header

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

جلسه 4
  • در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۳
چکیده نکات

نقد استدلال به آیه بینه
نقد استدلال اول:
منساق از آیه و دلالت نظیرهای آن این است که لام، لام تقویت است و لام اراده.
نقد استدلال دوم:
حصر مأموربه در عبادت علی وجه الاخلاص اگر مدلول آیه باشد، عبادت علی وجه الاخلاص چیزی نیست جز توحید و نفی شرک قهراً عبادت در آیه به معنای مصطلح مورد بحث در مقابل توصلّی نیست.
نقد استدلال سوم: در دین احتمالاتی است: عبادت،طاعت،جزاء و اسلام و در آیه همه- به جز جزاء- محتمل است.
و استدلال به آیه متوقف بر این است که مراد از دین، خصوص احکام فرعیة باشد و این دلیلی ندارد.
نمی‌توان گفت: مراد اعم است چون قصد تقرب در عقائد معنا ندارد.


بسم الله الرحمن الرحیم

برای دانلود متن درس کلیک کنید

اگر مستحضر باشید ما عرض می‌کردیم که آیا از قرآن و روایات می توان اصالة التعبدیة را استفاده کرد یا نه؟ یعنی اصل در واجبات تعبدی باشد و توصلی نیاز به دلیل داشته باشد. برخی ها اصالة التعبدیة را از آیات قرآن استفاده کرده اند مثلاً محقق حلی از این اصل در طهارات ثلاث استفاده کرده اند. بعد آیه مبارکه سوره بینه را مطرح کردیم و عرض کردیم سه راه برای استدلال به این آیه ارائه شده است. امروز به بررسی استدلال به آیات خواهیم پرداخت.

ادامه بحث 
شیخ انصاری در مطارح الانظار _ معروف است که شیخ انصاری مبحث قطع وظن را که بخش دوم اصول است، خودش نوشته است اما  مباحث الفاظ  تقریرات درس ایشان است که مطارح الانظار  نام دارد _ استدلال به این آیات سه گانه را رد کرده است. و نتیجه می گیرد آیه دلالت بر اصالة التعبدیة ندارد.
 بیان اول این بود که لام در آیه و ما امروا الا لیعبدو الله ... برای غایت است یعنی خداوند می فرماید ما از این واجباتمان یک غایت داریم و آن هم عبادة الله است.مرحوم شیخ می فرماید: این استدلال اشتباه است و لام زائده است  و لام زائده برای تقویت عامل می‌آید. 
در فارسی به لام زائده، صله می گویند یعنی لامی که عامل را به معمول وصل می کند. در فارسی این لام معنا ندارد. معمولا در صفت مشبهه و اسم فاعل این لام پیدا می شود البته در اینجا ما صفت مشبهه و اسم فاعل نداریم بلکه امر داریم و ما امروا الا لیعبدوا ... در مثال ما این لام امروا را تقویت می کند تا را در لیعبدوا الله عمل بکند.
استاد: ما باید حرف های بزنیم که اعتقاد نداریم ما در ادبیات خواندیم انّ در زیداً عمل کرده و آن را نصب داده و .... عمل کجا بود روح انّ هم خبر ندارد که نصب به اسم بدهد و رفع به خبر یا مثلاً کان رفع به اسم بدهد و نصب به خبر بدهد. البته نحویین این مطالب را خوب مطرح کرده اند و مرادشان این بوده که مسند الیه بعد از انّ منصوب است. و مسند مرفوع است .
این را اینگونه بیان کرده اند و گفته اند انّ نصب به اسم می‌دهد و رفع به خبر ؛ در سلسبیل این مطالب را ببینید. 
اینکه گفته اند لام تقویت در فارسی معنا ندارد درست است اما اینکه گفته اند تقویت کند عامل را برای معمول و... این ها را بافته اند.
شیخ انصاری می فرماید: لام در آیه برای غایت نیست و زائده است شاهد بر این مطلب هم آیات مشابه است که در آنها لام ذکر نشده است.و از همین جا می شود به زائده بودن لام پی برد. طبعاً اینگونه می شود و ما امروا الا عبادة الله ... استدلال دومی که دیروز عرض کردیم همین زائده بودن لام بود. 
استاد: آیا این نقد قابل نقد است یا نه؟ انشالله در مرحله دوم خواهیم گفت. 

عبارت برگه
نقد  الاستدلال بالآیة
ضیّق(تضیق کننده هم شیخ انصاری است) علی الاستدلال بالکریمة علی الوجه الاول بان المنساق من الآیة (آنچه به ذهن می رسد) انها لیست للغایة بل من المعلوم بواسطة ملاحظة نُظرائها فی الآیات القرآنیة انها لام الارادة و الامر الداخلة علی المراد والمامور به(لامی که بر سر مفعول به می آید لام زائده است حتی ایشان از ابن هشام عبارتی می آورد که ما در فعل هم لام زائده داریم)، کما فی قوله:* (و)أُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ* قطعا در اینجا لام تقویت است چون بر سر مفعول به آمده است لنسلم مفعول به است.  
*(و) أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ* 
سعی کنید آیه را کامل نقل کنید اگر (واو) دارد حتماً ذکر کنید.
*إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ*  لام لیذهب آیا غایت است یا لامی است که سر مفعول به آمده است و برای بیان مراد است یعنی یرید الله اذهاب الرجس عنکم؟ در اینجا لام بر مفعول به داخل شده و زائده است؛ فمدخول اللام هذه یکون مفعولا به علی ما صرّح به بعضهم.
البته شیخ  در مطارح یک آیه دیگر(امرت لان اکون اول من اسلم) را ذکر می کند که آیه نیست بلکه دو قسمت از قرآن است که به هم وصل شده و به عنوان یک آیه آورده است. 

استدالال دوم
استدلال دوم این بود که لام، زائده باشد و ما امروا الا لیعبدوا الله یعنی الا عبادة الله ... یعنی امر نشده اند مگر به عبادت خدا یعنی هر دستوری عبادت خداست.
شیخ انصارسی می فرماید: این استدلال با این بیان درست نیست. آیه با توجه به اینکه در بعدش دارد مخلصین له الدین ...می فرماید ما آنچه به اهل کتاب دستور داده بودیم توحید بود نفی شرک بود نفی عبادت غیر خدا بود. این آیه در این مقام است نه اینکه در مقام این باشد که تمام دستورات خدا قصد قربت می خواهد. به عبارت دیگر فضای سوره بینه در مورد توحید و نفی شرک است. 
اگر این سوره را ببینید متوجه خواهید شد که اصلا آیه در مقام بیان تعبدی و توصلی نیست. 

عبارت برگه 
و شدّد علی ثانی الوجوه بانه ان ارید من حصر المامور به فی العبادة بان العبادة هی المامور بها فقط علی وجه لا یکون غیرها مامورا بها ففیه ان المراد بالعبادة علی وجه الاخلاص لیس الا التوحید و الآیة مفادها نفی الشرک و العبادة فیها لیست علی ما اصطلح علیها الفقهاء 

استدلال سوم: تمسک به فقره مخلصین له الدین بود؛ در بیان استدلال گفته شد وقتی مخلصین له الدین صادق است که عمل با قصد قربت صادر شود.
اشکال شیخ انصاری به استدلال سوم: این استدلال عقیم است چون دین چند معنا دارد. دین به معنای شریعت به معنی الاعم( عقاید، سنن، احکام و...) دین به معنای جزا، دین به معنای طاعت؛ یک چیزی هم شمای مستَدِل درست کردید که دین  تعبدی در مقابل توصلی ...
مخلصین له الدین مسلم به معنای جزاء نیست اما  ممکن است به معنای طاعت، احکام، و... باشد و استدلال شما متوقف بر این است که دین به معنای احکام باشد. از کجا می گویید معنای دین، شریعت به معنی الاخص است؟ 
در عقاید که ما بحث تعبدی و توصلی نداریم بلکه در عقائد جنس باور مراد است نه عمل .
ما دلیلی نداریم که بین چند معنا مراد از دین، دین به معنی شریعت به معنی الاخص باشد. 

عبارت برگه
کما ضیّق علی ثالث الوجوه بان الدین له احتمالات و اطلاقات ، فتارة یکون المراد منه ما عرفت من معنی العبادة و اخری یکون المراد منه الطاعة و مرة الجزاء و تارة الاسلام و الکل فی الآیة محتمل الا کونه بمعنی الجزاء و الاستدلال بها موقوف علی ان یکون المراد بالدین خصوص الاعمال الفرعیة المامور بها فی الشریعة و لا دلیل علی ان المراد به فی المقام هو خصوص ذلک. لا یقال: یتم التقریب علی تقدیر ارادة المعنی الاعم من الاعمال الفرعیة و العقائد الاصلیة لانا نقول: و ذلک یتم علی تقدیر ان یکون المراد من الاخلاص هو قصد التقرب و هو غیر معقول فی العقائد

بیان رای کلاس 
مقدمه: مرحوم شیخ در نقد استدلال اول چه فرمود؟ اساس کار ایشان در نقد اول چه بود؟ این بود که لام را زائده بگیرد و لام غایت را نفی بکند. 
برای رفتن به خدمت قرآن باید آدابش رعایت شود. در قرآن تا ممکن است نباید قائل به نیابت شد _ دیدید برخی ها می گویند باء معنای فی می دهد یا لام معنای الی می دهد و...این ها را نیابت گویند یعنی نیابت حروف جر از همدیگر؛ شما بزرگواران با نحو کوفه بزرگ شده اید و نحو کوفه نیابت را مطرح می کند کتاب های مغنی و... هم برای نحو کوفه است_ چنانکه نباید قائل به تقدیر شد. چه معنا دارد که برخی از آقایان اینقدر در آیات قرآن تقدیر فرض می کنند.
لیس البر ان تولوا  ....و لکن البر من آمن ... بین بر و من تناسب نیست برخی گفته اند مراد ذا البر است و تقدیر گرفته اند. ما می گوییم مگر شعر فرزدق است آیا خدا نمی توانست ذاالبر بفرماید! 
همچنین نباید زائد در قرآن فرض کرد چه معنا دارد دائماً در قرآن زائد فرض کنیم! 
عدم مجاز، عدم منصوب به نزع خافض؛ در ذیل اهدنا الصراط المستقیم برخی گفته اند اهدنا الی الصراط بوده و منصوب به نزع خافض است. 
برخی اوقات در تفاسیر دیده می شود که آیات با هم لصیق نیستند. باید آیات را در کنار هم دید و معنا کرد. 
یا مثلاً :  ماده هدی در قرآن یکبار با لام آمده یکبار با الی و یکبار با باء آمده یکبار هم بدون این موارد آمده است. آیا موارد این ها یکی است؟ نحو کوفه می گوید یکی را اصل بگیر و بقیه را حمل بر آن کن اگر هم هیچ کدام نبود بگو منصوب به نزع خافض ... اگر این طور به قرآن نگاه کنیم از قرآن محروم می شویم.
استاد: آقای شیخ انصاری شما به چه مجوزی لام را زائده فرض می کنید و سپس نظیر هم می آورید؟! البته من اصل زیاده را انکار نمی کنم اما اینکه سریع به سراغ زائده بودن برویم را مخالفم.
و الحمد لله رب العالمین 

۹۹ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

نقد استدلال به آیه بینه
نقد استدلال اول:
منساق از آیه و دلالت نظیرهای آن این است که لام، لام تقویت است و لام اراده.
نقد استدلال دوم:
حصر مأموربه در عبادت علی وجه الاخلاص اگر مدلول آیه باشد، عبادت علی وجه الاخلاص چیزی نیست جز توحید و نفی شرک قهراً عبادت در آیه به معنای مصطلح مورد بحث در مقابل توصلّی نیست.
نقد استدلال سوم: در دین احتمالاتی است: عبادت،طاعت،جزاء و اسلام و در آیه همه- به جز جزاء- محتمل است.
و استدلال به آیه متوقف بر این است که مراد از دین، خصوص احکام فرعیة باشد و این دلیلی ندارد.
نمی‌توان گفت: مراد اعم است چون قصد تقرب در عقائد معنا ندارد.