header

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 35

مقدمه اصول فقه (1402-1403)

درس اخلاق: فاطمه زهرا سلام الله علیها و لیلة القدر و حضرت زهرا.
توجیه محقق دوانی: قیام مبدأ اشتقاق به ذات لازم نیست. جواب ملاصدرا: این موارد مجاز است از باب توسعه و مبدأ حدید نیست چون جامد است مبدأ مثل تحدد یا حدیدیّت است.اصفهانی: با سایر موارد فرق ندارد. صرف ربط مخصوص کافی است.
سه نسخه: 1. حدید و شمس می‌تواند مبدأ اشتقاق باشد و کلام ملاصدرا صحیح نیست.گفته ها و ارتکازات ابتدایی بر خلاف لزوم متابعت ندارد.

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه 70

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403)

پی گیری تعلیقه‌های مساله 11 در بخش استثنای آن - لزوم ملاحظه مطابقت نظر معدول عنه غیر اعلم با نظر اعلم از گذشتگان. نقد این تعلیقه ها ابتنای برخی تعالیق بر عدم جواز عدول از حی به حی؛ لزوم ملاحظه فتوای اعلم از گذشتگان و لو این شخص تقلید نکرده از طرائف برخی تعلیقه ها است.این ملاحظه خلاف فرض کار نداشتن به گذشته ها و محور قرار دادن دو طرفی است که هر دو حی هستند.
علی ای حال گذشتگان نباید در دایره محاسبه قرار گیرند چه اعلم از حی و چه غیر آن.
زمان فرض اعلمیت زمان استنباط حکم است به شرطی که با توجه بر آن باقی بماند هر چند برخی شکوک با استصحاب بر طرف می‌شود.
اقتراح نسبت به مساله 11 (مستثنی منه و مستثنی)

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه 113

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403)

بیان محقق خویی در اثبات عدم جواز تقلید بر صاحب ملکه استنباط و لزوم اجتهاد برای خودش:
احکام واقعیه بر صاحب ملکه منجز است به علم اجمالی یا قیام امارات و او می‌تواند این طرق را پیدا کند از غیر راه تقلید و با تقلید جزم پیدا نمی‌کند و احتمال عدم حجیت فتوای غیر را در حق خود می‌دهد.ایمن از عقاب نیست در حالی که عقل حک به تحصیل مومّن می‌کند. با شک در حجیت قطع به عدم حجیت می‌آید.
ان قلت: پس بگویید: کسی که صاحب ملکه هم نیست برود تحصیل ملکه کند.
قلت: فرق در این است که این فرد الان متمکن از تحصیل علم تعبدی نیست و الان احتمال حرمت تقلید در حق او نمی‌رود؟
زیرا اجتهاد واجب کفایی است مطابق آیه نفر ولی صاحب ملکه احتمال وجوب اجتهاد-به وجوب تعیینی- در حقش هست. حرمت تقلید هم هست و احتمال انصراف ادله جواز تقلید هم در حق او هست.
و فاسئلوا اهل الذکر اختصاص به کسی دارد که اهل الذکر نیست و لو بالقوه. سیره در رجوع جاهل به عالم در جاهلی که متمکن از تحصیل هم است نیست.
ان قلت: صاحب ملکه بالاخره الان عالم نیست.
قلت: این حرف قابل تفوه نیست... .