header

خارج فقه سیاسی (1401-1402) - خارج فقه سیاسی (1401-1402)

جلسه 10
  • در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۱
چکیده نکات

10. رابطه مشارکت سیاسی با بیعت - بیعت دو کارکرد دارد:
انتخابات و تثبیت حکومت مشروع - بیعت از مظاهر بارز مشارکت سیاسی است.
بیعت در زمان حضور امام علیه السلام - روایت امام باقر علیه السلام - بیعت مورد اشاره در زمان امام علی علیه السلام -
ماهیت بیعت از قسم اول(انتخابات) آیا صرف عقد جایز است؟
راهی برای لزوم این نوع از بیعت.
11. مشارکت سیاسی حق است یا تکلیف؟
مشارکت در فضای طبیعی یک حق است لکن با عروض عوارض ثانوی به مرز وجوب می‌رسد؛ نظیر پیشگیری از ورود برخی آسیب ها بر کشور و مذهب یا دفع منکر یا حکم حکومی حاکم جامع الشرائط

متن پیاده سازی شده نشست دهم (38 - 66 - 90) سال چهارم درس خارج فقه سیاسی 30 آذر 1401

صفحات 139 و 140 : کلیک کنید

فایل پیاده سازی : کلیک کنید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين
پرسش و پاسخ
پرسش: رعايت موازين اخلاقي رقابت، مربوط به مدينه فاضله است زماني كه رقبای شما، معيارهاي اخلاقي را رعايت کنند، لكن رعايت آن از طرف شما مساوي با حذف از رقابت است، لذا اگر تنها راه براي رسيدن يا حفظ حكومت حق، استفاده از وسيله نامشروع يا ترك يكي از ضروريات دين باشد آيا استفاده از آن مجاز است؟
پاسخ استاد: شريعت مطهر اسلام در بحث رقابت، تاسيس و نظر خاصي ندارد اما رقابت سالم را مدنظر دارد. اگر هر عقیده ای روي رقابت سالم تاكيد کند لکن اسلام تاكيد بيشتري دارد چون حق الناس است و حق الناس در دين مطهر جايگاه ویژه ای دارد. شریعت مطهر، غیبت، دروغ  تشکیل لابی را قبول ندارد. در صورت ارتكاب منجر به خروج از عدالت فرد می شود و درصورتی که از عدالت خارج گردد دیگر شرط تصدی ندارد و اگر متصدی هم شود، غصب است.
سائل بیان می کند گاهي اوقات رعایت معیارهای اخلاقی، موجب حذف از رقابت می شود. در ادامه سوال را تندتر می کنند كه اگر تنها راه رسيدن به قدرت يا حفظ حكومت، استفاده از وسيله نامشروع يا ترك يكي از ضروريات دين باشد جواز چنین کاری وجود دارد؟ پاسخ توقف در این مسئله است. بدین معنا اگر یک نامزد انتخاباتی از طرف مقابل غیبت نموده و آن طرف هم در مقابل غیبت کرده باشد از باب مقابله مثل شاید پذیرفته شود.  اما اين مقدار مجوز نمي دهد. به طور مثال نمي توان تحت عنوان مقابله به مثل در برابر تهمت، تهمت زد چون تهمت نسبت دروغ است و عدم جواز آن بخاطر دروغ و خلاف واقع بودن آن است.  
حال اگر فردي از رقابت حذف شود، اهميتي ندارد. در اين موارد، مديريت بسيار مهم است. اتفاقا اگر كسي به درستي رفتار نمايد حتي در فضاي ناسالم نياز به غيبت و تهمت نخواهد داشت. نبايد مردم را دست كم گرفت. گاهي مردم در داوري از مسئولين پيشروتر هستند و فهمشان بالاتر است. فردي كه برنامه ندارد نبايد در انتخابات شركت كند و از محل بحث ما خارج است اما اگر فردي كه كارآمد است و  نامزد انتخاباتي شده است، برنامه هاي خود را به درستي بيان كند و رفتار صحيحي داشته باشد اثر عكسي خواهد داشت هر چند نامزد ديگر او را مورد تهمت و توهين قرار داد. 
طرف مقابل به امام سجاد عليه السلام ناسزا مي گفت امام مي فرمودند اگر سخن تو راست است خداوند مرا ببخشد و اگر دروغ، خداوند مرا ببخشد اما عصباني نشدند و مقابله به مثل نكردند بلكه با آرامش برخورد مي نمودند. بنابراين اگر بيان و رفتار درست شود نوبت به مراحل مطروحه در سوال نخواهد رسيد. بايد به مردم گفت برنامه مرا ببنيد و برنامه ديگران را هم ببيند اكنون قضاوت كنيد اگر راي دادند كه وظيفه آور است و اگر راي ندادند چه بهتر و كار قبلي ادامه داده شود.
اينكه در سوال گفته شده در صورت عدم رعايت موازين اخلاقي، موجب حذف از رقابت است، مناقشه جدي دارد. اما قسمت بعد سوال كه بيان داشته «براي رسيدن يا حفظ حكومت به وسيله نامشروع» بايد گفت مطلقا جايز نيست. مرام و مسلک ما ماكياوليسم نيست كه هدف، وسيله را توجيه كند . جالب است در سوال گفته شده «برای حفظ حکومت حق» استفاده از وسیله نامشروع دیگر حق نیست که نام آن را حق می گذارید. وقتی از مسیر نامشروع نتیجه ای به دست می آید قطعا آن نتیجه نمی تواند مشروع باشد.  

رابطه مشاركت سياسي با بيعت
در آيات و روايت عنواني تحت مشاركت سياسي وجود ندارد اما عنوان بيعت وجود دارد. رابطه بيعت با مشاركت سياسي چيست؟ آيا مي توان بيعت را نوعي مشاركت سياسي  دانست؟ بيعت شرعا تعريف خاصي ندارد و به همان معناي لغوي آن به كار مي رود. بيعت قبل از اسلام هم وجود داشته و در بین عرب پررنگ بوده است. 
كاركرد بيعت  دو امر مستقل است: اول: انتخابات. دوم: اظهار وفاداري و تثبيت حكومت
كاركرد اول، انتخابات و روي كارآمدن است يعني مردم از طريق بيعت، حاكمي را انتخاب مي كنند. اگر انتخابات، وكالت دانسته شود، بيعت در كاركرد اول هم وكالت خواهد بود. كاركرد دوم سخن از روي كار آمدن نيست بلكه اظهار وفاداري و تثبيت حكومت است. يعني زماني فردي از طريق انتخابات قبلي و يا نصب الهي روي كار آمده است حال افراد مي خواهند اظهار وفاداري كنند لذا اين انتخابات نيست بلكه پس از انتخابات است. برخي نسبت به نظام جمهوري اسلامي چنين عقيده اي دارند و مي گويند انتخابات به معناي اول وجود ندارد و در انتخابات اخير گفتند مردم بايد نظير بيعت هايي كه در بين عرب بوده، تنها اظهار وفاداري كنند. توجه به كاركرد بيعت در ماهيت بيعت اثر جدی مي گذارد.
 بيعت چه به معناي اول و چه معنای دوم، از مظاهر بارز مشاركت سياسي است. چون هر دوي آن حضور مردم را دارد. همانطور كه تشكيل حزب، انتخابات محلي و... از مظاهر مشاركت سياسي است. 
بيعت در كتاب و سنت
در قرآن، بيعت آمده است. هردو بيعت شجره در سال هفتم هجري كه به آن بيعت رضوان مي‌گويند و بيعت پس از فتح مكه كه بيعت با زنان بود، حكم انتخابات را نداشتند بلكه اظهار وفاداري و تثبيت بود. همچنین در مورد امام عصر(عج) بحث بيعت مطرح شده است كه مردم با ايشان بيعت مي كنند. پس از آنكه حضرت، قيام و حضور خودشان را اعلام مي كنند، با مردم در امر جدید، كتاب جدید و سلطنت جديد بيعت می کنند.
 امام باقر علیه السلام می فرمایند:«فوالله لكأني أنظر إليه بين الركن والمقام يبايع الناس بأمر جديد، وكتاب جديد، وسلطان جديد من السماء »: پس بخدا سوگند گویا مي بينم (حضرت مهدى علیه السلام) بين ركن و مقام با مردم در مورد امر جدید وكتاب جدید وسلطنت جدید از آسمان، بیعت كرده ودر هیچ كجا پرچم او شكست نخواهد خورد تا آنكه از دنیا برود.  این بیعت مردم با امام عصر(عج) به طور مسلم کارکرد تثبیت است چون مردم، برای نصب امام بیعت نمی کنند. 
همچنين بیعت با امام علی علیه السلام در نهج البلاغه مطرح شده است. اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ؛ وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ »: اى مردم، مرا بر شما حقى است و شما را بر من حقى است. حقى كه شما به گردن من داريدحقى كه من به گردن شما دارم، بايد كه در بيعت وفادار باشيد...
  آیا بیعت مردم با امام علی علیه السلام بیعت تثبیت قدرت بود یا بیعت برای انتخابات؟ شاید گفته شود هرچند در مورد غیرمعصوم  مي توان قبول كرد رای مردم مشروعیت آورد است اما به طور مسلم در مورد معصوم چنین سختی پذیرفته نیست. در مورد معصوم نهایتا مقبولیت مطرح است و نه مشروعیت. 
شارحان نهج البلاغه وقتی به کلام حضرت می رسند که به بیعت تمسک می کنند می گویند این موارد از باب جدل است وگرنه حکومت معصومین علیهم السلام، انتخابات و رای مردم را نمی خواهد. البته اگر معصوم کاری را برعهده بگیرد شکی در آن نیست که حجت است چون معصوم، محور حق است «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ ». واقعا جای گفتگو وجود دارد که گفته شود حکومت معصومان بر امورالناس هم رای مردم را لازم داشته باشد. با این نگاه بیعت به شکل اول یا دوم نسبت به معصوم جای گفتگو خواهد داشت. 

ماهیت بیعت در نقش انتخابات 
ماهیت بيعت در زمانی كه قرار است در نقش انتخابات ظاهر شود چيست؟ آيا اين بيعت وكالت است؟ ماهيت انتخاباتي كه در جمهوري اسلامي و کشورهای دیگر برگزار مي گردد چيست؟ ماهيت مردمي كه به رياست جمهوري، شوراي شهر و نماينده مجلس راي مي دهند چيست؟  تفاوتي ندارد كه آن را انتخابات يا بيعت با كاركرد اول بنامید. معمولا ماهیت آن را وكالت مي دانند. به همین دليل در دوران مشروطه مسئله انتخابات مطرح گرديد از عنوان وكيل مجلس استفاده مي كردند. همچنان از كلمه وكلاي مجلس استفاده مي شود. از همان دوران مشروطه اين بحث مطرح بوده كه ماهيت انتخابات چيست. اگر گفته شود وکالت است، عقدی جايز است و با مرگ موكلين از بين مي رود. آثار وكالت فراوان است، منتخب مردم، وكيل برخي از مردم است در اين صورت باقي مردم چه مي شوند؟ در كتاب‌هاي مخالفان مشروطه مثل حرمت مشروطيت شيخ فضل الله نوري و ديگران اين مباحث مطرح گردیده است.  
افراد زيادي به راحتي ماهيت انتخابات را وكالت و متصديان نظام را وكيلان مردم مي دانند. مرحوم دکتر مهدي حائري گفته است مملكت، ملك مشاع مردم است و مردم براي اداره ملك مشاعشان وكيل انتخاب مي كنند نظير شركتي كه هزار عضو دارد و اعضا به هيت مديره راي ميدهند و هيات مديره وكلاي سهام داران هستند. بنابراین نمايندگان مجلس و روساي جمهور وكلاي مردم هستند. البته اين تفكر متعلق به غرب است و ايشان هم از آن جا آورده است. 
اگر منتخب، وكيل باشد لوازم آن مقداري سخت مي گردد چون وكيل را مي توان هر زماني عزل نمود و امروز به كسي رای بدهند و فرداي آن روز از راي خود منصرف شوند. در چنين حالتي نمي توان گفت عزل شود چون نيازمند سازكار و راهكار است.
بيعت به معناي اظهار وفاداري تنها اثر رواني دارد . البته عرب‌ها آثار اجتماعي بر آن بار مي كنند چون وقتي بيعت كردند خود را موظف به ايستادگي مي دانند و در صورت عدم بيعت، خودرا موظف نمي دانند. در آغاز روز اگر با مسلم بن عقيل بيعت كنند به او وفادارند و در پايان روز اگر با عبيدالله بن زياد بيعت كنند با او هستند. بسياري از شيعيان عراق در زمان اميرالمومنين عليه السلام به عنوان امام معصوم در كنار او نبودند بلكه به خاطر بيعت اطراف ایشان بودند. شيعيان آن زمان با معناي امروز متفاوت است. بنابراين هرجا حاكم از طريق مشروع بر سركار آمده باشد تنها اثر رواني دارد.

مشارکت سیاسی حق یا تکلیف 
اصلي در مباحث سياسي مطرح است كه حاكميت موظف به زمينه سازي براي مشاركت حداكثري است اما اين وظيفه در دنیا براي حاكميت است و كسي مردم را موظف به حضور در پاي صندوق راي نمي داند. از نظر شرعي و فقهي هم بايد اصل را بر هيمن امر قرار داد. مشاركت سياسي به معناي حضور مردم در اداره امور است حال تفاوتي ندارد  با راي دادن يا تشكيل حزب يا راه انداختن مطبوعات و... باشد. بنابراين اصل اولي كه تحت عناوين خاص ديگري قرار نگيرد، حق است و نه تکلیف و حكم آن جواز است. 
اما گاهي عوارضي پديد مي آيد كه مشاركت از حق خارج و تكليف مي گردد تا جايي كه ممكن است به مرز وجوب برسد. اگر به معناي واقعي كلمه خطر برای نظام حق یا مذهب تشخيص داده شود يا حاكم صالح، حكم حكومتي صادر كند يا اماته منكر و احياي معروف باشد ديگر حق نيست بلكه تكليف است. البته مشروط به اینکه مرجع تقليد و مجتهد به اماته منكر، احياي حق يا حكم حكومتي حاكم صالح و... فتوا دهد و اين امر از حوزه هاي فتوا  تلقي گردد  چون محل بحث و گفتگو است. با ايجاد اصل اولي و ثانوي به طور طبيعي پاي سليقه و ذوق هم باز مي شود كه بايد دقت نمود.
پرسش: اگر شخصی به یقین برسد، در صورت عدم مشاركت، شخصی ناصالح بر سر کار بیاید آیا تکلیفی دارد؟ آيا دائما بین خوب و بد تزاحم است یا خوب و خوبتر؟
پاسخ استاد: مي توان جايي را مدنظر قرار داد كه بین آن دو عام و خاص من وجه برقرار است. نبايد بسيط و به صورت سياه يا سفيد مطلق به آن نگريست. علي فرض اولويت براي انتخاب يك نفر باشد، اگر حتي بدانيم او بر سر كار مي آيد معلوم نيست اثري داشته باشد پس نبايد شتاب زده فتوا صادر كرد. البته اگر واقعا مصلحت اهم لازم، مورد نظر شارع باشد در كبراي سوال مناقشه اي نيست.
مشاركت سياسي نسبت به اقليت هاي ديني و مذهبي
 آيا مشاركت سياسي متعلق به همه آحاد ملت به صورت علي السويه است؟  در جلسه آتي به قانون اساسي كه عصاره انديشه فقهايي است كه اكنون مرجع تقليد هستند يا فوت نموده اند پرداخته خواهد شد.  
الحمدالله رب العالمين 

۳۵۷ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

10. رابطه مشارکت سیاسی با بیعت - بیعت دو کارکرد دارد:
انتخابات و تثبیت حکومت مشروع - بیعت از مظاهر بارز مشارکت سیاسی است.
بیعت در زمان حضور امام علیه السلام - روایت امام باقر علیه السلام - بیعت مورد اشاره در زمان امام علی علیه السلام -
ماهیت بیعت از قسم اول(انتخابات) آیا صرف عقد جایز است؟
راهی برای لزوم این نوع از بیعت.
11. مشارکت سیاسی حق است یا تکلیف؟
مشارکت در فضای طبیعی یک حق است لکن با عروض عوارض ثانوی به مرز وجوب می‌رسد؛ نظیر پیشگیری از ورود برخی آسیب ها بر کشور و مذهب یا دفع منکر یا حکم حکومی حاکم جامع الشرائط