header

خارج فقه سیاسی (1401-1402) - خارج فقه سیاسی (1401-1402)

جلسه 18
  • در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۴۰۱
چکیده نکات

پاسخ به سوالات - تعیین کنندگی مصلحت در آزادی عمل اقلیت ها - اصل هدایت و دلالت خط قرمز و موضوعیت داشتن آن - آیا اسلام نظام دارد؟ مشارکت غیر سیاسی مردم متوقف بر مقدمات است. نظیر:
1. آیا اسلام نظام دارد 2. حدود الناس مسلطون تا کجاست؟
در آیه « و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة» اصالت با لاتکون فتنه و یکون الدین لله است و قاتلوهم طریقیت دارد.
مشارکت فرهنگی، مشورتی مردم نیز مطرح است.

متن پیاده سازی شده نشست هجدهم (46 - 74 - 98) سال چهارم درس خارج فقه سیاسی 10 اسفند 1401

صفحات 145 و 146 : کلیک کنید

فایل پیاده سازی : کلیک کنید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين
پرسش و پاسخ
پرسش: آيا مناط بودن عقل عملي براي مصالح مرسله است يا مصالح مصرحه؟ 
پاسخ استاد: علت طرح این سوال به جلسه گذشته باز می‌گردد که بیان شد آنچه تعیین کننده می باشد مصلحت است. و بیان شد مصلحت توسط عقل عملی درک می شود و بدون توجه به عقل سند نیست. عقل حسابگری، مصالح و مفاسد را درک می‌کند، همین عقل حسابگر مصلحت را هم درک  می‌کند.
مصالحي نظیر مصلحت عدالت، مصلحت لاضرر و... وجود دارد که شارع به آن توجه نموده است. و طیف دیگری  از مصالح وجود دارد كه اصطلاحا متعلق به اهل سنت است و  از آن به عنوان مصالح مرسل ياد می‌شود در عین حال مصرح از سوی شارع نيست لذا نهادي بنام مصالح مرسله دارند. حال سائل مي گويد آیا مناط بودن عقل عملي براي مصالحي است كه مصرح نيست و مرسله است يا مصلحتي كه مصرح شرعي است؟
پاسخ سائل اين است كه تفاوتي ندارد. گاهي اوقات در جايي كه نص شرعي وجود دارد عقل هم حضور دارد. در بسياري از موارد كه نص شرعي وجود دارد و به يك مصلحت مورد نظر شارع اشاره مي كند و مصلحت اصطلاحا مصلحت مرسله مي شود عقل هم حضور دارد. در هرجايي كه گفته مي شود احكام «تدل عليه الادله الاربعه» و مصداق مصلحت است مثل حفظ امانت، حفظ آبرو و... عقل عملي هم حضور دارد با وجود اينكه مورد، از موارد مصلحت مصرحه است.
 حال از مواردي باشد كه نص شرعي حضور نداشته باشد مثل باب تزاحمات كه از عقل كمك گرفته مي شود اگر اين حوزه مصالح مرسله  ناميده شود طبیعتا عقل می تواند حضور پیدا کند. بنابراين مناط بودن عقل عملی هم برای مصالح مرسله  و هم برای مصالح مصرحه است.
پرسش: با توجه به اینکه دین مسیحت دین ارزانی است و به پیروان خود به سادگی وعده بهشت می دهد بر خلاف اسلام که گاها نیازمند جهاد، قتال، حج، زکات و حرمت مسکرات است. آیا اختلاط و امتزاج با آنها و برابر دانستن حقوق شهروندی در سرزمین اسلام موجب گرایش جوانهای مسلمان به مسیحیت نمی‌شود؟
پاسخ: با توجه به اینکه برای اقلیت‌ها و سایر ادیان، نوعی آزادی عمل قائل شدیم، سائل نگران است که ترخیص و آزادی موجب جذب جوان‌ها می شود. در این مورد اگر واقعا باید مصلحت را معیار قرار داد نباید از تعیین مصلحت پرسید. وقتی گفته می شود تعیین کننده، مصلحت است اگر در فرض سوال جای مصلحتی وجود ندارد نباید آن آزادی را داد. هرچند بیان شد شهروندی حقوق برابر است اما چون معتقد به وجود مصلحت در اینجا هستیم به هرحال اقلیت‌ها شهروند هستند و نباید ضعف خودمان را با سلب آزادی دیگران جبران کرد. آیا واقعا جبران پذیر است؟
سائل باید توجه داشته باشد که سلب آزادی و محرومیت نتیجه‌ی مطلوبی در پی نخواهد داشت و متقابلا ممکن است چهره مظلومی به این افراد اعطا کند. سائل به منطق اسلام و خرافاتی که سایر ادیان دارند اما اسلام فاقد آن است، توجه نکرده است. سائل بیان کرد چون دین آن‌ها آسان است موجب جذب می شود، سالهاست در مورد علت جذب انسان‌ها به اسلام را دنبال می کنیم، چون حس کردیم تنها دینی که حساب و کتاب دارد اسلام است فلذا حق است. اگر همه چیز یک دین، آزادی و رهایی باشد، نشان می‌دهد دین نیست بلکه می‌خواهد مردم را جذب کند. اگرچه شهروندان باید از حقوقی برخوردار باشند اما بر براین باوریم که تبلیغ دین از سوی اقلیت‌ها در حكومت اسلامي باید حساب و کتاب داشته باشد. اینکه برای جوانان تبلیغ کنند فتنه است. اما اگر زندگی عادی یا علمی خودرا سپری می‌کنند یا بازار و تجارتی دارند باید توجه به مصلحت كرد. بايد مراقب بود كه بسياري از مصلحت‌ها، مصالح موقت هستند. سلب آزادي، اكراه و فشار ممكن است موقتا صداي افراد را خاموش كند اما در درون خود آتشي را ايجاد مي كند كه موجب پديد آمدن مشكلات بعدي خواهد شد.  
تزاحم قاعده نفي سبيل با وفاي به عقد
برخی اوقات ادله شرعی در ارتباط با آزادی اقلیت‌ها و کنترل رفتار آن‌ها ناهمسویی با یکدیگر می‌کند. به طور مثال ممکن است امری مصداق سبیل کفار بر مسلمین شود در حالی «لن یجعل الله للکافرین سبیلا » وجود دارد، در اینجا باید همه‌ی ادله را دید. اگر عقد ذمه يا امان  با كفار يا اقليت‌هاي ديني با آيه « لن یجعل الله للکافرین سبیلا » تزاحم كرد چه بايد كرد؟
 امثال شیخ انصاری می‌گویند نمی توان به راحتی دلیل نفی سبیل را بر مثل وفا به عهد یا برمثل تسلط الناس بر اموالشان ترجیح داد. باید گفت علی رغم اینکه حکومت « لن یجعل الله للکافرین سبیلا » بر «الناس مسلطون علی اموالهم» واضح است اما باید گفت گاهی بحث در جایی است که هنوز عقدی منعقد نشده است. به طور مثال حکومت اسلامی می‌خواهد با عده ای از اقلیت‌ها پیماني ببندد حتما بايد « لن یجعل الله للکافرین سبیلا » را توجه كند چون هنوز «اوفوا بالعقودي» نيامده است، «الناس مسلطون علی اموالهم» محكوم « لن یجعل الله للکافرین سبیلا » است. حاكم نمی تواند بگوید من «الناس مسلطون» را  دارم پس آزادم هر پيماني ببندم.
اما گاهی اوقات پیمان بسته شده است. در اينجا نمي توان به راحتي گفت « لن یجعل الله للکافرین سبیلا » بر «اوفوا بالعقود» مقدم است.   اگر پیمان بسته شده است ما به راحتی نمی توانیم بگوییم لن یجعل الله حاکم بر اوفوا بالعقود است . اگر شیخ انصاری بعد از انعقاد قرارداد آن سخن را مطرح کند، مورد قبول است یا حداقل واضح الرد نیست که گفته شود مسلما «لن یجعل الله» مقدم است. اما اگر قبل از انعقاد باشد جای بحث و گفتگو دارد و آنجا میگوییم «لن یجعل الله» مقدم است، چون ادله «اوفوا بالعقود» و «الناس مسلطون» نسبت به حصه ای که سبیل کفار بر مسلمین است  ضیق ذاتی دارد .. 
اصل هدايت و دلالت
مصلحت و تعيين كنندگي مصلحت مورد بحث قرار گرفت. از مصالحي كه جاي بحث فراوان در اسلام دارد، هدايت انسان و دعوت آن‌ها به اسلام و هدايت است. در درس خارج فقه قضا گفته شد اصلي در اسلام بنام اصل هدايت و دلالت وجود دارد حتي در قرآن، جايي كه جهاد را مطرح مي كند اما اصالت را به هدايت، دعوت و عمل به انسان مي دهد.«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ » «قاتلو» برای «لاتکون فتنه» طریقیت دارد تا فتنه کفر، فتنه شرک، فتنه ظلم نباشد و حاکمیت سرتاسری از آن دین خدا باشد. لذا در بحث اقلیت‌ها باید این نکات را باید در نظر گرفت. رعایت حقوق، رعایت امانت، وفا به عهد به این هدف اصیل بسیار کمک می کند. 
مشارکت غیرسیاسی
ابتدای زمانی که وارد بحث شدیم، مشارکت را مطرح کردیم. در آنجا از مشارکت و نقش مردم در نظام سیاسی اسلام سخن گفته شد و گفته شد «المشارکه القسمان:السیاسی و غیرالسیاسی». تاکنون هرچه گفته شد از مشارکت سیاسی بود. اکنون باید به مشارک غیرسیاسی بازگشت. مشارکت سیاسی و اقلیت‌ها به پایان رسید. حال سوال از مشارکت غیرسیاسی است. اینکه مردم در نظام اسلامی چه سهمی دارند؟مردم نسبت به مسائل اقتصادی، فرهنگی و ...چه نوع مشارکتی دارند؟چقدر از اختیارات از آن دولت است و چه مقدار در اختیار مردم؟ در فعالیت‌های اقتصادی مردم چه نشی دارند؟ آزادی عمل دارند؟  «الناس مسلطون علی اموالهم» دارند؟ آزادی سرمایه گذاری دارند؟ دولت نهایتا باید ناظر صالح و مصلح باشد یا در بخش‌های اقتصادی دخالت باید دخالت داشته باشد؟ 
نظام 
اگر گفته شود در اسلام چیزی بنام نظام اقتصادی وجود ندارد باید بدنبال آن گفت این افکار متعلق به فقه نیست. فقه همین است که موجود است و چیزی بنام نظام وجود ندارد. آنچه وجود دارد احکام است. احکامی است کنار هم قرار بگیرد از آن نظام در آید یا نیاید. اسلام نیامده برای اینکه نظام سیاسی یا نظام اقتصادی ارائه کند بلکه خود عقلا می‌دانند چه کنند. هرچند عقلا باهم اختلاف داشته باشند اما به هرحال زندگی می‌کنند. اما اگر گفته شود ادله و رسالت اسلام، اقتضا نمی‌کند و اجازه نمی دهد که  نظام سیاسی و اقتصادی وجود نداشته باشد، در اینصورت جوابی متناسب با آن داده می شود . لذا اینکه اسلام نظام سیاسی یا اقتصادی داشته یا نداشته باشد متعاقبا  جواب‌های مختلفی را طلب می کند.
اعتقاد یا عدم اعتقاد به نظام نظیر نظام اقتصادی یا سیاسی، دخالت دارد در اینکه دولت چه باید بکند و یا مثلا چه نقشی در اقتصاد باید داشته باشد یا چقدر به مردم اجازه مشارکت می‌دهد و چقدر از آن‌ها سلب آزادی می کند. اگر گفته شود اسلام نظام خاصی ندارد و مردم را رها کرده تا بیع وشراء و سرمایه گذاری کنند و بر اموالشان تسلط دارند مگر آنچه خارج می شود و این  موارد از موارد خروج نیست. اما اگر گفته شود اسلام،  نظام دارد و نظام و نبض آن را باید حاکمیت دست بگیرد اینجاست که پیوسته ماده و تبصره تصویب می‌شود و به طور مثال به قدرت نهاد نظامی اضافه می شود و از قدرت و آزادی مردم كم مي‌شود.
مثال دیگر: «الناس مسلطون اموالهم» بسيارشنيده شده است. ما گفته ایم ناس مسلط بر اموال، حقوق و شئونشان هستند .  « الناس مسلطون علي اموالهم» حدود مشاركت مردم را تعيين مي كند. يكي از آقايان مي گفت «الناس مسلطون علي اموالهم» از روم باستان وارد اسلام شده است سپس اضافه كرده بود كه اين يك نوع تفكر كاپيتاليزمي و سرمايه داري است. وقتي از او گفته مي شود پس اسلام چه مي‌گويد پاسخ مي‌دهد روايتي وجود ندارد آن روايتي كه هست سند ندارد. بايد به اين بزرگوار اينگونه گفت تنها اين روايت نيست . ما غير از روايت «الناس مسلطون» روايت موثقه داريم.  «الناس مسلطون» نیاز به سند ندارد و نظام کاپیتالیسم هم نمی شود. زیرا ناس مسلط هستند مگر شارع نهی کرده باشد. ربا، قمار، غرر و پول فحشا را نهی کرده است. و در جایی که نهی نکرده باید تمسک کرد. گفته می شود اگر روایت از پیامبر بود، بجای کلمه «الناس» کلمه «المومنون» می آمد. در قرآن خطاب «الناس» فراوان آمده است. کلام ایشان ضعیف بود آن هم از شخصیتی که انتظار نمی رفت.
بنابراین قائل شدن به نظام  در نوع مشارکت مردم مهم است. تفسیر ولایت والی در بیت المال از بحثهایی است که به گمان ما تاثیر دارد. گستره مشارکت مردم، در امور غیرسیاسی در جایی که نظام اسلامی حاکم است تابع متغیرهایی است، چه قائل به نظام شد یا نشد. 
«الحمدالله رب العالمین»

۳۲۶ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

پاسخ به سوالات - تعیین کنندگی مصلحت در آزادی عمل اقلیت ها - اصل هدایت و دلالت خط قرمز و موضوعیت داشتن آن - آیا اسلام نظام دارد؟ مشارکت غیر سیاسی مردم متوقف بر مقدمات است. نظیر:
1. آیا اسلام نظام دارد 2. حدود الناس مسلطون تا کجاست؟
در آیه « و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة» اصالت با لاتکون فتنه و یکون الدین لله است و قاتلوهم طریقیت دارد.
مشارکت فرهنگی، مشورتی مردم نیز مطرح است.