فقه هنر (1400-1402) - جلسه 30
جلسه سیام 1400-1402
جلسه هفتم 1401-1402
تعلیم، تعلم، استماع، سمع و ترویج غنا و موسیقی
محقق خویی : تعلیم و تعلم اگر به کاربرد عملی باشد حرام است و اگر با توصیف باشد حرام نیست. هرچند ممکن است از برخی روایات استفاده حرمت شود؛ لکن روایات ضعیف است. (یا ناظر به صورت یاددادن و فراگرفتن عملی است)
روایات مورد نظر محقق خویی سه روایت است که مثل کلمات علما از اطلاق برخوردار است.
اقول : به حسب ضوابط اولی حق با محقق خویی است؛ لکن گاه گفته میشود هرگاه تعلیم و تعلم ولو به شکل توصیف جایز باشد باعث رواج عمل حرام میشود و حکمت اقتضا میکند که اینکار جایز نباشد.
این استدلال، استدلال به عقل نظری است؛ نه به سد ذرایع تا قابل قبول نباشد.
استماع غنا قطعا حرام است؛ همچنین سماعی که درواقع مصداق استماع باشد.
سوال : آیا لازم است مجلس غنا را ترک کرد تا مبتلا به سماع غنا نشد؟
خارج فقه القضاء (1401-1402) - جلسه 57
در کلام اصحاب و لغت به امری واضح نسبت به مفهوم رشوه نمیرسیم. باید به قدر متیقن اخذ کرد.
قدر متیقن این است: ما یعطیها الشخص الآخر للوصلة الی حاجته فی موضع عدم وجه للاعطاء و الاستحقاق.
پس رشوه به باب قضا منحصر نیست.
ادامه گفتگو از مفهوم شناسی رشوه اما از لغت؛ ابن سیده: الجعل، ابن اثیر:الوصلة الی الحاجة بالمصانعة. ما یعطی توصلاً الی اخذ حق او دفع ظلم فغیر داخل فیه - اختلاف بسیار بین تفسیرش به مطلق جعل و آن چه برخی فقهاء میگویند اشراب قصد باطل و خلاف حق در رشوه.
مجمع البحرین:عمده استعمال رشوه در ما یتوصل به الی ابطال حق او تمشیة باطل.
مصباح المنیر:ما یعطیه للحاکم و غیره لیحکم له او یحمله علی ما یرید. قاموس: الجعل
اما از فقه: در فقه تضییقات شروع میشود.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 99
تأسیس، جعل به اثبات و جعل سببیت و امثال آن - الّا فی ما اقیم الدلیل علیه - روش شارع نیست.کار او امضا و احیاناً تخطئه است پس استصحاب عدم سببیت نداریم چون سببیت نداریم.
تتبع در روایات و نگاه به عناوین ادله نیز همین را میرساند.
باب جعل فلان و بهمان نیست اما باب تحریم فلان و عدم جواز فلان و... هست.
پس اصل عدم اعتبار ما شک فی اعتباره معارض به اصلی معتبر و مخالف نیست. جریان استصحاب در کلی و استنتاج از آن برای مورد خاص مثبِت نیست، زیرا استنتاج نیز کلی است، هر چند کار مورد را اصلاح میکند....
حق به جانب قائلان به صحت است.
اقسام دخل شیء وجودی یا عدمی در مأموربه:
1. به نحو جزئیت 2. به نحو شرطیت 3. غیر جزء و شرط
بلکه مؤثر در تشخص،تعین و امتیاز 4. به نحو ظرف و مظروف