header

خارج فقه سیاسی (1401-1402) - خارج فقه سیاسی (1401-1402)

جلسه 2
  • در تاریخ ۰۴ آبان ۱۴۰۱
چکیده نکات

پرسش های فقهی مطرح در اطراف مشارکت سیاسی
مبانی شرعی انتخابات
راه های انعقاد امامت در نظام سیاسی اسلام
مشارکت سیاسی با توجه به نظام امامت و ولایت در فقه امامیه
رقابت سیاسی و مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی و اعتبار برخی شرایط در کارگزاران نظام
مشارکت سیاسی و بیعت
اعتراض در حکومت اسلامی و نحوه آن و ...

متن پیاده سازی شده نشست دوم (30 - 58 - 82) سال چهارم درس خارج فقه سیاسی 4 آبان 1401

صفحات 129 و 130 : کلیک کنید

فایل پیاده سازی : کلیک کنید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين
تفاوت امور شرعي با  امور الناس
پرسش: امور الناسي كه در بحث مشاركت سياسي و انتخابات مطرح شد به چه معناست؟
پاسخ استاد: در امور الناس رای مردم مرجع است. همانطور كه مردم بر اموالشان مسلط هستند بر امورشان هم مسلطند. به همين دليل راي مردم امري بي نقش و فرماليته نيست. انتهاي برخي انديشه ها چنين است اما آن را در لعاب و قالب هاي ديگري مطرح مي كنند در حالي كه براي مردم در اداره امورشان و اداره كشور سهمي قائل نيستند. 
لازم است مردم در اداره امور خود و كشورشان راي بدهند و اگر فردي روي كار آمد كه پشتوانه راي مردم را نداشته باشد در اولين فرصت بايد كار خود را اصلاح كند و از راي مردم برخوردار گردد. اما در امور شرعي چنين سخني صحيح نيست. به طور مثال بحث اقامه نماز، اجراي حدود، اقامه امر به معروف و نهي از منكر و... را نمي توان به راي گذاشت. اينكه دادگاه ها بر چه پايه اي حكم كنند، آيا بر اساس حقوق اسلام حكم كنند يا غرب؟ نمي توان آن را به راي گذاشت زيرا خداوند اين امور را براي مردم قرار نداده است و مردم تنها مسلطون علي امورهم هستند نه مسلطون علي احكام.
منظور از «امور عامه» آن چيزي است كه خداوند به انسان ها سپرده است. خداوند امر این کتاب را به من واگذار نموده است پس حق دارم آن را بخرم، بفروشم، هدیه دهم اما نمي توانم در احكام خداوند دخالت كنم و بگويم دوست دارم فرزند خوانده ام ارث ببرد چون این امر در دست من نیست.
 آنچه از جنس تسلط مردم و امور مردم است و خداوند به مردم واگذار نموده نظير اداره كشور،  امور الناس است. اما آنچه از جنبه‌ي قانون شرعي و حكم الهي برخوردار است، امور شرعي نام دارد و راي مردم در اين زمينه مورد تبعيت واقع نمي شود. فقيه در امور الناس طبيعتا بايد امضا كند تا آن امور، قانوني گردد. 

ملاك رجوع به عناصرشماري
پرسش: سابقا مطرح شد در برخي مفاهيم نمي توان به تعريف اكتفاء كرد چون كمكي به ما نمي كند بنابراين بايد به عناصرشماري آن مفهوم پرداخت. حال سوال اين است در چه مواردي بايد به عناصرشماري مراجعه نمود و در چه مواردي به عرف و لغت؟
پاسخ استاد: معمولا نمي توان مرزي قرار داد. برخی مفاهیم مثل مشاركت سياسي چندلایه است با تعريف «مشاركت» و «سياسي» مشكلي را حل نمي كند. معمولا موضوعات لایه دار، پیچیده و اختلافی باید با عناصر معلوم گردد. حتي برخی مفاهیم، عناصر علی البدل دارد. در كتاب فقه و حقوق قراردادها قسمت «لا تعاونوا علی الاثم و العدوان» مطرح گرديد كه با معنا نمودن «اعانت(كمك)» مشكلي حل نمي شود بلكه بايد از طريق عناصر شماري پيش رفت. به طور مثال آيا در اعانت قصد معتبر است؟ گاهي فردي به ديگري كمك مي كند اما قصد او نيست در معصيت مصرف كند و متقابلا گاهي اوقات چنين قصدي را داراست. از عناصر لازم در اعانت، قصد است. 
عنصر ديگر اينكه آيا وقوع معاون عليه لازم است؟ اگر كسي به ديگري كمك كرد اما كار به وقوع نپيوست آيا اعانت بر اثم نموده يا چون در خارج كار عقيم مانده صدق اعانت نمي كند؟ 
آيا اعانت نسبت به مقدمات بعيد هم صدق مي كند يا تنها مقدمات قريب را در بر مي گيرد؟ ممكن است گفته شود اگر مقدمات، قریبه باشد قصد وقوع جرم لازم نباشد و اگر مقدمات بعیده باشد قصد وقوع جرم ضروري است. 
پس برخی عناصر با مراجعه به لغت يا عرف نظير «ضرب» كه به معناي «زدن» است حل مي شود اما برخی از عناصری که بار حقوقی و شرعی دارد یا نهاد اجتماعی يا سیاسی است، شمردن عناصر ضروري است .بنابراين نمي توان ملاك و مرز واحدي را براي تشخيص آن ارائه داد. 

لزوم اصلاح عنوان موضوع
در جلسه قبل با عنوان لغزنده‌ي « مشارکت سیاسی و غیرسیاسی مردم در شریعت مطهر» بحث را آغاز نموديم. عنوان بحث،  لغزنده و نامناسب است چون اینطور القا مي كند كه مردم در شریعت مشارکت کنند در حالي كه قرار است مشاركت سياسي مردم در امور خودشان از نظر شريعت مطهر مورد بررسي قرار گيرد. پس بايد عنوان بدين صورت اصلاح گردد: «مشارکت سیاسی و غیرسیاسی مردم در اداره کشور از نظر شریعت مطهر» 

پاسخ به  اشكالِ محتمل
در جلسه گذشته به تعریف مشارکت سیاسی پرداخته و مشاركت را به سياسي و غير سياسي قسمت نموديم. چون قسمت «غيرسياسي» آن محسوس نيست شايد برخي اشكال نمايند كه آنچه در فقه سیاسی مطرح است مشارکت سیاسی است و مشارکت مردم در امور اقتصادی و فرهنگی فقه نبايد مطرح گردد. اما اشكال وارد نيست زيرا با نظر به عمق و انتهاي قضيه روشن مي گردد كه اين امور هم رنگ سياسي به خود مي گيرد. به طور مثال نمي توان آزاد بودن يا نبودن مردم در سرمايه گذاري يا خصوصي يا دولتي(ملي) بودن رسانه ملي را جداي از مشاركت سياسي دانست. هرچند اين امور غيرسياسي به نظر مي آيند اما آثار سياسي دارند. 

پرسش های اساسی مساله
1)ادله و مباني شرعي انتخابات چيست؟
علي رغم اينكه مشاركت سياسي انواع و اقسامي دارد اما بارزترين مظاهر آن شركت مردم در انتخابات است. 
اگر در كشوري انتخابات برقرار نباشد اما روزنامه و احزاب زيادي هم فعال باشند باز مي گويند مشاركت مردم صفر است. متقابلا اگر انتخابات با شرايط درست برقرار باشد، هرچند احزاب سياسي كلان و ساير اقسام مشاركت در كار نباشد باز مشاركت سياسي وجود دارد. حال كه انتخابات مظهر سياسي مشاركت است، بايد به پرسش پاسخ گفت: ادله و مباني اين مظهر سياسي چيست؟

2)آيا نظام امامت و ولايت با مشاركت سياسي مردم قابل جمع است؟
بنياد نظام سياسي اسلام، امامت و ولايت است. منظور از اسلام، همان اسلام حقيقي است كه با امامت كامل مي گردد.  وقتي بنياد نظام سياسي اسلام، امامت و ولايت باشد، به همراه آن اقتضائاتي پديد مي آيد اكنون اين امر چطور با مشاركت سياسي مردم جمع مي گردد؟

3)راه هاي انعقاد امامت كدام است؟
هر نگاهي به امر امامت داشته باشيم با مشاركت سياسي مردم ارتباط پيدا مي كند. به طور مثال اگر گفته شود امامت با دونفر و آن هم از راه قهر و غلبه انعقاد پيدا مي كند در مشاركت سياسي موثر است. بحث قهر و غلبه در اهل سنت مطرح شده است. علامه حلي در تذكره الفقها از اهل سنت نقل مي كند: تنعقد الامامه به امور منها القهر و الغلبه. يعني اگر فرمانده ارتشي كه به قهر و غلبه همه امور را قبضه كند، امامت منعقد مي شود بنابراين چون با قهر و غلبه همراه بوده مشاركت سياسي در انعقاد امامت نقشي نخواهد داشت. اما اگر گفتيم تنعقد الامامه اما بالنص اما بالبيعت، وضعيت مشاركت سياسي سرنوشت ديگري پيدا مي كند.

4)آيا مشاركت سياسي در اسلام داراي مفهوم ويژه و مصاديق خاصي است؟
آيا شارع در مشاركت سياسي و تعيين مصداق، موسس است يا اينكه آنچه نزد عقلا بوده را امضا كرده است؟

5) نسبت مشاركت سياسي مردم در نظام سياسي و مشروعيت آن به چه صورت است؟
آيا قوام مشروعيت نظام سياسي به مشاركت مردم است؟ ممكن است اين بحث ذيل پرسش اول پاسخ داده شود زيرا نسبت برخي سوالات عام و خاص است. گاهي اوقات غرضي از ذكر خاص بعد از عام وجود دارد. 

6) ساز كار شرعي در اعتراض سياسي به چه صورت است؟
اصولا مي توان در انتقاد به تصميمات جزئي يا كلان حكومت اسلامي اعتراض سياسي كرد؟ يا اين تصميمات متصل به خداوند و پيامبر اوست و مردم حق اعتراض ندارند؟ جايگاه اعتراض كجاست؟ در دنياي امروز، اعتراض از  جايگاه ويژه اي برخوردار است. برخي اين را مطرح كرده اند كه فكر ميكنم يكي از آن ها پوپر است به تعبير من مي گويد اينكه هرچه اكثريت بگويد همان است درست نيست بلكه روي حق اعتراض مردم بايد كار كرد. چون گاهي مي توان با ثروت و حركات پوپوليستي راي اكثريت را اخذ كرد.سخن گفتن از حق اعتراض بدين معنا نيست چشم بسته قبول كنيد يا رد كنيد بلكه غرض اين است همان قدر كه نسبت به ساز و كار انتخابات تامل مي كنيد، سازو كار عزل حكام را هم مورد توجه قرار دهيد. بحث اعتراض مردم و عزل در روايت  و چه در فقه شيعه چه غير شيعه قابل پيگيري است. اينكه اعتراض سياسي به چه شكل است و در صورت عدم توجه به اين اعتراضات چه راه كاري وجود دارد بحث خواهد شد. 

7)شرايط شرعي براي تصدي مسئوليت چطور با مشاركت سياسي قابل جمع است؟
يكي از مظاهر مشاركت سياسي تصدي پست است. يعني مردم در تصدي پست بر اساس شايسته سالاري سهيم باشند نه اينكه با عوض شدن مديران، افراد هم تغيير كنند. بنابراين مشاركت سياسي يعني افراد شايسته متصدي كارها بشوند. براي تصدي امور كشوري شرايطي نظير ايمان، شيعه بودن، طهارت مولد، جنسيت خاص(مثلا زن نبودن) و ... را قرار مي دهيم. اين شرايط چطور با مشاركت سياسي قابل جمع است؟اگر ناهمسو است چه بايد كرد؟ 

8) رقابت در اسلام از شكل خاصي برخوردار است؟
در اين جا بحث رقابت مطرح است. اينكه مردم و احزاب بايد بتوانند به رقابت بپردازند. البته رقابت تعبير زيبايي نيست چون بيشتر براي حيوانات و تنازع بقاء كه در زيست آمده مطرح مي گردد. پس منظور اين است كه تنازع بقايي در جامعه برقرار باشد. حال سوالي طرح مي شود آيا رقابت در اسلام آیا شکل خاصی دارد؟ آيا امري تاسيسي است يا امضايي؟ 

9) چه راه هايي براي تصدي نخبگان به جزء انتخابات وجود دارد؟
تصدی نخبگان به جزء انتخابات، چه راه های دارد. آیا ما نخبگان تنها راهش انتخابات است. 

10)رابطه بيعت با مشاركت سياسي به چه صورت است؟
«بيعت» نهاد شناخته شده اي است كه از قرآن گرفته شده است. در گذشته رابطه بیعت با انتخابات مطرح شد  حال مي خواهيم بيعت را با مشاركت سياسي بررسي كنيم.
 الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

۳۴۱ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

پرسش های فقهی مطرح در اطراف مشارکت سیاسی
مبانی شرعی انتخابات
راه های انعقاد امامت در نظام سیاسی اسلام
مشارکت سیاسی با توجه به نظام امامت و ولایت در فقه امامیه
رقابت سیاسی و مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی و اعتبار برخی شرایط در کارگزاران نظام
مشارکت سیاسی و بیعت
اعتراض در حکومت اسلامی و نحوه آن و ...