header

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1404-1405) - جلسه

دو نمونه ی تمرینی از عروة الوثقی:
1. لایجوز ادخال عین النجاسة فیها و ان لم تکن منجسة اذا کانت موجبة لهتک حرمتها بل مطلق علی الاحوط.
2. لابأس بالصلاة خلف قبور الائمه علیهم السلام و لا علی یمینها و شمالها و ان کان الاولی الصلاة عنه جهة الراس علی وجه لایساوی الامام علیه السلام.
طرح بحث: آیا می‌توان از حسن عقلی احتیاط استحباب شرعی آن را استکشاف کرد؟(قاعده ملازمه)
نقد محقق نایینی بر این استکشاف: وی مخالف است چون قاعده ملازمه در سلسله علل می‌آید نه معالیل.
البته وی استکشاف استحباب شرعی احتیاط را از غیر این طریق ممکن بلکه واقع شده می‌داند.
اقول: اشکال محقق نایینی بر ملازمه وارد نیست. بلکه ملازمه در مستحبات نمی‌آید.

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1404-1405) - جلسه

تحقیق در اطراف مساله 64
2. معنای احتیاط مستحب - احتیاط واجب - افتا به احتیاط چیست؟
فقیه یا حجت و امارات و طرق دارد که فتوا به عنوان حکم واقعی بدهد یا ندارد و اصول عملیه که فتوا به عنوان حکم ظاهری می‌دهد.
وجه فتوا به احتیاط و عدم جواز ترک معلوم است(شک در مکلف به با علم به تکلیف
اما وجه احتیاط مستحب یا واجب؟
نسبت به احتیاط مستحب: مثلا نسبت به روایتی احتیاط را حسن می‌بیند عقلا و چون شرعا نیز مستحب می‌داند احتیاط می‌کند.
بنابراین احتیاط مستحب یعنی استحباب احتیاط یا(حسن احتیاط)
اختلاف در مساله- ادله اثبات:
1. ملازمه 2. برخی آیات و روایات

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه

تحقیق در مساله با بیان چند امر:
1. آیا برای عقل می توان حق امر و نهی درست کرد؟
تفسیری جدید از قاعده ملازمه
2. حکم یا ادراک استعلای عقل قابل تخصیص نیست و نقد محقق خویی با این بیان - نقدی دیگر بر کلام محقق خویی در مورد صبی.
3. عقلی که در این جا مطرح است عقل با کارایی سندی و قاعده ملازمه نیست بلکه عقل ابزاری است که پس از حکم شرع یا در آستانه ورود حکم شرع می آید، داوری می کند و مکلف بدون آن ایمن از عقاب نیست. مثل حکم عقل به وجوب اطاعت و حرمت معصیت

مقدمه اصول فقه (1400-1401) - جلسه

در مصدر جعل باید جواب به جایی برسد که سوال قطع شود،از این رو مثل عقل، عرف و عقلا مصدر حعل نیستند ولی وقتی پاسخ به صاحب ولایت و امر و نهی می‌رسد (خداوند) سوال قطع می‌شود.
و لذا (حکم) در قضیه کل ما حکم در اسناد اول به معنای ادراک است و در اسناد دوم به معنای حکم و امر و نهی.
البته در طول اطاعة الله امکان جعل و اعتبار حق جعل برای دیگر هست (به عنوان حکم تولی الاهی)
این جعل در توسعه و ضیق تابع جعل الاهی است.
کون شئ مصدراً غیر کونه سنداً.
توضیح مصدر بودن و سند بودن - مثل سنت معصوم، آیات قرآن و عقل سند هستند نه مصدر.
چنان که روایات و اصل سند و کاشف از سنت معصوم است.
ماهیت بحث از اسناد، ماهیت اصولی است نه مقدمه برای اصول فقه.