header

خارج اصول فقه- دور دوم (1400-1401) - خارج اصول فقه- دور دوم (1400-1401)

جلسه 48
  • در تاریخ ۲۷ دی ۱۴۰۰
چکیده نکات

نشانه شناسی اقسام حکم: بهترین نشانه انطباق تعریف هر قسم بر مورد است. احکام مجعول در وقت نسیان، شک، فراغ و... به اعتبار حالات مکلف حکم ثانوی است.
امکان مخالفت محقق بروجردی با ثانوی انگاری این احکام.
حکم غیر الاهی- در مقابل حکم الاهی - حکمی است که از طرف خداوند یا پیامبر یا امام یا فقیه یا هر صاحب ولایتی نهه به عنوان حکم شرعی جعل می‌شود.
حکم شرعی معمولا دائمی است و حکم غیر الاهی -حتی اگر از خداوند باشد- موقت -هر چند درازمدت- است. در حکم غیر الاهی از طرف خود حاکم انشا می‌شود و مخالفت یا موافقت با آن، مخالفت یا موافقت با حاکم است.

صفحات 53 و 54 : کلیک کنید


متن پیاده سازی شده جلسه چهل و هشتم خارج اصول فقه (دور دوم) 27 دی ماه 1400

بسم الله الرحمن الرحیم
سوال شده چگونه می توان احکامی که برای حکم بیان می شود، تشخیص داد؟ آیا با قرائن می توان تشخیص داد؟ اگر با قرائن است آیا این قرائن حجیت دارد؟ نسبت این قرائن مفروض با بحث های اصولی چیست؟ 
پاسخ اینکه نباید بحث را پیچیده کرد. بدون تردید وقتی یک مقسم و اقسامی داریم، یک ضابطه ای وجود دارد که می توان این اقسام را شناخت. مثلا در حکم وضعی و تکلیفی گفته می شود وقتی حکمی، مبین یک تکلیف باشد و بحث به عهده گذاشتن است این حکم تکلیفی است و با این ضابطه احکام تکلیفی قابل تشخیص است. بله گاهی ممکن است برخی موارد محل اختلاف باشد مثلا گفته می شود شوهر در برابر نفقه همسرش ضامن است اینجا لحن حکم وضعی است چون بحث وضع و ضمان است اما اگر گفته شود که بر شوهر واجب است که نفقه همسر خود را بپردازد اینجا لحن حکم تکلیفی است. این موارد دو حیثیت و اعتبار دارد. حجیت قرائن با خود قرائن است و ارتباط این قرائن با اصول این است که این مباحث جزو مبادی تصوری علم اصول است. 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکته آخر در تقسیم حکم الهی به اولی و ثانوی
احکامی که شرع مقدس در افتراضاتی مانند نسیان یا شک یا فراغ دارد، این موارد احکام الهی اولی است یا احکام الهی ثانوی؟ در این موارد باید توجه به حالت مکلف داشت و گفت حکمی که برای حالت طبیعی مکلف آمده حکم اولی است و حکمی که برای حالت غیر طبیعی مکلف آمده حکم ثانوی است. لذا چون حالت نسیان در مقابل حالت ذکر و حالت شک در مقابل حالت یقین، حالت غیر طبیعی مکلف است احکامی که برای این حالات آمده احکام ثانوی است. اینجا روی متعلق حساب نمی کنیم بلکه روی موضوع به معنای مکلف حساب می کنیم. چون در این موارد معنا نمی دهد که روی متعلق حساب کنیم. 
البته در همین موارد هم کسی مانند محقق بروجردی می گوید نباید این احکام را احکام ثانوی دانست بلکه باید گفت که انسان ها دو قسم هستند یا ناسی هستند یا ذاکر و برای هر کدام یک حکمی جعل شده که در عرض هم هستند و بحث بدلیت نیست. 
حکم غیر الهی
بیان ساده: هر حکمی که الهی نباشد حکم غیر الهی است. در تعریف حکم الهی گفتیم: آنچه معتبِر ـ که یا خدای متعال است یا پیامبر ص ـ به عنوان حکم شرعی (چه تکلیفی و چه وضعی) صادر می کند که معمولا هم دائمی است (چون ما نسخ در احکام هم داریم و ممکن است برخی احکام دائمی نباشند) حکم الهی است.
خیلی وقت ها ممکن است از طرف خداوند و پیامبر ص و ائمه ع و فقیه و والد یک دستوراتی صادر شود اما حکم شرعی به عنوان شریعت نیست بلکه یک حکم اجرایی است که یک مصلحت موقت، آن را اقتضاء می کند. این مصلحت موقت موجب می شود که در مقام اجرا آن حکم جعل شود. مثل اینکه خداوند به پیامبر ص دستور دهد که به مسلمانان بگو فلان روز بروند و خیبر را فتح کنند. این حکم، با اینکه از سوی خداوند است اما با توجه به تعریفی که از حکم الهی ارائه کردیم، حکم غیر الهی است؛ زیرا در مقام اجرا و تدبیر جامعه است لذا با فتح خیبر این حکم هم منقضی خواهد شد. این احکام در زبان عربی حکم حکومی و در زبان فارسی حکم حکومتی نامیده می شود. این احکام از طرف خداوند بما هو آمر و حاکم است نه بما هو شارع. 
حکم حکومتی درباره خداوند قدری نامأنوس است اما در مورد پیامبر و فقیه و والد، تصور آن آسان تر است. پیابر اسلام خیلی وقت ها به عنوان بما هو نبی صحبت می کردند یعنی به عنوان واسطه بین خداوند و خلق؛ لذا اگر کسی این جنس از دستورات را مخالفت می کرد ارتباطی با پیامبر نداشت و نه موافقت این دستور موافقت با پیغمبر است و نه مخالفت با این فرامین مخالفت با پیغمبر بود و در این موارد پیامبر آمر و ناهی نیست بلکه خبر دهنده است. 
یا اگر امام بما هو مبین للشریعة دستوری را از سوی خدای متعال بیان کند و یا اگر فقیه بما هو مستنبط الاحکام و مفتی دستوری را صادر می کند که این موارد همه حکم الهی است؛ اما گاهی پیامبر و امام و فقیه از طرف خود حکمی را انشاء می کنند مانند اینکه پیامبر در خطبه نماز جمعه بفرماید فردا صبح به سوی خیبر حرکت می کنیم. اینجا دیگر این دستور از سوی پیامبر بما هو نبی نیست بلکه بما هو سائس و بما هو مدیر جامعه است که یک حکم موقت است و با انجام آن کار، موضوع حکم تمام می شود. این دیگر حکم الهی نیست با اینکه پیامبر باید در چارچوبی که شارع تعیین کرده، دستور بدهد و مصالح شرعی را در نظر بگیرد اما در چارچوب شریعت حرف زدن و دستوری طبق مصلحت شرعی دادن غیر از این است که دستور، دستور الهی باشد؛ لذا مخالفت و موافقت با این دستور مخالفت و موافقت با پیامبر است. (اطیعو الله) یعنی اطاعت تمام احکامی که پیامبر بما هو نبی صادر می کنند و (اطیعو الرسول و اولی الامر منکم) یعنی اطاعت از پیامبر و امام بما هو مدیر جامعه و سائس و ... لذا اطیعوا دوبار آمده و تکرار شده چون اطیعوا اول با اطیعوا دوم جنسش فرق می کند و اطیعوا دوم برای اوامر حکومتی است که خود پیامبر و امام انشاء کننده است نه خبر دهنده که معمولا هم موردی و جزئی است.
خلاصه اینکه معیار این است: اگر حکمی به عنوان بیان شریعت انشاء شود که آن هم منحصر در خدا و رسول خداست (در خداوند بالذات و در رسول خدا بإذنه تعالی) حکم الهی است و هر حکم دیگری از غیر این طریق انشاء شود چه منشیء خداوند باشد و چه منشیء پیامبر و امام و فقیه و والد باشد، حکم غیر الهی می شود. 
حال باید مصادیق را بررسی کرد: مثلا فرمایش پیامبر که فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولاه که یک اعتبار و انشاء است حکم الهی بود یا غیر الهی؟ طبق معیاری که ما بیان کردیم حکم غیر الهی می شود و فرقی هم نمی کند که خود پیامبر مأمور به نصب بودند یا خبر از نصب الهی می دادند. چون حتی اگر خبر از نصب الهی هم می دادند این یک حکم اجرایی و تدبیری است که به خاطر مصلحتی که داشته صادر شده است. حال این مصلحت با شهادت امام منقضی می شده و به امام بعد منتقل می شده یا منقضی نمی شده بحث دیگری است.
یا بحث تحریم تنباکو از طرف میرزا حکم الهی است یا غیر الهی؟ این را ایشان به عنوان یک مستنبَط از ادله بیان کرده بود یا در حال بیان یک حکم حکومتی بود؟ کثیری از علما اینجا این حکم را حکم حکومتی می دانند اما در اینجا ما کلامی داریم که این دست از احکام فتواست منتهی فتوای اجتماعی است. میرزا چیزی انشاء نکرد بلکه یک حکم الهی ثانوی را بیان کرده است. برای مطالعه بیشتر به فقه و مصلحت مراجعه شود.
خلاصه بحث: در تقسیم حکم الهی به اولی و ثانوی مواردی مانند نسیان و شک و فراغ با توجه به حالت طبیعی مکلف سنجیده می شود و چون این موارد برای حالت غیر طبیعی مکلف است حکمی هم که برای این حالات می آید حکم ثانوی است/اگر حکمی به عنوان بیان شریعت انشاء شود که آن هم منحصر در خدا و رسول خداست (در خداوند بالذات و در رسول خدا بإذنه تعالی) حکم الهی است و هر حکم دیگری از غیر این طریق انشاء شود چه منشیء خداوند باشد و چه منشیء پیامبر و امام و فقیه و والد باشد، حکم غیر الهی می شود.

۵۴۶ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

نشانه شناسی اقسام حکم: بهترین نشانه انطباق تعریف هر قسم بر مورد است. احکام مجعول در وقت نسیان، شک، فراغ و... به اعتبار حالات مکلف حکم ثانوی است.
امکان مخالفت محقق بروجردی با ثانوی انگاری این احکام.
حکم غیر الاهی- در مقابل حکم الاهی - حکمی است که از طرف خداوند یا پیامبر یا امام یا فقیه یا هر صاحب ولایتی نهه به عنوان حکم شرعی جعل می‌شود.
حکم شرعی معمولا دائمی است و حکم غیر الاهی -حتی اگر از خداوند باشد- موقت -هر چند درازمدت- است. در حکم غیر الاهی از طرف خود حاکم انشا می‌شود و مخالفت یا موافقت با آن، مخالفت یا موافقت با حاکم است.