آیات الاحکام دو (نیمه دوم 1400)
جلسه 2- در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۰
چکیده نکات
فلسفه تفسیر
1. ظرفیت شناسی قرآن
2. بحث های بر زمین مانده در تفسیر
3. عوامل فهم موسع از قرآن
4. شرایط تقسیر
5. ابزار های تفسیر صحیح
6. آشنایی با علوم ادبی، تاریخ، فلسفه لغت، دانش اصول، شان نزول، اسباب نزول، سیاق، مفهوم شناسی تضمین و توضیح نحو بصره و نحو کوفه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
اللهم عجل لولیک الفرج واحفظه من کل سوء و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره
یک طلبه در سطح درس خارج باید این چند مورد را بداند و آن ها را در هر تحقیقی مد نظر قرار دهد ...
دانش افزایی؛
یادگرفتن روشها؛
قدرت یافتن در ارتباط گرفتن با تراث؛
مدیریت ادله .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتگو از آیات الاحکام، شاخه ای از مباحث تفسیری است به عبارت دیگر یک باحث از آیات الاحکام ،از یک طرف یک بحث فقهی – حقوقی دارد (چون در واقع آیات مبین شریعت را می خواند نه آیات مبین معارف) و ازجهتی هم بحث او یک بحث تفسیری است .
وقتی این مطلب را قبول کردیم باید به یک سری مسائل که در تفسیر مورد توجه است، اهمیت دهیم و به نوعی به آن ها توجه کنیم:
و لذا نامگذاری جلسه امروز ما می شود: «فلسفه تفسیر»
در بحث فلسفه تفسیر یک بحث : «ظرفیت شناسی قرآن» است.
به هر حال یک باحث باید بداند که قرآن ظرفیت عجیبی دارد.
و ما این ظرفیت را بسیار از آن فاصله داریم.
و لذا روی عوامل موسع از فهم قرآن، فکر باید کرد؛ خدمت قرآن بیشتر بودن ، تامل در قرآن «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها»
گاه تغییرات علمی هم سبب فهم جدید از آیات قرآن می شود؛ آیاتی که به حرکت زمین اشاره داشت و همخوانی داشت با نظریات در این باره ....
توانایی افراد ...این ها از عوامل توسعه فهم است.
آیاتی که در ان ها نوعی وجوب هست که تکلیف مشخص است مثل لله علی الناس حج البیت...
اما گاه هست که ما از آیات قرآن ، یک پارادایم را استنباط می کنیم؛ یک لباس سرتاسری بر شریعت و بر احکام است؛ آیه نفی عسر و حرج : یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر ؛ ما جعل علیکم فی الدین من حرج ...
این آیات مبین یک پارادایم هستند ؛ پارادایم عسر و پارادایم نفی حرج
و این ها قاعده نیست، و لذا شما نمی توانید این ها را مخصص قواعد قرار دهید.و لذا این جا تفاوت آشکار می شود بین قاعده نفی ضرر با نفی حرج ...
روی این تامل کنید که تا زمانی که نفی حرج را ما به عنوان یک پارادایم وقتی نگاه میکنیم چه تفاوت دارد...
یک مطلب دیگری که هم به آیات الاحکام مرتبط هست هم به بحث فلسفه تفسیر ؛ بحث نظام فهمی است...
سوال این است که آیا ما در شریعت مطهر نظام داریم یا نه ؟
وسوال دیگر این است که نظام ، آیا از همان بحث های اتمیک و به صورت اتوماتیک به دست می آید یا باید فقیه دنبال کشف نظام باشد...
باید دید که آیا از قرآن، نظام فهمیده می شود یا نه ؟
آیا در بحث های اقتصادی، قرآن، نظامی را ارائه میدهد یا نه ؟
یا صرفا چند حکم اتمیک: احل الله البیع؛ حرم الله الربا؛ لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض منکم ؛ اوفوا بالعقود........
به هر حال اصول و فروع فقهی از این آیات برداشت می شود اما نظام اقتصادی هم برداشت می شود؟
شما آیه 7سوره مبارکه حشر را ببینید:
كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ
یا آیه 279 از سوره مبارکه بقره را ببینید:
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ
آیا این ها و آیاتی نظیر این ها نمی خواهد به یک نظام اشاره کند و آن موقع است که ماباید در استنباطات اتمیک خودمان تجدید نظر کنیم.
و بعد هم در بحث های اقتصادی مشکل ما صرفا نباید این باشد که بحث ربا را حل کنیم ...
حل ربا صرفا یک مساله است؛ فاصله فاحش طبقاتی مردم ، زشتی و پلشتی آن کمتر از ربا نیست؛
کسی مدعی بحث های سوسیالیستی نیست اما آیا نباید فکری به حال این وضعیت و طبقات نابرابر کرد؟
بحث سوم: «مقاصد دین و استنباط بالمعنی الاعم و بالمعنی الاخص
ما گاه اصول فقه می خوانیم برای خود فقه اما گاه اصول فقه می خوانیم برای فهم دین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در بحث تفسیر ؛ یک بحث عبارت است از: شرایط یک تفسیر صحیح .........
بحث دیگر مرجعیت قرآن است..........
سوال این است که دربحث های امروزی ما در خصوص قرآن ،آیا قران مرجع هست یا سنت ؟
سوال حقیقی این است که آیا قرآن را می توان مرجع قرار داد اگر در موضوعی، سنت بیانی نداشت؟
برخی میگویند اگر سنت ذیل آیه امد، آیه قابل استفاده است؛ اگر حدیثی و چیزی ذیل ایه نبود، دست روی دست می گذاریم و دیگر استفاده نمی کنیم ؛
و ما در مساله دوم می خواهیم این نظر را رد کنیم که این یعنی چه؟!
اگر معصوم علیهم السلام بیانی داشتند که ما آن را میگیریم ولی اگر بیانی نداشتند ممکن است بحث کنیم و گفتگو کنیم ....
سوال دیگر این است که اولی الامر فقط دوازده نور و صدیقه طاهره هستند؟یا علما را هم در بر می گیرد؟ البته ما کا ربه سنی ها نداریم.
تفاوت فاحش ما در این جریان با اهل سنت داریم که می گویند : اولی الامر شامل کسانی می شود که حکومت را در دست می گیرند...
ولوافسد فاسدین باشد.. و یا افسق فاسقین باشد ....
اما نظر شیعه این نیست بلکه قائل به این هستند که عصمت مطلق شرط این جریان است این موضوع در فقه و مصلحت مفصل بحث شده است...
برخی می گویند اگر در تفسیر اولی الامر ، ما روایتی نداشتیم چه می کردیم؟
مرحوم صاحب جواهر روایات وارد را توسعه میدهد ؛ همه این موارد در کتاب فقه و مصلحت هست؛ ببینید....
لذا این نکته مسجل است که قرآن ، مرجع است؛ قرآن برای استنباط است؛ اما می خواهم بگویم که حتی قرآن، مهیمن بر روایات است و لذا اگر روایتی بر خلاف تعالیم قرآن بود باید کنار نهاده شود و مطابق فرمایش حضرات معصومین در یازده روایت ، باید بر قرآن این روایات عرضه شود ؛ بحث این است که آیا راجع به آیات الاحکام هم همین رویه است؟
البته باید دقت کنیم که تاکید بر مرجعیت قرآن ما را به شعار شوم : «حسبنا کتاب الله» نیندازد ...
بحث این است که مرجعیت قرآن را ما تاحدی معقتدیم که به مرحله قرآن بسندگی نرسیم ؛ ما در واقع، قرآن بسند نیستیم...
قرآن بسندگی از همان اول برای این بود که آن نامه نوشته نشود (نامه ای که پیامبر می خواست تکلیف امام بعد خود را مکتوب کند) و در نقطه مقابل برخی صحابه می خواستند با این ترفند (عدم قراردادن قلم و کاغذ در اختیار پیامبر) جریان سقیقه را پیش آورند که اوردند ....
و در نقطه مقابل هم نباید موضوع تقابل با قرآن بسندگی به مرحله زخمی کردن بحث مرجعیت قرآن برسد.
سوگمندانه بایدگفت که گاهی قرآن می شود منبع دست دوم
بحث بعدی این است که آیا ما باید حداکثری از قرآن استفاده کنیم یا حداقلی ؟
سوره مبارکه توبه آیه 91 و 92میگوید:
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَىٰ وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ ۚ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
بر ناتوانان و بیماران و فقیران که خرج سفر (و نفقه عیال خود را) ندارند گناهی بر ترک جهاد نیست هرگاه که با خدا و رسول او خیرخواهی و اخلاص ورزند (که این کار نیکوست و) بر نیکوکاران عالم از هیچ راه حرج و زحمتی نیست و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ
و همچنین بر آن مؤمنانی که چون مهیای جهاد شده و نزد تو آیند که زاد و لوازم سفر آنها را مهیا سازی و تو پاسخ دهی که من مالی که به شما مساعدت کنم ندارم برمیگردند در حالی که از شدت حزن اشک از چشمانشان جاری است که چرا نمیتوانند مخارج سفر خود فراهم سازند (بر آنها هم حرج و گناهی بر ترک جهاد نیست).
سوال این است که با این که این دو آیه شرایط افراد در جنگ ر امطرح می کند، و آن را به گونه های مختلف تعریف و توصیف می کند؛ آیا ما می توانیم این دو آیه را آیات الاحکام قرار دهیم؟
این که ما الا این که این کار را بکینم که ما یک جا از قرآن با توجه به سیاقش از این آیات استفاده کنیم و یک بار بدون توجه به سیاق ؛ و این میشود همان استفاده حداکثری ....
و ما از این آیه بنا به این رویه ، قاعده احسان را استفاده کنیم ....
مثال دیگر: لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا
بحث این است که این آیه ، سیاقش راجع به قیامت و ..است ؛ سوال این است که آیا ما می توانیم ا زآن اصلی استنباط کنیم که در روابط بین الملل از آن استفاده کنیم؟
بنده نه معتقدم که سیاق را نادیده بگیریم و نه معتقدم که هر تفسیری از آیه کرد ....و نه معتقدم که قرآن یک نص معمولی است ؛ به هر حال قرآن یک قانون اساسی است. به هر حال قرآن؛ جامع و جاودان و جهانی است و این مساله اقتضائاتی دارد . و لذا ائمه ما علیهم السلام گاه از قرآن استفاده هایی می کردند که در نگاه اول ممکن بود برای دیگران سخت و دشوار باشد ...
فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ
این را در مکاسب خواندید که در بحث قیمی ، ضمان قیمی است و در مثلی ، ضمان مثلی است...
سوال این است که کجای آیه به این قضیه اشاره دارد که شیخ آن را تسری داده؟!
در حالی که آیه اشاره به جنگ و تجاوز و ...دارد.
یک مقدار در این باره باید کار کرد ؛ ما معتقدیم که حداکثری بدون ضابطه نه ...اما اگر موقعیت قرآن را در نظر بگیریم که در واقع یک قانون اساسی است....
و در نظر بگیریم که ائمه چه کار کردند ، طبیعی است که با این دید ما استفاده حداقلی نمی کنیم...
و در واقع استفاده حداکثری منضبط می کنیم.
یکی از جاهایی که قرآن ما را دعا می کند که این گونه برخورد و تفسیر کنیم ؛ قرآن ما را شفاعت میکند اگر ما در این باره راه را درست طی کنیم
سوال همچنان هست که بهترین تفسیر، چه تفسیری است؟ شرایطی که ذوالکمال باشد و ذوالجمال باشد چه تفسیری است؟ هم شرایط را داشته باشد هم بری از آسیب و عیب باشد...
من دوست دارم در این قضیه مشارکت باشد، نظرات را بنویسید و انتقال دهید و ما در کلاس استفاده می کنیم.
- سیاق
- شان نزول
- فلسفه لغت
- حصر
- تاریخ
- فلسفه تفسیر
- ظرفیت شناسی قرآن
- اسباب نزول
- تضمین
- بحث های بر زمین مانده در تفسیر
- عوامل فهم موسع از قرآن
- شرایط تقسیر
- ابزار های تفسیر صحیح
- علوم ادبی
- دانش اصول
- توضیح نحو بصره و نحو کوفه
- انما
برچسب ها:
چکیده نکات
فلسفه تفسیر
1. ظرفیت شناسی قرآن
2. بحث های بر زمین مانده در تفسیر
3. عوامل فهم موسع از قرآن
4. شرایط تقسیر
5. ابزار های تفسیر صحیح
6. آشنایی با علوم ادبی، تاریخ، فلسفه لغت، دانش اصول، شان نزول، اسباب نزول، سیاق، مفهوم شناسی تضمین و توضیح نحو بصره و نحو کوفه
نظر شما