header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 39
  • در تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۹۷
چکیده نکات

توضیحات در مورد اسم گرایی و کارکرد گرایی و هویت گرایی

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
اسم گرایی یا ...
در بحث بقای موضوع در استصحاب، چهار سوال مطرح کردیم و قرار شد که به این چهار سوال پاسخ دهیم و برویم سراغ مبحث بعد تعادل و ترجیح.سه پرسش که رسیدگی شد اما پرسش چهارم، پاسخش باقی ماند که ان شاء الله در این هفته به آن بپردازیم .
ما یک جریانی به نام شریعت داریم یا همان هنجارهای الهی؛ واجب و مستحب و مکروه و مباح را در بردارد. که در واقع شریعت بالمعنی الاخص است.درمقابل شریعت بالمعنی الاعم داریم که کل دین است به هر حال مجموعا یک شریعت  داریم و یک فقه داریم.آن چه در حوزه ها و بین فقهاست حالا یا فقه به معنی دانش فقه یا فقه به معنای عملیات استنباط.و پرسش چهارم در شریعت مطهر اسلام این است که آیا ما باید به دنبال اسم باشیم؟یعنی با اسم و عنوان حکم می آید و با رفتن عنوان هم حکم می رود.که به اصطلاح میگویند  نام گرایی یا این که نه ما باید دنبال هویت کارکردو حقیقت او باشیم.یعنی اگر حکم روی اسم هم رفته است، اسم خصوصیت ندارد.و لذا اگر اسم هم برود آن حکم هست.حالا سگ یا خوک نمک شود یا بول غیر ماکول اللحم هم بشود بول ماکول اللحم ولی تا وقتی که این حقیقت هست حکم  هم هست حالا  گاهی می گویند کارکرد گرایی. این بحث از سری بحثهایی است که ما خیلی با آن کار  داریم.مگر می شود که یک اصولی یا کسی که فقه کار کرده باشد بگوید که من  این دو رشته را کارکردم اما با این عناوین کار ندارم؟ و لذا در بحث حقوق موضوعه یا فلسفه حقوق و حتی فلسفه فقه همه این بحثها مطرح است.یعنی این مساله ا ز لحاظ تبار شناسی هم در اصول فقه جا میگیرد. چون در مسیر استنباط اثر میگذارد.هم در فلسفه فقه جامیگیرد چون  بیرون از فقه می ایستد و این موضوع را نگاه می کند و آن را حل میکند.یک بحث این است که آیا در دین روش شارع بر مبنای نامگرایی بوده یا کارکردگرایی در فقه هم که کار  فقهاست که فقها روششان  چه بوده و کدام درست است؟ من اگر خیلی تاکید کنم ممکن است بگویید برای چه این همه حساسیت است . اخیرا بحثی هست که درفقه نظام وجود دارد یا نه این به بحث  نام گرایی و کارکردگرایی مرتبط می شود. چون تا حدی این قضیه به کارکردگرایی که نوعی واقع بینی است مرتبط می شود و برعکس در مبحث نام گرایی، بیشتر با همان استنباطات سلولی و اتمیک می سازد.یا بحث حیل این استخوان  لای زخمی که درفقه ماهست، و در بحثهای معرفتی و علمی هم هست، در بحث حیل این نام گرابودن یا کارکرد گرابودن خیلی اثر دارد.اگر کسی نام گراباشد معتقد می شود که این ربا نیست.میگویند بیع بالضمیمه.و این که ربا نیست اما کسی که به کارکردگرایی اعتقاد دارد واز این زوایه بحث را دنبال می کند معتقد ا ست که کارکرد اینجریان رباست.و ان الله لم یحرم الربا لاسمه؛وانما حرمه لعاقبته .البته این روایت مربوط به ربا نیست ومربوط به شراب است.یا بحثهای اخلاقی را اگر بخواهیم که در قالب فقه درآوریم.یا در بحث توریه و دروغ مباحث زیادی مطرح شده که اگر دو شبانه روز هم وقت بگذارید نمی توانید بین این دو فرق بگذارید!!!این دو از نظر کارکرد یکی هستند اما از نظر عنوان نه...نه لغت همراهی می کند و نه دقت.یا بحث استحاله ما در عروه سه نهاد داریم؛استحاله که جناب صاحب عروه به همراه انقلاب واستهلاک معتقد است هر سه از مطهرات است.استحاله و انقلاب را ما کار داریم.همین  که سگ نمک شود.شراب سرکه شود یا فلان لوازم آرایش از فلان شیء حرام باشد یا عطرها که الکل استحاله است یا آب نجس بخار شود و بخار آب شود..برخی استحاله است و برخی انقلاب و برخی استهلاک است و ....ببنید این بحث  کارکرگرایی و نام گرایی هم دامان علما را رفته هم دامان غیرعلما در کشاکش قانون و مقاصد ؛ یعنی جایی که چیزی قانون باشد اما خداوکیلی با مقاصد شریعت نمی سازد؛ عموم قانون با هدف قانون گذار یا با روح قانون تعارض دارد.بسیاری فتاوا اینطوری است و احترام هم دارد ممکن است در مباحث فقهی مرز آن جدی گرفته نشود و مهم نباشد اما در بحثهای حقوقی چالش دارد محل بحث است.این بحث مخالفان و موافقان جدی دارد.این مبحث هست که اگر روایتی با قرآن سازگار نبودآن را رد کنید و به دیوار بزنید منظور  با روح قرآن است؛به هر حال بحث ابزارگرایی و  نام کرایی یا کارکرد گرایی و  نام گرایی مبحث مهمی است که ای کاش امثال شیخ و آقای آخوند یک ردیف بودجه برای آن باز  میکردند.حساب کنید که اگر این ها در دو اثر خود آورده بودند ما چقدر کار فنی از  بزرگان در این باره  داشتیم.از حوزه نجف از حوزه سامرا از حوزه قم ولی متاسفانه نیاوردند.لذا معتقدیم اگر کسی بخواهد  اصول فقه جدیدی را پیشنهاد بدهد باید که یک جای خوبی را برای این قضیه در نظر بگیرد و  به آن بپردازد.و ببیند تراث اسلامی و تراث انسانی آن چقدر است.اولا شیخ انصاری به نحو  خیلی کم رنگ در این بحث ورود کرده است.به هر حال وقتی گفته می شو د که د راستصحاب باید احراز شود بقای موضوع،تا استصحاب شود؛آن نگاه ابزارگرایانه یا کارکرد گرایانه د ربقای موضوع تاثیر دارد.مثلا فرض کنید که سگ نمک شده است، شک داریم که پاک است یا نه ؛ اول باید بگوییم که موضوع باقی است اگر بخواهیم استصحاب  کنیم.به هر حال  نمک کلب نیست چنان چه کلب  هم نمک نیست؛وقتی شارع می گوید الکلب نجس  این عنوان بر ای ما مهم است.که با آمدنش نجاست می آید وقتی که متولد می شود.و  با  رفتن سگ هم حکمش می رود.وموضوع این است الاحکام تدور مدار الاسماء؛ اما اگر گفتیم این جور جاها موضوع جسم سگ است ،نه شکل گوشتی و پوستش مهم نبود جسمش مهم بود؛به هر حال اینجسم بعد ش هم هست؛یا مثلا چوب نجس ، اگر  سوخت یا دهن متنجس؛برای استصباح بعد این دهن متنجس که داخل چراغ میریختند بعد این دود می شد، گاهی  ذرات روغن هم میزد بیرون که ان دود  نبود و نجس بود اما ذرات دود میرفت و میچسبید به سقف...اگر گفتیم که این واقعیته موضوع نجاست است که باید گفت موضوع باقی است.اگر گفتیم که نه موضوع دهن متنجس است.نه دخان که در این حالت باید گفت که موضوع باقی نیست.حالا یا شک نمی کنیم و نیاز به استصحاب هم نداریم یا شک میکنیم و نیازمند استصحاب میشویم.به هر حال این اسم گرایی و  کارکرد گرایی با استصحاب ارتباط لصیق  و وثیق دارد.به هر حال اگر در اصول بخواهد جریان نام گرایی و کارکردگرایی جا باز کند این جا یعنی  در استصحاب جای خوبی است و درفقه در بحث  استحاله...این بحث فقهی نیست اما ثمره در فقه دارد.و الا جنسش از اصول فقه است.یا در بحث حیل و معاملات و...
به هر حال مطلبی را که میخواستم مطرح کنم این است که گاه بحث دائر مدار اسم گرایی و کارکردگرایی نیست؛ گاه باید رفت سراغ هویت گرایی.من در این باره یکی دو سخنرانی و همایش داشتم.و اما رسائل و جناب شیخ ؛ ببینید جناب شیخ درهمین بحث بقای موضوع در استصحاب،دو تا سخن از سه نفر نقل می کند سخن اول از فاضلین: علامه حلی و محقق حلی؛نقل می کند که اگر عین نجسی استحاله شد، سگ نمک شد خوک نمک شد یا منی تبدیل به انسان شد، گفته اگر عین نجس تبدیل شود به چیز دیگری این موجب طهارتش نمی شود.ولو اسمش عوض شده باشد دیگر به نمک نمی گویند سگ ولی نجاست باقی است ؛ چون  نجاست قائم به اعیان است.نه به اوصاف حال در این مثال سگ و نمک عوضش نکنید.این یک چیزش باقی است و یک چیز از بین رفته است. به هر حال پوستی نیست دندانی نیست و گوشتی نیست؛همه اوصاف سگی رفته و لی خود عین باقی است.لذا این دو می گویند که نجاست باقی است و چیزی که باعث ارتفاع این نجاست شود، ما نداریم.در واقع اینها روی اسم کار ندارند.میگویند اگر شارع می گوید الکلب نجس می گویند همین حقیقتی که الان جلو شما ایستاده است، نجس است.مهم نیست به هر شکلی که بخواهد د ربیاید.پسر علامه یا همان فخر المحققین ؛گفته آفرین پدرم خوب حرفی زده چون حرف این ها مقتضای استصحاب هم هست، اصالة بقائها....معلوم است که این بزرگوار ، استصحاب را در شبهات حکمیه قبول داشته است.بعد یک چیزی گفته گفته ان الاسم امارة و معرف فلا یزول الحکم بزواله..به عبارتی صریحا از نام گرایی فاصله میگیرد.میگوید اسم یا همان چیزی که در روایت آمده است...الکلب نجس...یا ....الدم نجس ....الخمر نجس...می گوید که این ها اماره هستند ومعرفند برای آن  واقع. چطور وقتی می گوییم که آن آقا که ته کلاس نشسته شما برو دست او را ببوس!یا او را که لباسش قرمز است این لباس قرمز چقدر دخالت در حکم دارد؟لذا اگر خواستم که بروم دستش را ببوسم اگر لباسش را درآوردو لباس سبز پوشید، و لذا اگر از دم کلاس هم بلند شد و رفت آخر کلاس ، شما باید که دنبالش بروی و ا ور را آن جااحترام کنی.به هر حال آیا ایشان حرفی را که میزند  تا آخر  در دفاع از آن  ایستاده  به هر حال ما دهها موضوع و اسم داریم که د رقرآن آمده مثلا ...انما الخمر  و المیسر وا لانصاب و الازلام ...رجس من عمل الشیطان این ها کلی بار حقوقی دارد حال ما بیاییم و ادعا کنیم که این ها اماره است، و لذا با زوال عنوان حکم نمیرود!!چون کارکرد و هویت مهم است یا عین  مهم است  این یک طرف قضیه ؛ یعنی این ها در این مباحث کشیده شدند به کارکرد گرایی وهویت گرایی.اما شیخ انصاری راضی به این حرفها نیست.
الحمد لله رب العالمین

۶۷۵ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

توضیحات در مورد اسم گرایی و کارکرد گرایی و هویت گرایی