header

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه

رد وجه چهارم( منافات با حرج یا منافات با سهولت و سماحت): مدار حرج و ضرر شخصی است نه نوعی و حرج و ضرر شخص گاه هست و گاه نیست - کلی نیست.
وجه رد این که اگر این دو عنوان و امثال آن حکمت جعل یا عدم جعل حکم باشد قهرا باید نوعی دیده شود مثل مشقت در سواک و جعل حدید نجسا اما اگر موضوع برای رفع حکم مکشوف موجود باشد معیار شخصی است و در این جا از قبیل دوم است نه اول.
نقول: این رفتار نقض می شود به رفتار برخی مانند شیخ انصاری که حق شفعه و خیار غبن را به لاضرر می دانند.
با این که بین نفی حق شفعه و خیار غبن با ضرر عام و خاص من وجه است.
چه اشکال دارد قائل به اجزاء بگوید: عدم اجزاء نوعاً موجب زحمت است و حرج.
لکن قد یقال: اجزاء و عدم اجزاء که مجعول نیست تا گفته شود با لاحرج عدم اجزا نفی می شود بلکه مجعول آن حکمی است که تا کنون مجعول بوده و الان معلوم شده است. در این جا در امتداد حکم واقعی می خواهد بیاید که باید مشخص باشد نه قبل از آمدن حکم.

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه

نقد ادله قول به اجزا و بیان عدم اجزا
1. نقد وجه اول( لامزیت)
جواب: مزیت حجت بودن اماره دوم و اضمحلال حجیت اماره اول است.
ملاک حجیت زنده بودن اماره است نه مقدار افاده حالات نفسانی برای مکلف
2. نقد وجه دوم ( حجیت از حالا به بعد)
جواب: حجیت زمان ندارد گذشته را نیز می گیرد. بر فرض که در مواردی قبول کنیم( که نمی کنیم) عمومیت و کلیت ندارد. کلام محقق حکیم در این باره و نقد آن.
3. نقد وجه سوم (متوقف بر وصول است)
جواب: مصادره به مطلوب است. بنابر طریقیت است اولا و قضایای حقیقیه ثانیا.

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه

ادله اجزا در امارات - چند تذکر:
1. مبانی در کیفیت جعل امارات در نظر به اجزا و عدم اثر می گذارد.
2. بحث در وقت نبود قرینه خاصه است - بحث اصولی و کلی است نه فقهی و جزیی
3. ممکن است برخی ادله در برخی فرض ها نیاید
حدود ده دلیل که به برخی اشاره می شود:
1. اماره دوم مزیتی بر اماره اول نداردو
2. اماره دوم نسبت به اعمال گذشته منجزیت ندارد.
3. حجیت دائر مدار وصول است و اماره دوم نسبت به اعمال ماضی واصل نشده است.
4. عدم اجزا منافات با یسر و تسهیل و موجب حرج است
5. اطلاق مقامی (سکوت) ادله از پیش آمد کشف خلاف
6. رویه عقلا و فهم عرفی بر اجزا است.

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه

استدلال محقق خویی در راستای اثبات عدم اجزا و تغییر واقع در امارات خلاف واقع.
نقول: استدلال محقق خویی قابل نقد است و قول به اجزاء مستلزم انقلاب واقع به گونه ای که ایشان می فرماید نیست.
حق این است که در موضوعات نیز جریان نزاع قابل تصویر است همان گونه که ظاهر کلام محقق خراسانی است.
نسبت به جریان نزاع از حیث کاشف (مظلقا محل بحث است یا جایی که کاشف علم وجدانی نباشد) بین استاد و شاگرد اختلاف است. محقق خویی معتقد است در کاشف به علم وجدانی بحثی نیست ولی حق با محقق نایینی که هر دو صورت داخل در محل نزاع است.
نسبت به کشف خلاف در قطع اشتباه یا در توهم اماره نیز طرح نزاع قابل تصویر است مگر این که صرف عذر باشد و هیچ مجعولی در میان نباشد.