header

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 33

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

درس اخلاق - عن فاطمة الزهرا سلام الله علیها: انّ علماء شیعتنا یحشرون فیخلع علیهم من خلع الکرامات علی قدر کثرة علومهم و جدّ هم فی ارشاد عبادالله. بحار ج2 ص3
1. فضیلت مربوط به عالم دو چیز است: علم و تبلیغ دین بنابراین تنها به این دو امتیاز اشاره شده است.
2. هیچ گاه نباید دست از کار کشید. یتیم داری وظیفه همگانی است.
3. فقط امتیاز نمی‌دهند مؤاخذه نیز می‌کنند.
4. تبلیغ تراث اعتقاد می‌طلبد که برخی در بحران بی اعتقادی و بی اعتمادی و بی تفاوتی به سر می‌برند.
ادامه ارشادی و مولوی و توضیحات بیشتر.
امکان جمع بین دو گزینه‌ای که شیخ انصاری مطرح می‌کند.
غیری بودن را شیخ انصاری تا کجا می‌پذیرد؟ در واقع نوعی غایت گرایی در مقام اسم گرایی است و در فقه و اصول ما به شدت بی سامان است.
فقه توقف حداکثری بر الفاظ نصوص و فقه هویت گرا از ص 293
الاحکام تدور مدار الاسماء - مدار الظاهر
الاحکام تدور مدار الواقع - مثال حلّه و شتر در دیه و توضیحاتی در این باره.

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 33

مقدمه اصول فقه (1402-1403)

در توجیه حمل وصف اشتقاقی بر سبب-که موارد آن همگانی نیست و تخلف از آن بسیار است- می‌توان گفت:
1. گاه مبدأ اشتقاق قابلیت دارد مثل اتلاف.
2. گاه مجاز است و در واقع سبب تحقق مبدأ است مثلا قتل هست اما قاتل و قَتَل نیست.جواهر43 ص 97: انما المدار علی صدق نسبة الفعل و هو«قتل» و نحوه او نسبة المصدر و هو«القتل» و ان لم تتحقق نسبة القتل، عما فی قتل النائم و نحوه.
البته عدم صدق قاتل منافی ثبوت مثل دید نیست؛ زیرا دیه بر عهده کسی است که سبب تحقق مبدأ شده است و لو وصف اشتقاقی بر آن صادق نباشد.(در فقه مهم لسان دلیل است)
محقق ایروانی در ردّ استدلال به قاعده اتلاف برای ضمان منافع مستوفاة می‌فرماید: فالمتبادر من اتلاف المال اخراجه عن المالیة بتضییعه لا اتلافه فی سبیل الانتفاع به... الّا ان یراد من الاتلاف هنا اخلاء کیس صاحبه عنه لا الاتلاف الحقیقی المنوط بتحقق التلف و فیه... حاشیة المکاسب96/1
6. در اوصاف منحوت. کلام محقق دوانی:صدق مشتق تابع قیام مبدأ به ذات نیست.

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 33

مقدمه اصول فقه (1401-1402)

سه تفسیر از حدیث:1. ان الحرف ما اوجد فی لفظ غیره معنی من المعانی 2. ان الحرف ما اوجد فی کلام غیره معنی من المعانی 3. الحرف ما اوجد معنی غیر مستقل و لا فی نفسه بل فی غیره. یعنی متقوماً بالطرفین او الاطراف
آن چه ما بیان کردیم با همه این وجوه و تفاسیر می‌سازد مثلا: 1. گفتیم مثل فی دلالت بر ظرفیت در زید و دار ایجاد می‌کند به التزام و هذا ینطبق علی اول الوجوه.
2. دلالتش به نحو تعیّن و تشخص متوقف بر وقوع در جمله است و هذا ینطبق بر وجه دوم.
3. معنای حرف لا فی نفسه است. و هذا ینطبق بر وجه سوم. سلوک محقق نایینی با حدیث و نقد آن.
وی می‌فرماید: روایت به 2 وجه نقل شده است: 1. ما اوجد معنی فی غیره 2. ما انبأ عن معنی ولی دومی اشتباه است ... در حالی که چنین نیست.
مذاهب سه گانه در وضع و موضوع له و مستعمل فیه در حروف.