فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1403-1404) - جلسه
ربط میان مفهوم عدالت در لغت و عرف با مفهوم فقهی آن آسان نیست. نسبت بین عدالت لغوی و عرفی با عدالت فقهی عام و خاص من وجه مصداقاً و تباین مفهومی است.
تعجب از اصرار محقق خویی است که سعی دارد معنای عدالت را در لغت و عرف به آن چه در فقه پذیرفته برساند. معلوم نیست اضافه کردن ایشان« فی جادة الشرع بداعی الخوف من الله او رجاء الثواب» بر چه پایه استوار است؟!
ملاحظه کنید: «عدل: اصلان: احدهما یدل علی استواء و الاخر یدل علی اعوجاج» - العدالة: یقتضی معنی المساواة - العدل: القصد فی الامور
محقق خویی در بخشی از کلام خود میفرماید: ان المعتبر فی العادل ان یوثق بدینه و لایتحقق ذلک الّا بالاستمرار فی الاستقامة ایشان در این سخن به مثل روایت ابی علی بن راشد اشاره دارد(وسائل ج1/ صلاة الجماعة/ باب 10/ ص 309، ح2)
در حالی که ایشان وثوق به دین را در این روایت به وثوق به اعتقاد امام جماعت معنا میکند نه بیشتر.(مستند العروه 5/ جزء دوم / کتاب الصلاة/ ص 396)
به هر روی نباید عدالت را از معنای لغوی و عرفی آن به معنای دیگری کوچ داد. البته در این صورت واژه عدالت نیز موضوعیت نخواهد داشت.
قبلاً اشاره کردیم که روایت ابن ابی یعفور میخواهد عدالت شاهد را بیان کند و این در حالی است که آن چه در شاهد - به حسب نصوص متعدد معتبر است «وثوق - اطمینان - آشنایی به واقعه و در کارشناسی خبرویت است.
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1403-1404) - جلسه
بعید نیست که روایت ابن ابی یعفور از باب تجمیع مروّیات باشد. بنابراین روایت سوزاندن خانه و اهل آن را آورده است...
در روایت تفسیر عدالت به حداکثر معنا شده است در روایات متعدد باب شهادات برای قبول قول شاهد این ها معتبر نیست! التزام فتوایی ندارد.
نقل کلام محقق خویی: عدالت حقیقت شرعیه و متشرعیه ندارد و به همان معنای لغوی خود است.
راه دوم: سلوک از لغت، عرف، استعمالات و ارتکازات محیط بر واژه است. در لغت به اعتدال در امور، استقامت، عدم انحراف و... معنا شده است.
ربط بین عدالت لغوی، عرفی و فقهی؛
از مهمات بحث عدالت است. چون ملکه یا استقامت در جاده شرع و اتیان واجبات و ترک محرمات به طور مطلق از کجا آمده؟ ترک منافیات مروّت از کجا آمده؟
نقل کلام محقق خویی در این باره و نقد آن.
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1403-1404) - جلسه
بررسی نصّ و حرفی روایت ابن ابی یعفور مراد از سوزاندن خانه برای کسی که از جماعت مسلمین شرکت نمیکند.
تحلیل متن روایت - برداشت عدالت حداکثری از روایت ابن ابی یعفور
عدالت در لغت: میانه روی در کارها، انصاف، استقامت و عدم اعوجاج، عدم ستم در داوری، مورد رضایت بودن.
لازمه این تفسیر: عادل صاحب طریقتی مستقیم است. هوا و هوسی او را از اعتدال منصرف نمیکند. عدالت نسبی است و این از لغت در میآید. انتقال از لغت و نصّ به آن چه در متون آمده از چه راه است؟ وجود دو راه:
1. نقل کلمات محقق خویی در این باره
2. نقل کلمات شیخ انصاری
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1403-1404) - جلسه
تحقیق در عدالت:
1. اصطلاح دارج مانند عدالت اجتماعی یا عدالت سیاسی و... ربطی به بحث ما ندارد هرچند تناسب دارد.
2. دو راه میتوان در تفسیر عدالت طی نمود:
أ. راه تعبدی با تمسک به مثل روایت ابن ابی یعفور که بنا بر مشهور سنداً معتبره است و بنا بر نظر برخی مانند محقق خویی نامعتبر است(مشکل احمد بن محمد بن یحیی عطار قمی)
ب. شارع را صاحب اصطلاح ندانست و تلاش کرد از عرف و لغت و... استفاده کرد.
راه اول مشکل دارد و راه دوم عقیم نیست.