header

فقه القضاء-شرائط قاضی

جلسه 60
  • در تاریخ ۲۲ دی ۱۳۹۸
چکیده نکات

کلامی ـ شاید ـ خاص از شیخ انصاری در عدالت
تحلیل رفتار شیخ انصاری
ملکه دارای مراتب است.
از عصمت تا عدالت
شبهه معروف در باب عدالت و پاسخ آن
شیخ انصاری: امکان صدور کبیره زیاد از عادل!

شرایط قاضی - عدالت


برگه جلسه:

صفحه 162 و 163
(جلسه شصتم)
کلامی ـ شاید ـ خاص از شیخ انصاری در عدالت 
توجه کنید: «...مراتب الملکة فی القوة و الضعف متفاوته، یتلو آخرها العصمة و المعتبر فی العدالة أدنی المراتب و هی الحالة التی یجد الانسان بها مدافعة الهوی فی أول الامر  و ان صارت مغلوبة بعد ذلک و من هنا تصدر الکبیرة عن ذی الملکة کثیرا...».1 
این سخن را مقایسه نمایید با برخی کلمات که مستفاد از آن‌ها تنافی انجام حتی یک کبیره (حتما در طول عمرِ تکلیف یا مدت بس طولانی) با عدالت است؛ از باب نمونه توجه کنید:
«هی عبارة عن ملکة اتیان الواجبات و ترک خصوص الکبائر من المحرمات و تحقّق الاتیان و الترک خارجا بضمیمة ملکة المروة».2 
تحلیل رفتار شیخ انصاری
ناگفته نماند شیخ انصاری آن چه را فرمود، به این دلیل فرموده تا بلافاصله در ادامه متن فوق بفرماید:
«کیف کان: فالحالة المذکورة غیر عزیزة فی الناس [و] لیس فی الندرة علی ما ذکره الوحید البهبهانی بحیث یلزم من اشتراطه وإلغاء ما عداه، إختلال النظام. و کیف یخفی علی هؤلاء ذلک حتّی یعتبروا فی العدالة شیئا یلزم منه ـ بحکم الوجدان ـ ما هو بدیهی البطلان؟ إذ المفروض أنه لا خفاء فی الملازمة و لا فی بطلان اللازم ـ و هو الاختلال ـ بل الانصاف أنّ الاقتصار علی ما دون هذه المرتبة یوجب تضییع حقوق الله و حقوق الناس و کیف یحصل الوثوق فی الإقدام علی ما أناطه الشارع بالعدالة لمن لا یظنّ فیه ملکة ترک الکذب و الخیانة فیمضی قوله فی دین الخلق و دنیاهم من الانفس و الاموال و الاعراض و یمضی فعله علی الأیتام و الغیّب و الفقراء و السادة. قال بعض السادة: إن الشریعة المنیعة التی منعت من إجراء الحدّ علی من أقرّ علی نفسه بالزنا مرّةً بل ثلاثاً کیف یحکم بقتل النفوس و اهراقهم و قطع أیادیهم و حبسهم و أخذ أموالهم و أرواحهم بمجرد شهادة من یجهل حاله من دون اختیار!».3 
در ادامه به توزین و تقویم این متون ـ به حد ضرورت ـ می‌پردازیم.
(پایان جلسه)
 عدالت در نصوص شرعی
معتبره عبدالله بن ابی یعفور 
در نصوص معتبر دینی واژه‌های «عدالت»، «عدل»، «عدلین» مکرر به کار رفته است. لکن ظاهرا تنها نصی که به تفسیر عدالت پرداخته است معتبره عبدالله بن ابی یعفور است؛ با این سند و متن:
«روی عن عبدالله بن أبی یعفور قال قلت لأبی عبدالله علیه السلام: بم تعرف عدالة الرجل بین المسلمین حتی تقبل شهادته لهم و علیهم؟ فقال: أن تعرفوه بالستر و العفاف و کف البطن و الفرج و الید و اللسان  و تعرف باجتناب الکبائر التی أوعد الله عزوجل علیها النار من شرب الخمور و الزنا و الربا و عقوق الوالدین و الفرار من الزحف و غیر ذلک و الدلالة علی ذلک کله أن یکون ساتراً لجمیع عیوبه حتی یحرم علی المسلمین ما وراء ذلک من عثراته و عیوبه و تفتیش ما وراء ذلک، و یجب علیهم تزکیته و إظهار عدالته فی الناس و یکون منه التعاهد للصلوات الخمس إذا واظب علیهن و حفظ مواقیتهن بحضور جماعة من المسلمین و أن لا یتخلف عن جماعتهم فی مصلاهم إلا من علة فاذا کان کذلک لازما لمصلاه عند حضور الصلوات الخمس فاذا سئل عنه فی قبیلته و محلته قالوا: ما رأینا منه الا خیراً مواظباً علی الصلوات متعاهداً لأوقاتها فی مصلاه فان ذلک یجیز شهادته و عدالته بین المسلمین و ذلک أن الصلاة ستر و کفارة للذنوب و لیس یمکن الشهادة علی الرجل بأنه یصلی إذا کان لا یحضر مصلاه و یتعاهد جماعة المسلمین و إنما جعل الجماعة و الاجتماع الی الصلاة لکی یعرف من یصلی ممن لا یصلی و من یحفظ مواقیت الصلوات ممن یضیع و لو لا ذلک لم یمکن أحد أن یشهد علی آخر بصلاح لأن من لا یصلی لا صلاح له بین المسلمین فان رسول الله صلی الله علیه و آله هم بأن یحرق قوماً فی منازلهم لترکهم الحضور لجماعة المسلمین و قد کان منهم من یصلی فی بیته فلم یقبل منه ذلک و کیف تقبل شهادة أو عدالة بین المسلمین ممن جری الحکم من الله عزوجل و من رسوله صلّی الله علیه و آله فیه الحرق فی جوف بیته النار و قد کان یقول رسول الله صلی الله علیه و آله: لا صلاة لمن لا یصلی فی المسجد مع المسلمین الا من علة».
روایت را شیخ صدوق با سندی که به جناب ابن ابی یعفور دارد در «کتاب من لایحضره الفقیه»،4 نقل کرده است. سند شیخ صدوق به ابن ابی یعفور مطابق مشیخه فقیه، به قرار ذیل است: 
«و ما کان فیه عن عبدالله بن ابی یعفور فقد رویته عن احمد بن محمد بن یحیی العطار ـ رضی الله عنه ـ عن سعد بن عبدالله عن احمد بن ابی عبدالله البرقی عن ابیه عن محمد بن ابی عمیر عن حماد بن عثمان عن عبدالله بن ابی یعفور».5 سند معتبر است. در اعتبار روایت به دلیل اختلاف نظر در اعتبار احمد بن محمد بن یحیی العطار القمی، اختلاف است؛ هرچند تعبیر رایج از روایت تعبیر مقبره و صحیحه است.

----------------------------------------------------------
  1. المکاسب (رسالة فی العدالة)، ص330.
  2. العروة الوثقی، ذیل مسأله 23.
  3. المکاسب (رساله فی العدالة)، ص330. 
  4. ج3، ص34و 35.
  5. شرح مشیخة الفقیه، ص 12و 13 (چاپ شده در آخر «کتاب من لا یحضره الفقیه»).



مشروح درس:

بسم الله الرحمن الرحیم
مناسبت فاطمیه
ما نباید هیچ گاه اجازه دهیم که مناسباتی مثل فاطمیه فراموش شود و به تاریخ بپیوندد، ایام فاطمیه و جریان هایی که بعد از پیامبر در طول 75 روز یا 95 روز اتفاق افتاد باعث اختلاف شود ولی نباید هم فراموش شود چون با اعتقادات ما در ارتباط است و تاریخ صرف نیست بلکه این قسمت از تاریخ بخشی از اعتقادات ما را شکل می دهد. در این سفر اخیری که من به مکه رفته بودم کتابی به من دادند تحت عنوان دیدگاه اهل سنت در مورد اصحاب از یکی از علمای معروف عربستان؛ در این کتاب بحثی دارد در مورد اصحاب بعد در صفحه ی 44 می گوید ما معتقدیم که بررسی تاریخ حرام است و واجب است از تطبیق آن بر اصحاب پرهیز نماییم. وجه این حرف روشن است چون اگر بخواهد تاریخ بررسی شود خیلی از سؤال ها پیش می آید. سؤالی که ما از این نویسنده داریم این است که یعنی چه که بررسی تاریخ حرام باشد یا واجب باشد ترکش؟ البته قبل از ایشان هم خیلی ها گفته اند. تاریخی که با اعتقاد ارتباط دارد را نمی توان بررسی نکرد منتهی هنر عالمان، حوزویان، فرهیخته گان باید این باشد که این بررسی را دست مایه ی اختلاف قرار ندهند.

بسم الله الرحمن الرحیم
بحثی داشتیم تحت عنوان عدالت در متون فقهی. تعابیری را نقل کردیم. جناب شیخ انصاری دارد که: مراتب ملکه در قوت و ضعف مختلف است (بنابر این که عدالت را به ملکه تفسیر کنیم). ملکه یک مرتبه ی عالی دارد که خروجی اش می شود عصمت مانند ملکه ای که در معصومین هست حتی در برخی از اوحدی از بزرگان می تواند باشد و یک مراتب دانی دارد، ادنی مراتبش می شود عدالت. ادنی مرتبه ی عدالت که انسان در خودش بیابد با هوای نفسش بتواند مبارزه کند ولو این که کثیرا ما مغلوب شود.
عبارت شیخ:
«والمعتبر فی العداله ادنی المراتب و هی حالة التی یجد الانسان بها مدافعة الهوی فی اول الامر و ان صارت مغلوبة بعد ذلک و من هنا تصدر الکبیره عن ذی الملکة کثیرا» البته ندارد از عادل ولی چون گفته بود ادنی مراتب ملکه در عادل هست پس حتما عادل را شامل می شود.
حال این تعبیر را مقایسه کنید با تعبیر بعدی که می گوید: «هی عبارة عن ملکة اتیان الواجبات (یعنی همه ی واجبات) و ترک خصوص کبائر از محرمات» طبق این عبارت حتی یک مورد کبیره هم با عدالت منافات دارد. تازه بعد ادامه می دهد که «و تحقق الاتیان و الترک خارجا» یعنی باید اتیان به واجب و ترک حرام در خارج محقق شود نه این که ملکه را پیدا کند ولی در خارج خروجی نداشته باشد به ضمیمه ی ملکه ی مروت که از برخی محشین عروه این آمده است.
رفتار شناسی عمل شیخ
آقای شیخ می خواهد کاری کند که عدالت را در خارج چیزی مثل کبریت احمر نکند و عادل را عزیز الوجود (نادر) نکند لذا بلافاصله می فرماید: «کیف کان فالحالة المذکورة غیر عزیزة فی الناس»، چرا؟ جناب وحید بهبهانی حرفی زده است (که من یادم هست این حرف را در ریاض هم من دیده ام) این ها گفته اند اگر عدالت قرار شد ملکه ی ترک کبائر و ترک صغائر یا عدم اصرار بر صغائر باشد افراد متصف به صفت عدالت کم می شود و می شود عزیز الوجود از آن طرف در جامعه ی اسلامی عادل نقش زیادی دارد شاهد در دادگاه، قاضی، کسی که می خواهد خبر دهد، پلیس راه، مأمور دادگاه، مأمور دولت، کارشناسان دیگر، شاهد در طلاق، امام جماعت و ... همه باید عادل باشند لذا آقای وحید بهبهانی فرموده است: اگر عدالت شرط باشد معنای عدالت هم این باشد و غیر عادل را الغا کنیم و بگوییم فایده ندارد لازم می آید اختلال نظام. شارع هم که اختلال نظام را قبول ندارد و معنا ندارد که شارع اختلال نظام را حرام بداند ولی خودش کاری کند که اختلال نظام لازم بیاید مرحوم شیخ انصاری می فرماید من ملازمه و بطلان لازم (هر چه را که از آن اختلال نظام لازم بیاید را شارع قبول ندارد) را قبول دارم منتهی مقدم (عدالت عزیز الوجود است) را قبول ندارم. بعد می گوید شارع هم نمی تواند زمام کار را به دست انسان های لا ابالی و انسان هایی که مقید نیستند بدهد.
عبارت شیخ
کیف کان حالت مذکوره در مردم نیست و در ندرت به گونه ای نیست که آقای وحید بهبهانی گفتند به طوری که لازم بیاید از اشتراط عدالت و الغای غیر آن اختلال نظام، چطور، آیا علمای ما حواسشان به این مطلب نبوده است؟ (یعنی حواسشان بوده است) اذ المفروض انه لا خلاف فی الملازمه و بطلان اللازم بعد می گوید بل الانصاف ان الاقتصار علی ما دون هذه المرتبه اگر شارع بخواهد اکتفا کند به مادون این مرتبه یوجب تضییع حق الله (اگر بخواهد امام جماعت باشد مثلا) یا حق الناس و کیف یحصل الوثوق فی الاقدام علی ما اناطه الشارع بالعدالة لمن لا یظن فیه ملکة ترک الکذب و الخیانة. برخی گفته اند عدالت همین است ولی راه کشفش را آسان بگیرید مثلا بگویی اصل اولی در هر مسلمانی عدالت است، یعنی حتی گمان هم نمی خواهد؛ گفته اند این کارها را انجام دهید که عادل کم نشود؛ شیخ می فرماید: این کارها درست نیست و نباید این قدر راحت گرفت، آن چه را که شارع در آن عدالت را شرط کرده است را به کسی بدهیم که لا یظن معه ملکه ی ترک کذب، هیچ گمان نداریم که دروغ را ترک می کند یا خیانت را، فیمضی قوله یعنی شارع امضا کند قول این انسانی را که هیچ گمان نداریم که ترک می کند دروغ را در دین، دنیا، انفس، اموال مردم بعد هم کلامی را نقل می کند که خودتان بخوانید. شیخ می خواهد بگوید ما نباید از آن طرف عدالت را بالا ببریم و از آن طرف هم نباید راه کشفش را هم راحت بگیریم. 



۸۸۷ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

کلامی ـ شاید ـ خاص از شیخ انصاری در عدالت
تحلیل رفتار شیخ انصاری
ملکه دارای مراتب است.
از عصمت تا عدالت
شبهه معروف در باب عدالت و پاسخ آن
شیخ انصاری: امکان صدور کبیره زیاد از عادل!