header

فقه هنر (1400-1402)

جلسه 27
  • در تاریخ ۰۱ آبان ۱۴۰۱
چکیده نکات

جمع بین دو قاعده اصولی که اشاره شد و متعارض مینماید با این توضیح :
درست است که انجام واجب و مستحب باید با اسباب حلال باشد و ادله آنها نسبت به شمول حسه حرام ضیق ذاتی دارد.
لکن هرگاه انجام واجب منحصر به مقدمه حرام باشد، در اینجا بحث تعارض و تزاحم پیش می آید.
در تعارض ادله را نگاه میکنند و در تزاحم قاعده اهم و مهم پیش می آید.
و اینکه گفته شود توقف بر مقدمه حرام معجز شرعی است، و معجز شرعی مثل معجز عقلی است پس وجوبی نخواهد بود، کلام صحیحی نیست زیرا با انحصار انجام واجب در مقدمه حرام باید آنچه بیان گردید اجرا شود.
کلام صاحب جواهر و محقق خویی در مساله
تحقیق
به نظر ما آنچه در استثنای غنا در مراثی گفته شد آمیختی از مطالب قابل دفاع و قابل نقد است.
نهایتا استثنای غنا در مراثی ثابت نیست مگر گفته شود اصولا غنای حرام با تعریف مضیقی که دارد در مراثی محقق نمیشود.

متن پیاده سازی شده نشست چهارم (27) سال دوم درس خارج فقه هنر 1 آبان 1401

برای دریافت فایل کلیک کنید

بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین  
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا وحافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
استثنائات غنا؛ التغنی فی المراثی 
گفتیم یکی از مواردی که گفته اند غنای محرم ، استثنا شده است ؛ غنای در مراثی است.
بیشتر مراثی بر اهل بیت و بیشتر منحصر به امام حسین علیه السلام است. 
ما از یک طرف میدانیم که انجام یک مستحب باید از اسباب حلال باشد و از طریق مقدمه حرام هیچ زمان نباید یک امر مستحب انجام شود؛ زیرا نسبت به شمول حصه حرام، ضیق ذاتی دارد.
بیانی از آقای نائینی
این جا یک بیانی آقای نائینی دارد که من جایی نگفتم ؛ ایشان می گوید وقتی مقدمه حرام بود، می شود معجز شرعی..و معجز شرعی مثل معجز عقلی است.
یعنی در واقع شما قدرت نداری  و مقدور شما نیست؛ به عبارتی وقتی مقدمه حرام است در واقع مقدور شما نیست؛ 
وقتی مقدور شما نشد، تکلیف ساقط است ؛ لذا ایشان نمی آید بگوید از آن طرف یک امری واجب است و فلان امر حرام است؛ و با این دو امر متضاد باید به هر شکل شده به نتیجه برسم.
کسی که باید خرج زن  وفرزندان خود را بدهد و راهی ندارد؛ آیا برود دزدی کند ؟و این کار مجوز دزدی است؟
برخی دیگر مثل نراقی:
از طرف دیگر، در تزاحم واجب و حرام می آیندو ترازو می گذارند.ادله استحباب عزاداری را می گذارند یک طرف ترازو و ادله حرمت غنا را هم یک طرف دیگر ؛ ومی سنجند و جالب این است که آخر کار غلبه را به جواز می دهند.
در تزاحم علما ترازو درست می کنند، در تزاحم اهم و مهم میکنند و در تعارض کدام دلیل قوی تر است کدام عام است و کدام مطلق است...
در این جا اگر بخواهم خودم جواب بدهم....ما معتقدیم درست که واجبات باید با مقدمه حلال انجام شود و آن قصه ضیق ذاتی صحیح است و ما شوخی نمی کنیم؛ ولی یکدفعه مقدمه، می شود مقدمه منحصره ...مقدمه منحصر به حرام ...از طرفی هم واجب است و این جا است که همان بحث دوم یعنی تزاحم و تعارض مطرح می شود..
و جالب این است که ما تزاحم را هم به تعارض بر میگردانیم ....
آن جایی که مقدمه منحصره نباشد، صحیح است 
جایی که مثال زدم که شارع می گوید برو و خرج زن و فرزندانت را بده ؛ معلوم است که من باید بروم کار کنم ؛ فرض کنید یک جا من هیچ راهی ندارم . جز دزدی از مال دیگران! از یک طرف یک امر واجب (نفقه زن و فرزند) و از طرفی یک کار حرام(دزدی)ُ
این جا نمی گویند مقدمه حلال...این جا اگر آقای نائیینی بخواهد بگوید معجز شرعی مثل معجز عقلی است البته ما قبول نمی کنیم.
خیلی از کارها که برای خیابان کشی انجام می شود ؛ به هر حال شهر نیاز به خیابان کشی دارد ؛ باید ترافیک و کثیفی هوا حل شود ؛ از آن طرف هم هر خیابانی که بخواهد احداث شود باید یک سری خانه ها خراب شود، و این ها ممکن است بعضا صاحبانشان راضی به این کار نباشند؛ این جا چه باید کرد؟
آقای نراقی این جا که رسیده ، باب تعارض را مطرح کرده است.
آقای نراقی روی همان ترازو که درست کرده گفته یک طرف ما عمومات حرمت غنا را داریم، و طرف دیگر؛ عمومات رجحان اعانت بالبر و التقوا وا حادیث وارد بر این که من ابکی علی الحسین کذا و کذا ... عمومات عزاداری ... و عمومات اعانت بالبر و خصوص گریه بر حسین که اکثر و ترجیح بر کفه دیگر است. بل التواتر ... و می خواهد رجحان بدهد؛ این جا ممکن است کسی بگوید جانب حرمت بر جواز اولویت دارد؛ اولویت جانب حرمت بر جواز ... ایشان می گوید: این هم ثابت نیست؛ لم یثبت عندنا ...
من در فقه و مصلحت این قاعده را بحث کردم و کفتم که باید جنس مصلحت را دید و باید جنس مفسده را هم دید.
مجموعا آقای نراقی  قانون تعارض را درست می کند و فتوا به جواز می دهد...
صاحب جواهر فرموده به ما خبر دادند که برخی غنا را در مراثی اشکال نگرفتند ...ایشان می گوید :اگر این ها می خواستند بگویند موضوعا خارج است ؛ ما هم قائل به جوازیم حتی بر غیر امام حسین علیه السلام ؛ ولی نمیدانستند و تعبیر استثنا را به کار برده اند. 
گفته اگر این طور باشد فلا اشکال و الا خیلی حرف بی خودی است .
آقای خویی گفته: چه کسی گفته که در مراثی غنا هست؛ موضوعا خارج است؛ آقای نراقی را داریم که ازطریق خروج موضوعی وارد نمی شود واز طریق خروج حکمی وارد می شود.  وهمان ترازو را مطرح می کند و آقای جواهر را داریم که مردد برگزار می کند؛ و آقای خویی هم که اصلا داوری می کند؛ صاحب جواهر داوری نمی کند؛ آقای خویی داوری میکند...
این که آقای خویی گفته اند که خروج موضوعی دارد، سوال این است که ایشان واقعا می خواهند سند صادر کند؟
آیا ما می توانیم سندی ارائه دهیم که در مراثی غنایی خوانده نمی شود؟
یا این که این ها انواع و اشکالی دارد؟
اصولا آن طورکه غنا را شیخ انصاری و اقای خویی می گویند، صوت مناسب مجالس لهو و لعب ... صوتی که می رود در مداحی و مجالس عزاداری که دیگر مناسب مجالس لهو و لعب نیست ...
و اما آقای نراقی فرمود: غنا معین بر بکاء بر حسین علیه السلام است ؛ 
شیخ انصاری فرمود: ابدا ؛ اینها خیال می کنند معین بر بکاء است  و اصولا غنا برخاسته از مشتهیات نفسانی است . 
عبارت شیخ این است : انما ان الحزن حاصل بالغناء فی المراثی انما یکون من المرکوز فی النفس الحیوانیه من فقد المشتهیات نفسانیه...لا علی ما اصاب سادات الزمان
ما از شیخ اعظم می پرسیم؛ هر که به خاطر صدای زیبایی که گریه می کند به خاطر مشتهیات است؟
این ها حرف درستی نیست و حرف نراقی درست است. 
بنده کلام نراقی را تایید و کلام شیخ را رد می کنم .
مثلا یادتان هست آقای نراقی فرمود: غنا بما هو غنا حرمت ندارد...
یا این که فرمود: اصل عدم حرمت است....
ولی این جا دعوای ما با ایشان شروع می شود ؛ ایشان به سیره تمسک کرد ؛ و وقتی می خواست کفه جواز را سنگین کند گفت سیره هر چه گفت و در مراثی هم غنا می خوانند.
یک حدیث هم بود از قول امام صادق که فرموده بودند مثل اهل عراق بخوانید؛ یا همان اعانت بالبر ....
اضافه کنید روایت ابکاء ...یا گریاندن .....این ها را آورد در کفته ترازو گذاشت و کفه را سنگین کرد؛ 
آقای نراقی سیره را مستقل می آورد...
قول امام صادق علیه السلام این را میگوید که : 
 شیخ حر نقل می کند : ابوهارون مکفوف می گوید: ابوعبدالله به من گفت: یا اباهارون انشدنی فی الحسین ؛ فانشدته ؛ فقال انشدنی کما تنشدون یعنی بالرقه قال فانشدته .....
دلالت این حدیث بر غنا اجنبی هست ....
اعانت بر بر هم همان بحث ها پیش می آید ؛ اگر واجب بود عزاداری و منحصر به غنا هم بود؛ تعارض می شود بین ادله وجوب و ادله حرمت ...اما اصل مراثی مستحب است .....با همه عظمتی که آقای نراقی دارند؛ ولی بحث ها قوی نیست و ضعیف است ...
نتیجه این که این استثنا ثابت نیست....
الحمد لله رب العالمین

۲۵۰ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

جمع بین دو قاعده اصولی که اشاره شد و متعارض مینماید با این توضیح :
درست است که انجام واجب و مستحب باید با اسباب حلال باشد و ادله آنها نسبت به شمول حسه حرام ضیق ذاتی دارد.
لکن هرگاه انجام واجب منحصر به مقدمه حرام باشد، در اینجا بحث تعارض و تزاحم پیش می آید.
در تعارض ادله را نگاه میکنند و در تزاحم قاعده اهم و مهم پیش می آید.
و اینکه گفته شود توقف بر مقدمه حرام معجز شرعی است، و معجز شرعی مثل معجز عقلی است پس وجوبی نخواهد بود، کلام صحیحی نیست زیرا با انحصار انجام واجب در مقدمه حرام باید آنچه بیان گردید اجرا شود.
کلام صاحب جواهر و محقق خویی در مساله
تحقیق
به نظر ما آنچه در استثنای غنا در مراثی گفته شد آمیختی از مطالب قابل دفاع و قابل نقد است.
نهایتا استثنای غنا در مراثی ثابت نیست مگر گفته شود اصولا غنای حرام با تعریف مضیقی که دارد در مراثی محقق نمیشود.