مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 41
تقسیم مکلف نسبت به احکام شرعی گاه بدون توجه به حکم شرعی است و گاه پس از آمدن حکم شرعی.
در قسم اول کلام محقق بروجردی موجّه است و در قسم دوم تلقی منسوب به مشهور نسبت به احکام اضطراری اولی است.
ثمره تلقی محقق بروجردی در تفسیر احکام اضطراری - بیان مرحوم آخوند در مساله اجزاء موضع دوم مقام اول (اضطرار)
پرداخت به حصول غرض و مقدار آن کار اصولی نیست.
(نکته اصلاحی: به اشتباه اول صوت 61 گفته شده، 41 صحیح است)
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 40
نقد بیان محقق بروجردی در تفسیر احکام اضطراری
1. در عناوین برخی متون حدیثی و در بیانات خود محقق بروجردی لفظ بدل و مشتقات آن به کار رفته است.
2. لازم کلام ایشان انکار بدلیت حتی در احکام ظاهری است
در تفسیر احکام اضطراری و نقض و ابرام ها باید واقع و ارتکاز عقلا و لسان واضح ادله را دید و الّا ترکیز بر تعبیر شیخ حر عاملی آمار درستی نیست.
3. آیا تلاش محقق بروجردی صرف اصلاح عبارت و اصلاح فرآیند است یا واقعا اجزا را بی محل می سازد؟
واضح است که اگر بدلیت را زیر سوال ببرد کار به اجزا ندارد.
طرح بحث اجزا صحیح است. آن چه ایشان میفرماید... صحیح است لکن اجزا و عدم آن را زمین نمی زند.
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 39
توضیح مفهوم اجزاء - همان معنای لغوی آن است یعنی کفایت و سقوط ادا و قضا (کلام محقق خراسانی)
مبنای بحث: تحلیل ماهیت و چیستی احکام اضطراری ثانوی و ظاهری.
شروع بحث از کلام محقق خراسانی: اگر اطلاقی هست در اضطراری نأخذ به و الّا اصل برائت از اعاده و قضا جاری است چون شک در اصل تکلیف است.
کلام محقق بروجردی: اشکال بر ادبیات به کار رفته توسط مرحوم آخوند راجع به احکام اضطراری
دو امر نداریم واقعی اولی و اضطراری ثانوی قهراً نزاع در اجزاء معنا ندارد چون هیچ امری مجزی از امر دیگر نیست.
امری واحد به طبیعی واحد برای مکلف در حالت مختلف تعلق گرفته است. هر کس به وظیفهاش عمل کند اجزای قهری هست.
مستفاد از آیات قرآن همین است. بدلیت نداریم. بله گاه وظیفه اضطراری نیست که ربطی به عدم اجزاء ندارد.
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 38
تعیین نوع نزاع در اجزاء؛ آراء:
1. انما هو فی مقتضی وضع اللغة و عرفها
2. ربطی به عالم الفاظ ندارد بلکه عقل است چون حاکم در مساله عقل است.
3. مساله میتواند عقلی - عقلایی و نقلی باشد.
باید گفت: گاه گفتگو از اجزاء از تکلیف در فرض اتیان به مامور به مطابق همان تکلیف است. مثلا نماز را در حال اختیار با همه شرایط واقعی میخواند آیا امر به نماز اختیاری ساقط میشود؟
یا وظیفه اضطراریه را انجام میدهد آیا امر اضطراری ساقط میشود؟
واضح است که مساله در این جا عقلی است. شاید تسالم نقل شده از محقق بروجردی راجع به این فرض است و گاه بحث در جانشینی و اسقاط یک امر با اتیان مامور به به امر دیگر است.
و بحث مهم اجزا در این فرض است.