header

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه

اطلاق الصیغة و اقتضاء کون الوجوب توصلیاً؟
اهمیت و ثمره بحث - ثمرات جانبی بحث مثل بیان نسبت اطلاق و تقیید - حد اعتبار و تکوین - لزوم مباشرت در انجام فعل
توقف بحث بر قبول تقسیم واجب به تعبدی و توصلی

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه

ما یظهر عند نهایة الشوط - رأی اول مطبوع و قابل قبول است در برخی موارد نه همه موارد.آن جا که معنا واقعاً واحد است حقیقی است و داعی امری خارج از معنا است و معنای حقیقی را می‌توان اراده کرد.
اما در برخی موارد مثل استعمال صیغه در تعجیز و تهدید پیاده نمی‌شود به این که گفته شود صیغه در این موارد «لانشاء الطلب حقیقة» هست لکن به داعی کذا اصلاً انشاء طلب نیست بلکه ظاهر صیغه اظهار طلب است لکن طلبی در کار نیست.
پس در این موارد نظر دوم صحیح باشد هر چند نظر سوم مطلاقا قابل قبول نیست.فتأمل.
1-2-2. مفاد صیغه: ان الصیغة حقیقیة فی الوجوب - اقوال - لایبعد کونها حقیقیة فی الوجوب به دلیل: 1. تبادر

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه

شرح حدیث السعید سعید
بیان نکات روشی کلی دراینباره
مدلول جمله خبریه
دال بر ثبوت نسبت یا نفی آن در نفس الامر (خارج یا ذهن)
مدلول حمل انشایی
ایجاد معنادر نفس الامر که منشا اعتباری است که گاه دارای آثار است
البته گاه به دلالت التزام دال بر ثبوت یا نفی پدیده هم هست
رد بر کلام محقق خراسانی
1. در مثل الانسان نوع / الدور محال / موضوع نه در خارج مفروض است و نه در ذهن زیرا در خارج وجود ندارد و در ذهن محال نیست / کلام محقق خویی در اینباره
مفهوم و معنای تصوری واژه ها نیز همین است
"صورت شخص معین عند وحوده و عدم"
حل عویصه الدور محال نیز با همین بیان

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه

درس اخلاق: ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة - از مصادیق اعمال حکمت در دعوت تکیه بر زیست مشترک . تعاملی با مردم به جای تبلیغ بیانی و خطابی است - زیست مشترکِ تعاملی از مصادیق جدال احسن نیز هست.
محقق خراسانی: هر کدام از طلب و اراده دو اطلاق دارد: حقیقیِ نفسانی و انشایی که با لفظ و نحوه ابراز می‌شود.
با این بیان تفاوت که: منصرف از طلب عند الاطلاق: انشایی آن است و منصرف از اراده عندالاطلاق نفسانی آن است.
وی به صراحت نمی گوید که آیا به نحو اشتراک لفظی است یا معنوی و بر فرض دوم جامع چیست؟
اشاره به نقطه شروع نزاع در طلب و اراده:
اولین نزاع بین معنزله و اشاعره در قدم و حدوث قرآن و کلام خداوند بود(محنة القرآن)
معتزله و امامیه بر حدوث و اشاعره بر قدم بودند. گروه اول می‌گفتند: کلام از افعال خداوند است و افعال او حادث است و گروه دوم می‌گفتند: از صفات ذات است. و در اعتراض بر اعتقاد خود-که چگونه از صفات است- می‌گفتند: قیل و قال در کلام لفظی نیست بلکه در کلام نفسی است که علت و منشأ کلام لفظی است.
و کلام نفسی: طلب حقیقی است که غیر علم، اراده و کراهت است.ولی معتزله می‌گفتند: ما چیزی به نام کلام نفسی غیر از این امور نمی‌شناسیم.
نتیجه: نزاع در لفظ و وضع و لغت نیست.