.
برائت را به تویاد می دهد اصالت التخییر و استصحاب و احتیاط را به تو یاد میدهد . این دو تعریف را در ص 170 روش شناسی اجتهاد ببینید و این دو را مقایسه کنید که این دو چه فرقی با هم دارد. شماخودتان فکر کنید که این دو با هم فرق دارد یا ندارد. و اگر فرق دارد چیست؟ نگویید آقای صاحب معالم دارد فقه را و آقای آخوند اصول فقه را تریف می کند من به شمامی گویم عجله نکنید وقتی آقای آخوند می فرماید اصول این است و کارکرد اصول این است، معلوم می شود که فقیه می خواهد ، استنباط حکم کند این ضلع اول یا به عذر برسد این هم ضلع دوم ...
من از عبارت آقای آخوند می خواهم هدف فقیه را برای شمادر بیاورم .
هدف مستنبط را و تفاوت این دو این است که آقای صاحب معالم در واقع می گوید فقه، کشف حکم است ؛ ادعای فقه، کشف شریعت است همان حرف گذشته ما . فقه کاشف کاشف شریعت آقای آخوند می فرماید برخی وقتها کاشف نیست؛ اصلا برخی وقتها خود استنباط و خروجی استنباط فقط عذر است .
این جا است که با دو اصطلاح آشنا می شوید و می گویند که فقیه یا کشف حکم می کند یا تحصیل عذر می کند. اگر برسد به وجوب نماز جمعه براساس روایات یا آیات یا اجماع یا عقل، البته ممکن است اشتباه هم کرده باشد ولی به عنوان حکم شرعی استنباط کرده است.
کشف حکم؛ ولو این که خطا باشد اما به عنوان کشف است اما گاهی وقتها خود فقیه دستش از اسناد اربعه خالی می شود.
می رود سراغ برائت یا استصحاب یا اصالت التخییر یا احتیاط یا همان اصول اربعه معروف که مربوط به زمان شک است که می گویداگر واقع را نمیدانی برائت جاری کن.
اگر شک در تکلیف داری
اگر واقع را نمیدانی احتیاط کن اگر شک در مکلف به داری
اگر حالت سابقه دارد استصحاب کن
این ها هیچکدام جهت کشف ندارد ولی از آن جا که همه این ها پشتوانه شرعی دارند، می شوند عذر ؛ لذا تعریف آقای آخوند دو ضلعی است .
ضلع اولش به فقه کشف نظر دارد و ضلع دوم به فقه عذر و این اصطلاح از بنده است .
هر جا فقیه از طریق اسناد چهار گانه جلو می رود و واقع برایش کشف می شود یا اگر اشتباه هم می کند بالاخره از این طریق رفته است.
ازطریق قرآن و روایت و عقل واجماع رفته است که علم به احکام شرعی پیدا کرده با دلیل اما اگر یک جا، دستش از این ها کوتاه شد رفت سراغ اصول مقرره معتبره شرعیه ؛ (اصول عملیه نه قواعد) اگر رفت می شود ...او التی ینتهی الیها فی مقام العمل این جا است که ما به هدف ثنائی می رسیم
بگویید : للفقه (عملیات و دانش فقه ) این عملیات استنباط یا دانش گاه شما را به کشف حکم می رساند، می شود فقه کشف و گاه شما را به عذر می رساند و می شود فقه عذر این جا سفارشی که دوست دارم شما نصب العین خود قرار دهید این است که فقیه باید تلاش کند، به کشف برسد د راین کتاب روش شناسی اجتهاد از ص 170 تا ص 179در این باره صحبت شده است.
من جای شما باشم این نه صفحه را با دقت مطالعه میکنم در این که فقه گاهی برای کشف است و گاهی برای تحصیل عذر است بحثی نیست میدانید در چه بحث است این که فقیه ما آیا روشش به گونه ای است که او را بیشتر به فقه کشف می رساند یا بیشتر به فقه عذر می رساند مثلا اگر وقت دارید ده بیست مساله را انتخاب کنید ببینید شیخ انصاری در آن مسائل با امارات و ظنون و تجمیع ظنون مساله را حل کرده است یا رفته سراغ اصول عملیه رفته است در مقایسه با آقای خویی ببینید ایشان چه کار کرده و مقایسه کنید شیخ انصاری متعلق به امامیه است و اصولی هم هست ؛ اخباری نیست غیر امامی نیست آقای خویی هم متعلق به امامیه است و نحله اصول ولی چون ریاضی مسلک است بسیاری جاها دستش خالی می شود و می رود سراغ اصول عملیه و در این چند صفحه ، نمونه هایی از آن را من آوردم .
یک جاها که به راحتی می شود از ابزار فقه کشف استفاده کرد؛ و مساله را حل کرد و مثل آقای خویی ا زابزار اصول عملیه استفاده می کند و جالب هم این است که به خلاف اتفاق اصحاب می رسد و ابا هم ندارد و ما هم گلایه داریم .
ایشان می گوید اگر کسی روی کسی سلاح کشید و آن بنده خدا ترسید که کشته نشود، (سلاح هم به ناحق) یا زن و شوهر دعوایشان شد و شوهر خواست که زن را بکشد این زن بیچاره هم فرار کرد وافتاد و کشته شد این جا می فرماید ما نمیتوانیم بگوییم مرد دیه دارد. یا قصاص بعد هم استصحاب می کند عدم ضمان را و این خلاف ظاهر کلمات اصحاب است .
ما قبول می کنیم که للاصول هدفان ثنائیان : آنجا که به حکم می رسد و واقعا خطا کرده ولی کشف حکم است .
باید دید که فقیه متعلق به کدام نحله فکری است ما معتقدیم که فقیه باید به واقع برسد ولو با تجمیع قرائن .
و تجمیع ظنون؛ نگویید مگر ظن هم اعتبار دارد؟
بنده مقاله ای دارم در خصوص مقایسه روش استنباط شیخ انصاری و صاحب جواهر و یا آقای خویی و درکتاب روش شناسی هم مفصل به این قضیه پرداختم . روش قناعت و روش صناعت
قلمرو فقه این که فقه در چه زمینه هایی باید ورود کند.
با عنوان گستره اجتهادو فقه ....
بایدروی این بحث و کار شود این را اگر بخواهید مطالعه کنید باید از فقه ومصلحت استفاده کنید ص 124
من یک نکته مهم را بگویم : در گستره اجتهاد و فقه ممکن است کسی بگوید گستره شریعت را ما به عنوان ما انزل الله در نظر می گیریم ، ما باید اول به قول برخی دوستان سنگمان را واکنیم راجع به گستره شریعت بالمعنی الاخص و بعد بیاییم راجع به گستره فقه و اجتهاد صحبت کنیم. آن اجتهاد به عنوان عملیات استنباط و فقه ، به عنوان دانش فقه ، حتی به عنوان مجموعه مسائل که جلسه قبل گفتیم ؛ فقه آینه ای است که می خواهد شریعت را نشان دهد . اگر مناظره بنده را با دکتر عبدالکریم سروش دیده باشید بنده در آن مناظره همین حرف را زدم البته مناظره است و او دارد شریعت را با فقه اشتباه می گیرد و شریعت را با اجتهاد اشتباه می گیرد و این ها را جای هم به کار می برد و من مجبور شدم توضیح دهم و گفتم شریعت آن واقع و بخش خاصی از دین است و فقه و اجتهاد د رواقع می خواهند آن را نشان دهند. و طبیعتا تابع او هستند . تبعیت درست است آینه بودن درست است ولی به عنوان فی الجمله مثلا ممکن است یک حکمی در شریعت باشد آن قدر روشن است که نیاز به اجتهاد و فقه ندارد . آیا فقهای ما در مسائل ضروری روشن اجتهاد می کنند عروه را ببینید ایشان می گوید د رضروریات ما اجتهاد نداریم .
عروه الوثقی ج اول فی الضروریات لا حاجة الی التقلید و کذا فی الیقینیات
می خواهد بگوید این جور جاها وقتی ضروری یقینی است این جا دیگر اجتهاد راه ندارد عملیات استنباط راه ندارد . مقلد هم در یقینیات تقلید نمی کند .
ماتصور کردیم شریعت یک جا حضور دارد ولی اجتهاد و فقه حضور ندارد .
اگر جایی باشد که تصور کنیم که اجتهاد و فقه باید باشد ولی شریعت بالمعنی الاخص حضور ندارد مثل این که فقیه ما می پردازد به ماهیت مخترَعات شرعی؛ صلات چیست یا صوم و حج چیست ؟ ماهیات مخترعات شرعیه را بیان می کند با مراجعه به ادله اما این شریعت نیست ، اگر گفت در حج طواف لازم است ؛ سعی صفاو مروه لازم است اما این شریعت بالمعنی الاخص نیست اجتهاد هست فقه هم هست ولی شریعت نیست؛ البته فتاملوا
این جا ممکن است بگویید وقتی فقیه ماهیات مخترع شرعی را بیان می کند این ها می شود جزء مبادی تصوریه ؛ مبادی تصوریه ولو ممکن است در همان دانش مربوطه بررسی شود ولی جزء آن دانش نیست ؛ شما در دانش نحو ممکن است تعریف فاعل یا تعریف مفعول، تعریف مضاف یا مضاف الیه ، صفت و موصوف و رفع و نصب و جر در علم نحو با این ها سرو کار دارد .
ولی این ها از مبادی تصوری دانش نحوند . و مبادی تصوریه دانش نحو از نحو خارج است مثل مبادی تصوری هر علمی از آن علم خارج است ؛ از مسائل آن علم نیست؛ حتی تعریف مبادی تصدیقی آن دانش هم جزء آن دانش نیست اگر شما خواستید خبرواحد و خبر ثقه را تعریف کنید .
ممکن است این جا کسی بیاید و بگوید شماکه مدعی هستید مجتهد می آید و از ماهیات مخترع شرعی بحث می کند ،پس این ها جزء فقه و اجتهاد است ولی جزء شریعت نیست این ها جزء اجتهاد هم نیست از مبادی تصوری فقه است ؛ چون در اصول فقه می خواهد از صوم و صلات صحبت کند ، مهم نیست مهم این است که شما با گستره فقه و گستره اجتهاد آشنا شوید من فقط توانستم این بحث را زخمی کنم .
این را اعتراف از من نگیرید به عنوان ضعف بحث این قوت بحث است .
برای این که شما کار کنید و الا شما تا این جا هم توقف کنید بسیار مطلب گرفتید
فی الجمله گستره اجتهاد و گستره فقه ، تابع گستره شریعت است اگر ما به شریعت حداقلی یا سکولاریزم قائل شدیم و دائم مدعی شدیم که این از شریعت نیست یا آن از شریعت نیست ؛ گستره فقه و اجتهاد هم محدود می شود اما اگر گفتیم شریعت مطهر اسلام برای هر رطب و یابسی و ریز و درشتی حکم دارد لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و آن را تطبیق دادیم بر شریعت از رنگ کفش پا تا کلان مسائل اجتماعی وسیاسی قهرا فقه و اجتهاد هم راه پیدا می کند دیگر نباید بگوییم فقها چرا این جا وارد شده اند .اگر شریعت آن جا وارد شده و آنها می خواهند در آن جا کشف شریعت کنند البته که فقها و مجتهدین باید وارد شوند.
برخی اعتراض کرده بودند که این ها یعنی فقها وارد فقه هسته ای هم شده اند بحث این است که ما د رفقه هسته ای که نمی خواهیم نحوه تولید سلاح هسته ای را بگوییم و ربطی به فقه هم ندارد اصلا مگر فقیه بلد است؟ اما ایا کابرد و تولید و انباشت و کاربرد و خرید و فروش سلاح هسته ای شرعا جایز است ؟ این جا است که فقیه باید وارد شود.این جا است که فقه هسته ای باید وارد شود و فقه هسته ای د رواقع به این معناست و درست هم هست .
نسبت به برخی اظهار نظرها باید تاسف خورد این که برخی گفته بودند فقه باید حسینی باشد و نه اموی ؛ فقه اموی منفعل است و منتظر می ماند تا دنیا قدمی بردارد یا اتفاقی بیفتد و بعد نظر بدهد اما فقه حسینی فعال است و ...تعجب بنده این است که این ها چگونه است که بدون این که تخصصی داشته باشند و کاری کرده باشند، راه به رسانه پیدا می کنند .
گستره فقه و اجتهاد را از ص 224 فقه و مصلحت ببینید تا 244.
انشا الله که کار می کنید و راضی از کتاب می آیید بیرون.
الحمد لله رب العالمین
چکیده نکات
دانشگاه علوم اسلامی رضوی
مقطع دکتری
فلسفه فلسفه فقه
هدف از فقه
کشف حکم و تحصیل عذر
این دو هدف براساس تعریفی که از اصول فقه ارائه میشود به دست می آید
لزوم پرهیز از توسعه فقه عذر
فقه صناعت محور زمینه ای برای توسعه فقه عذر
فقه قناعت زمینه ای برای توسعه فقه کشف
گستره اجتهاد و فقه
تابعی از گستره شریعت فی الجمله
نظر شما