header

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 18

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

اشکال بر اقتضای مورد ادعای محقق آخوند در صیغه از جهت نفس و تعیینی و عینی بودن:
1. این بیان مفید اثبات مدعا نیست. رابطه وجوب با این سه قسم و مقابلاتش رابطه مقسم و قسم است(طبیعت مهمله با 2 قسم) و هر کدام بیان زاید می‌خواهد!
جواب: برخی قیود عرفاً مازاد بر طبیعت نیست مثل نفسی،تعیینی و عینی بودن واجب به تعبیر دیگر: نفسی یعنی«عدم کون الوجوب للغیر» و نبودن قرینه بر قید وجودی، برای اثبات قید عدمی کافی است.
در این جا می‌توان از عرف کمک گرفت و مطلب را به نفع مدعای محقق خراسانی تمام نمود.
2. مگر وجوب غیری همیشه در دلیل مقید و وابسته صادر می‌شود که از عدم وابستگی صیغه نفسی بودن درآید؟!
این اشکال در اثبات تعیینی بودن نیز هست؟ وجوب کفایی نیز وجوب مشروط به عدم اتیان دیگران نیست بلکه وجوبی است منوجه همگان لکن به فعل برخی از دیگران ساقط می‌شود.(عنایة الاصول ج1 ص233-234)
جواب: اشکال قوی است ولی به هر حال محقق خراسانی می‌خواهد فرق بگذارد بین مورد احتیاج به بیان زاید و عدم بیان وی در مبحث ششم حاکی از این است. به اعتقاد ما با اطلاق مقامی- هر چند تا زمان انتظار بیان نه تا آخر شریعت - می‌توان مطلب را تمام کرد. اصولاً اطلاق که با عدم بیان زاید تمام می‌شود مقامی است. پس اطلاق صیغه با این توضیح عام است.
ضمناً واجب غیری در ص 171 و تخییری 225 و کفایی در ص 228 بیان می‌شود.

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 17

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

1. تصور اطلاق برای هیأت، بر مبنای قول به وضع عام و موضوع له عام در هیأت است که اندیشه‌ی صحیح و باور محقق خراسانی است.
و الّا بر مبنای (شاید) مشهور که وضع را در هیأت عام و موضوع له را خاص می‌داند این اطلاق قابل تصور نیست.
جالب این که این یادآوری را محقق خراسانی در ص 304 از کفایه (در بحث مفاهیم) دارد، هر چند در ص 173(در بحث معلق و منجز) خواسته تمسک به اطلاق را بر مبنای وضع عام و موضوع له خاص نیز تمام و صحیح بداند که به گمان ما در سعی خود موفق نبوده است.
2. باید توجه کرد که اطلاق مطرح در این جا از سنخ اطلاق در سایر موارد که با تصویر آن جامعی درست می‌شود و دارای افراد متعدد است نیست. اطلاق این جا نوعی از اطلاق احوالی است که با محوریت فرد معین پیدا می‌شود.
این مطلب را محقق خراسانی در کفایه ج1 ص 395-397 (در بحث مطلق و مقید) بیان کرده است. بیان ایشان در همین مقام می‌تواند توضیح این مطلب باشد.
3. در مساله از چند جهت گفتگو است: تردید بین نفسی و غیری - بین تعیینی و تخییری - بین عینی و کفایی
از جهت اصل لفظی، اصل عملی، اطلاق مقامی و عرفی چنان از دو جهت دیگر اختلافاتی وجود دارد:
برخی با اقتضای که محقق خراسانی فرموده است مخالفند.
برخی با تفسیرات محقق خراسانی از این سه واجب مخالفند.

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 16

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

درس اخلاق:
برخی از داستان عزیر پیامبر نکته ای برداشت کردند که ارزش دارد، 100 سال مرد تا مطلبی را فهمید!!
در آسیب شناسی تبلیغ باید آسیب های مثل: جامع نگری، اختلاط، غلو، مقایسه غیر اهل بیت و ... را شمرد.
مبحث ششم(6-2-1): قضیه اطلاق الصیغة کون الوجوب نفسیا، تعیینا، عینیا. پس محور بحث محقق خراسانی اطلاق لفظی هیأت از صیغه است.
و اطلاق، اطلاق احوالی است نه افرادی. بنابراین فرد خاصی از اطلاق به دست می‌آید که اطلاق احوالی دارد.
1. تعریف نفسی: واجب است مطلقا وجب هناک شیء آخر او لا.
2. تعریف تعیّنی: واجب است مطلقا اتی بشیء آخر او لا.
3. تعریف عینی: واجب است مطلقا اتی به آخر او لا.
در مقام سه بحث است: تردید بین نفسی و غیری، بین تعیینی و تخییری، بین عینی و کفایی.
از جهت اصل و اطلاق لفظی، از جهت اصل عملی
اقول: از جهت اطلاق مقامی و اطلاق عرفی نیز جای گفتگو دارد که نباید به هم بیامیزد.

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 15

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

بحث از اقتضای صیغه بما هو هو ارزشی چندان ندارد - قهراً باید از اول بحث را بر تعبدی و توصلی فرض نمود - البته نفس طلب بما هو طلب اقتضایی از جهت سقوط و عدم ندارد - پس لا اطلاق و لا اقتضاء.
و دو خصوصیت محقق نایینی تا در ذیل تعبدی و توصلی تردد کارساز نیست.
کلام محقق خویی نیز در بیان اقتضاء عقیم است. اصل برائت است یا استصحاب عدم اشتغال مطابق مبنایی که داریم.
6.2.1. قضیه اطلاق الصیغه کون الوجوب: نفسیاً، تعیّنیاً و عینیاً.
چون در واجبات مقابل این ها تقیّد و تضیق دائره وجوب است. بیان زاید می‌خواهد - پس اگر در مقام بیان بود و نصب قرینه نکرد حکمت اقتضای اطلاق دارد یعنی
1. وجب هناک شیء آخر ام لا
2. اتی بشیء آخر ام لا
3. اتی به آخر ام لا