اصول فقه - استصحاب (97-98)
جلسه 15- در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۹۷
چکیده نکات
بیان ذکر سوالاتی پیرامون سه سنجه یاد شده
متن پیاده سازی شده
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت ما راجع به پرسشهایی بود که در ارتباط با بحث ما وجود داشت. در نشست دیروز دو تا شبهه مطرح شد که هر کدام حاوی چند پرسش بود؛ یک شبهه ای در این ارتباط هست و آن این که آقایان در استصحاب شرط می کنند در بقای موضوع یعنی می گویند موضوع نباید که تغییر کرده باشد. مگر سطحی و الا این همانی باید که محفوظ باشد. وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه حتی اگر شک کنیم که این تغییر سطحی بوده یا تغییر در مقوم بوده است. چون باید احراز شود اگرموضوع تغییری کرده سطحی بوده است. مثلا در همان مثالی که آبی که تغییر کرد بعد تغییرش خودبخود از بین رفت شمای مجتهد شک می کنید که آبی که نجس شود و تغییرش از بین برود، خود بخود پاک است یا نجس است اما از آن طرف می گویید که باید احراز کند که این آب همان آب است. و زوال وصف تغیر، تغییری در موضوع ایجاد نکرده است. اگر این طور است چرا شما در آن ِ بعد می خواهید استصحاب کنید چرا به خود دلیل تمسک نمی کنید؟ یعنی همان دلیلی که آمد و گفت الماء المتغیر یا الماء اذا تغیر نجس؛ اگر این آب که الان بویش از بین رفته تا یک هفته بو می داد و خورشید تابید و الان بدون بو هست اگر به قول شما این اب همان آب قبل است، قبلش الماء المتغیر بالنجاسة بود؛ الان هم احراز بکنید همان است، برای حکم به نجاست چرا به استصحاب تمسک می کنید؟ برای حکم به نجاست به همان روایتی که از امام علیه السلام صادر شده، تمسک کنید لذا ماء متغیر دو مصداق دارد؛ مائی که متغیر است و تغیرش مانده است و آبی که متغیر است و تغیرش از بین رفته است ممکن است بگویید همان موضوع است اگر همان موضوع است چرا به دلیل لفظی تمسک کرده اید؟ شبهات موضوعیه چون نمیدانید که تغییر کرده یا نه؛ می خواهید استصحاب عدم تغییر بکنید شما می خواهید ببینید فلان مایع اسکارش از بین رفته یا نه و شما می خواهید استصحاب کنید عدم اسکار را یا استصحاب بقای روز یا استصحاب عدم دخول شب؛ استصحاب در موضوعات یا استصحاب در احکام یا استصحاب در مفاهیمی که شبهه اش حکمیه است؛ مثل کسی که عادل بود، تارک کبیره و صغیره؛ حالا صغیره را انجام داد نمیدانیم که از عدالت خارج شده یا نه؛ بیاییم استصحاب عدالت کنیم اگر موضوع همان موضوع است دیگر نباید به استصحاب تمسک کنیم باید به آن دلیل لفظی که می گوید هر کس که این کار را بکند عادل است تمسک کنیم. ببینید این شبهه، شبهه مهمی هست و اثرش این است که اگر ما تسلیمش بشویم، باب استصحاب در احکام بسته میشود. البته اگر بتوانیم که جواب بدهیم بابش باز می شود. فعلا داریم گره ها را حل می کنیم تا برسیم به حل این گره ها. من نمی خواهم بگویم که شبهه چهارم به این بحث ما ارتباط عمیق دارد. ولی بی ارتباط هم نیست. و من دوست دارم این شبهه چهارم را خیلی تحویلش بگیرید. در واقع یک بحث جهانی است و در فلسفه حقوق مطرح است. منتها آن جا یک عنوانی میدهند با القاب اسم گرایی یا کارکردگرایی و البته ما هم یک جور دیگر مطرح می کنیم و جالب این است که همه هم یک جوری درگیرند. بحث سر این است که وقتی قانونی می آید و قانون هم که می دانید که یک نهاد دارد و یک گزاره؛ یک موضوع و یک محمول دارد. یک مبتدا و یک خبر چه در دین اسلام باشد یا در دین دیگری ... حکم میرود روی عنوان ... چقدر این عنوان در این قضیه دخالت دارد؟ وقتی شارع می فرماید: الخمر نجس یا الخمر حرام این عنوان الخمر با حرام چقدر اصالت دارد؟ حالا اگر چیزی بود که کارکرد خمر را داشت، به آن می گویند مواد مخدر ولی همان کارکرد خمر را دارد اگر خمر کارکرد اسکار دارد این هم اسکار دارد؛ اگر خمر را کسی می خورد شعورش را از دست می دهد این را هم که مصرف کند همین داستان را دارد. سوال این است که ما چقدر می توانیم غیر خمر را ملحق به خمر کنیم و به این قانونگذار نسبت دهیم یا این که بگوییم الخمر در این قضیه شامل هرچیزی که عاقبتش خمر است می شود؛ اگر ما بسند کنیم به همین کلمه نه لغت نه عرف به خیلی از مسکرات خمر نمی گوید به الکل نمی گوید خمر ولی الکل مسکر هم داریم. آیا این جا اسم گرا باشیم به تعبیر نومینالیزم؛ یعنی بگوییم اسم مهم است نام و هرچه که نام خمر را ندارد، حکم خمر را هم ندارد. یا نه برویم سراغ کارکرد خمر ... خوشبختانه در رابطه با خمر خود امام علیه السلام ورود دارند. روایتی که امام کاظم علیه السلام دارند: ان الله لم یحرم الخمر لاسمها بل انما حرمها لعاقبتها ... فما کانت عاقبته عاقبة الخمر فهو الخمر؛ گویا امام می خواهند بفرمایند انما الخمر و المیسر و الانصاب و هر چیز که آثار خمر را دارد میرود داخل این آیه؛ در این صورت به آن کارکرد گرایی گفته می شود ... یا مثلا سگ اگر نمک شود، سگ یکی از احکامش نجاستش هست یا استفاده کردنش هست و فروختنش اگر سگی رفت در نمکزار و بعداز یکسال یا دو سال نمک شد، ما این نمک را چه کارش بکنیم؟ الکلب نجس الکلب حرام الکلب باطل بیعه و شرائه ... این ها و ارتباط بین این مطالب چه میشود؟ من اگر جای شما باشم در این ایامی که به عنوان تعطیل هست روی سه مبحث استحاله استهلاک وانقلاب کار می کنم. یا در بحث حیل ربا؛ خیلی وقتها ما یک کاری می کنیم که از ربا فرار می کنیم. با ضمیمه با هر چیز ... این حیل ربا این هایی که کارکردگرا هستند، زیر بار این حیل نمیروند ... برخی با کارکردگرایی مخالفند و معتقدند که باید به عنوان اصالت داد فقه ما را هم اگر دقت کنید به این سمت و سو بیشتر گرایش دارد تا به کارکردگرایی و هویت گرایی ولی به هر حال در آن جا هم این بحث مطرح می شود که ما چقدر می توانیم که دنبال عنوان باشیم؟ یا بحث قیاس را چه کنیم؟ این که می گوییم هر چیز که عاقبتش خمر باشد خمر است آیا این قیاس نیست؟ برخی وقتها بحث اسم گرایی و غایت گرایی هم نیست. برخی چیزها نه مفهومش عوض شده و نه اسمش ولی کارکردش عوض شده است ... من معتقدم که در رابطه با شتر این مساله رخ داده است. در محیط عربستان شیر شتر بسیار موضوعیت دارد عرب می میرد برای شیر شتر هم گوشتش هم وسیله بار است. و بعد شارع مقدس می آید و صد تا شتر را معادل یک انسان قرار می دهد. زمان می گذرد و زمانه با شتر نمی آید جلو! گوشتش که دیگر مطبوع نیست. حمل و نقل هم که دیگر با شتر انجام نمیشود شیرش هم شاید مطلوب باشد شتری که آنزمان صدتایش معادل هزار گوسفند بود یا برخی روایات دو هزار گوسفند ... یا شتری که معادل دویست گاو بود، الان شتر به قیمت یک گاو هم نیست؛ الان یک گاو خیلی جاها قیمتش دو برابر شتر است. البته بیشتر از گوسفند ولی نه به تعداد قبل ...چرا؟ چون آن کارکرد اثر گذاشته است. ولذا اگر فردا گفتند که شتر گوشتش هم فلان مرض را دارد، و گوشتش هم ارزش خود را از دست داد و رسید در حد یک پرنده و ... وقتی که به این موارد برمی خوریم که چیزی که قبلا این همه ارزش و قیمت داشته و دیه را براساس آن تعریف می کردند ولی امروز آن همه قیمت ندارد این ها را چگونه می خواهیم که تعریف کنیم؟ یا باید دید این موجود در سبد کالای آن روز عربستان در چه مقیاس بود است ما در اقتصاد یک اصطلاحی داریم جایگاه کالا در سبد کالا غیر از بحث تورم و ... یعنی برخی مواقع یک چیزی در یک مقطعی مثلا در یک ردیف است و در یک مقطعی می آید و به هر حال جابجا میشود. الان در بحث ازدواج مهریه های سالهای 57 یا 58 و ... در خانواده های متوسط جامعه 40 هزار تومن سی هزار تومن و ... الان اگر تورم را هزار برابر مثلا سی هزار تومن بشود سی میلیون الان همان خانواده ها راضی نیستند که مهریه دخترشون سی هزار تومن باشد. یا الان کسی با سی میلیون مهر قرار نمیدهد خیلی بیش از این هاست. لذا ما الان معتقد نیستیم که بشود روی صدتا شتر حساب کرد!یا صدتا حله یمانی ... در یک زمانی حله را شارع مقدس قرار داد که پارچه این قدر با ارزش بود که برخی کفن دزدها به خاطر آن نبش قبر می کردند و پارچه یا حله مدفون با میت را میدزدید ... حالا ارتباط این قضیه با استصحاب چیست؟ مثلا سگ اگر نجس است، بعد اگر نمک شد آیا تغییر موضوع داده است؟ تغییر موضوع که بدهد نجاست ندارد. ولی اگر گفتیم بما انه جسم ... بازهم حرام است و لذا این حقیقت وجود دارد و قابل استصحاب نیست. لذا اگر نهاد حاکم عقل باشد، کذا ... و اگر عرف باشد کذا.
بسیاری از اصولیین که ترجیح دادند که چیزی نگویند در مباحث عقل و عرف و به وضوحش واگذار کردند مثل شیخ انصاری یا آخوند خراسانی. آیا این ها عقل و عرف را توضیح دادند؟ نه فقط لسان دلیل را یک مقدار شیخ و یک مقدار نراقی و آخوند توضیح دادند اما من دیدم که دو نفر ورود کردند؛ یکی از نجف و یکی از قم ... محقق عراقی در نجف و امام خمینی در قم ... در ص 1469 بیان محقق عراقی متفاوت است؛ بقی الکلام فی تحلیل الموضوع ... ایشان می گوید صحبتی باقیمانده که باید مطرح شود راجع به تحلیل موضوع؛ مبنی بر این که موضوع باید یکی باشد، وحدت و اتحاد یعنی همان قضیه متیقنه و مشکوکه یا به عبارتی این همانی باید که در استصحاب باشد، در ادامه همین جمله از کلمه دقی استفاده می کند ... دقی العقلی ... می خواهد مشخص کند که منظور ما از عقل نهاد دقت است؛ یا به نظر عرف الدلیلی ... عرف ناظر به دلیل ... آقای آخوند این را چه تعبیر می کرد؟ لسان دلیل نمی گفت عرف ... عرف ناظر به دلیل عرفی که لسان دلیل را نگاه می کند ... یا عرف مسامحی ... حسب ما هو المرتکز فی اذهانهم ... من مناسبة الحکم و الموضوع ... اما لسان دلیل این سومی است ... بالنظر الی العرف المسامحی حسب ما هو المرتکز فی اذهانهم ... ایشان سه تا تعبیر کرد: دقی العقلی، عرف الدلیلی و عرف المسامحی ... اگر به همین مقدار اکتفا کرده بود ما حرفش را نمی آوردیم ... اما ادامه که می دهد این ها را توضیح میدهد ... جالب هم این است که دقی عقلی را توضیح نمیدهد و دو تای آخر را توضیح میدهد.
الحمد لله رب العالمین
- کارکرد گرایی
- اسم گرایی
- جریان استصحاب
- متون اصولی
- تغییر موضوع
- عرف مسامحی
- اطلاق مبیّن حکم
- عنوان گرایی
- تحدید موضوع
- دقت عقل
برچسب ها:
چکیده نکات
بیان ذکر سوالاتی پیرامون سه سنجه یاد شده
نظر شما