مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 76
نقد ترتب ثمره دوم:
1. مطلقات کتاب بلکه و سنت(احیانا) در مقام بیان نیست.
2. وقتی مأمور به، عمل صحیح است و عمل مقید شده به کونها صحیح جامعه، قهرا با هر شکی، شک در تحقق عنوان مأمور به داریم فلا مجال للتمسک بالاطلاق.
نقول: نقد دوم ضعیف است و تضعیف شده است.
راجع به نقد اول باید گفت: در مساله مطلقات کتاب و کلیات سنت اختلاف است برخی طرفدار تمسک به اطلاق هستند و برخی مخالف.
1. طرفداران مثل محقق خویی، شیخ استاد، ابن ادریس، محقق بروجردی و...
برخی از این گروه به سیره ائمه علیهم السلام نیز تمسک کردهاند.
اصول فقه - فارابی (1401-1402) - جلسه 10
پردیس فارابی
ارشد
بیان مخالفان قاعده قبح عقاب بلا بیان
چند بیان از محقق بروجردی، روحانی، داماد، صدر، مکارم
تمسک به قاعده دفع ضرر محتمل
فرار از مفسده
اصل حظر و ...
فقه جزا - فارابی [دو واحد - مقطع ارشد] (1402-1403) - جلسه 13
خلاصه ای از جلسات قبل
استدلال به قاعده لاحرج برای اثبات ضمان
نقد این استدلال
پارادایم بودن نفی حرج نه قاعده بودن آن
استدلال به معتبره ابومریم برای ضمان و نقد آن
در کل از قاعده تصبیب میتوان برای ضمان نسبت به مخارج مازاد بر دیه استفاده کرد
چنانکه برای خسارت ناشی از کارافتادگی نمیتوان استناد کرد
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 76
درس اخلاق: ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة - از مصادیق اعمال حکمت در دعوت تکیه بر زیست مشترک . تعاملی با مردم به جای تبلیغ بیانی و خطابی است - زیست مشترکِ تعاملی از مصادیق جدال احسن نیز هست.
محقق خراسانی: هر کدام از طلب و اراده دو اطلاق دارد: حقیقیِ نفسانی و انشایی که با لفظ و نحوه ابراز میشود.
با این بیان تفاوت که: منصرف از طلب عند الاطلاق: انشایی آن است و منصرف از اراده عندالاطلاق نفسانی آن است.
وی به صراحت نمی گوید که آیا به نحو اشتراک لفظی است یا معنوی و بر فرض دوم جامع چیست؟
اشاره به نقطه شروع نزاع در طلب و اراده:
اولین نزاع بین معنزله و اشاعره در قدم و حدوث قرآن و کلام خداوند بود(محنة القرآن)
معتزله و امامیه بر حدوث و اشاعره بر قدم بودند. گروه اول میگفتند: کلام از افعال خداوند است و افعال او حادث است و گروه دوم میگفتند: از صفات ذات است. و در اعتراض بر اعتقاد خود-که چگونه از صفات است- میگفتند: قیل و قال در کلام لفظی نیست بلکه در کلام نفسی است که علت و منشأ کلام لفظی است.
و کلام نفسی: طلب حقیقی است که غیر علم، اراده و کراهت است.ولی معتزله میگفتند: ما چیزی به نام کلام نفسی غیر از این امور نمیشناسیم.
نتیجه: نزاع در لفظ و وضع و لغت نیست.