header

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه 53

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403)

ارتباط بین تقلید و اطمینان نیست - تقلید مشروط به افاده اطمینان نیست.اطمینان اعتبار دارد از کسی که یصحّ منه ذلک(البته با تفاوت حجیت قطع و حجیت اطمینان)
اقتراح: نسبت به بقاء و شروع لایصح البقاء.لایجوز التقلید المیت ابتداً. و با فرض اطمینان دیگر تقلید نیست هر چند نظر شخص باعث اطمینان شود.

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه 100

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403)

تحقیق نسبت به مفاد مساله 15 و 26
1. بر فرض قبول بقاء باید بررسی شود.
2. وجه لزوم رجوع به حیب مساله دور و لزوم نفی شیء از ثبوت خودش است.
3. از وجه منع استفاده می‌شود که مفاد مساله اختصاص به فرض مرگ ندارد، بلکه از این باب که در حجیت رأی کسی نمی‌توان از خود او استفاده کرد پس این مفاد در غیر مرگ نیز جاری است.
4. تعبیر به لغویت بهتر از تعبیر به حرمت است.
اقتراح:اذا مات مجتهد کان یقلّده او عرضه مثل النسیان یلزم علیه الرجوع الی الحیّ الاعلم فی البقاء و الاستدامه و لا فرق فی ذلک بین ذهاب المیت الی جواز البقاء او وجوبه او لغویته، کما لا فرق فیه بین ذهاب الحیّ الی الجواز او وجوب او کونه لغواً.

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 18

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

اشکال بر اقتضای مورد ادعای محقق آخوند در صیغه از جهت نفس و تعیینی و عینی بودن:
1. این بیان مفید اثبات مدعا نیست. رابطه وجوب با این سه قسم و مقابلاتش رابطه مقسم و قسم است(طبیعت مهمله با 2 قسم) و هر کدام بیان زاید می‌خواهد!
جواب: برخی قیود عرفاً مازاد بر طبیعت نیست مثل نفسی،تعیینی و عینی بودن واجب به تعبیر دیگر: نفسی یعنی«عدم کون الوجوب للغیر» و نبودن قرینه بر قید وجودی، برای اثبات قید عدمی کافی است.
در این جا می‌توان از عرف کمک گرفت و مطلب را به نفع مدعای محقق خراسانی تمام نمود.
2. مگر وجوب غیری همیشه در دلیل مقید و وابسته صادر می‌شود که از عدم وابستگی صیغه نفسی بودن درآید؟!
این اشکال در اثبات تعیینی بودن نیز هست؟ وجوب کفایی نیز وجوب مشروط به عدم اتیان دیگران نیست بلکه وجوبی است منوجه همگان لکن به فعل برخی از دیگران ساقط می‌شود.(عنایة الاصول ج1 ص233-234)
جواب: اشکال قوی است ولی به هر حال محقق خراسانی می‌خواهد فرق بگذارد بین مورد احتیاج به بیان زاید و عدم بیان وی در مبحث ششم حاکی از این است. به اعتقاد ما با اطلاق مقامی- هر چند تا زمان انتظار بیان نه تا آخر شریعت - می‌توان مطلب را تمام کرد. اصولاً اطلاق که با عدم بیان زاید تمام می‌شود مقامی است. پس اطلاق صیغه با این توضیح عام است.
ضمناً واجب غیری در ص 171 و تخییری 225 و کفایی در ص 228 بیان می‌شود.