header

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - مقدمه اصول فقه (1401-1402)

جلسه 63
  • در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۴۰۱
چکیده نکات

تصویر جامع به نظر شیخ انصاری و محقق نایینی: الصلاة شرعاً هو المرکب التام و بقیه ابدال است و توسعة صلاة نامیده می‌شود.
با این وجود محذور عدم جواز رجوع به برائت پیش نمی‌آید؛ زیرا از مصادیق دوران امر بین اقل و اکثر است.
تصویر جامع بنابر نظر محقق بروجردی: جامع ذاتی تصور ندارد ولی جامع انتزاعی عرضی می‌توان تصور کرد. مثلا در نماز گفت: قدر جامع «نحو توجه خاص و تخشع خاص از عبد نسبت به مولا» است. این توجه به منزله صورت برای اجزا و شرایط است.
صلاة آن توجه است که در همه حالات -حتی سکونات و سکوتات- هست. این توجه مشکک است و مراتب دارد.
این توجه وجودی جدا از اجزا ندارد و اجزا محصِّل آن نیست بلکه صورت برای این اجزا و موجود است بعین این وجودات مثل کلی طبیعی نسبت به افراد.

متن پیاده سازی شده جلسه شصت و سوم سال دوم درس خارج اصول فقه 18 بهمن‌ماه 1401

صفحات 157 و 158 : کلیک کنید

بسم الله الرحمن الرحیم
تتبع در تصویر جامع
به مناسبت بحث صحیحی و اعمی در مورد تصویر جامع مطالبی بیان شد به اینکه بنا بر صحیحی و اعمی شدن جامع چیست؟ از جمله کسانی که وارد بحث شده اند مرحوم شیخ اعظم و مرحوم نائینی هستند و مطالبی دارند که باید مورد بررسی قرار بگیرد.
مرحوم شیخ اعظم در مورد جامع در عبادات مثل نماز فرمودند: «هو المرکب التام شرعاً»، تام هم یعنی جامع اجزاء و شرائط. اما در مورد نماز غیر تام هم توسعتاً به آن نماز گفته شده است و نماز غرقاء و شخص مریض که به حدی می-رسد که تنها یک خطور است به این توسعتاً نماز گفته شده است و بنا بر تعبیر بعضی بزرگان این ها ابدال هستند و نه خود نماز. مرحوم نائینی این نظر مرحوم شیخ اعظم را پسندیدند البته با یک اضافه ای که در این دوره آن را ذکر نکردیم.
حالا اگر گفته شد مثل نماز برای مرکب تام وضع شده است آیا می توانیم در وقت شک برائت جاری کنیم یا باید احتیاط کرد؟
مثلا ما که هیچ عذری نداریم مأمور به مرکب تام شدیم و هنوز به رکوع نرسیده شک می کنیم که آیا سوره واجب است؟ یا آیا گفتن «الله اکبر» قبل از رکوع لازم است؟ بعد در رکوع شک می کنیم که مقدار لازم در ذکر رکوع چه مقدار است؟
مرحوم شیخ اعظم بیان می کنند اینجا احتیاط معنا ندارد، برای اینکه مورد ما دوران امر بین أقل و أکثر است و لذا اینجا بنا بر مبنای ایشان احتیاط لازم نیست.
عبارت متن (صفحه 157): الاشاره إلی بعض تصویرات الجامع الأخری فی المسأله؛ در اینجا ما از کلام مرحوم آخوند و مرحوم اصفهانی جامع را نقل کردیم و الان می خواهیم به برخی تصویرات دیگر اشاره کنیم. التتبع فی الکلمات و المتون الاصولیۀ یعطی تصویرات أخری رکّز علیها بعضهم تصویرا للجامع بعد انکار امکانه من بعض آخر. فمن التصویرات ما ذکره الشیخ الانصاری و علیه المحقق النائینی مع تصرف مع تصرف یسیر قلیل و هو؛ از جمله تصویرات کلام مرحوم شیخ و مرحوم نائینی است و آن کلام این است: الانصاف انّ القول بأنّ الصلوۀ شرعاً هو المرکب التام و باقی الافعال انما سمّیت صلوۀ توسّعاً فی التسمیۀ؛ سایر نمازهای ناقص توسّعاً در تسمیه صلاۀ هستند و گاهی بعضی ها تعبیر کردند که این ها ابدال هستند. و لا یلزم ما تقدم من المحذور و هو عدم جواز الرجوع إلی البرائۀ؛ «و لا یلزم» یعنی آن اشکالی که قبلاً بیان شد که رجوع به احتیاط لازم می آید، اینجا لازم نمی آید. لذا مرحوم شیخ می خواهند بفرمایند که در زمان شک برائت را جاری می کنیم و نه احتیاط.
به عبارت دیگر تا قبل از «و لا یلزم» ایشان فرمودند نماز مرکب تام است، بعد گویا کسی اشکال می کند که وقتی مرکب تام گفته شود دیگر نمی توان برائت را جاری کرد، چرا که در زمان شک، نه اینکه مأمورٌبه مرکب تام است لذا باید در آن احتیاط کرد؛ اما مرحوم شیخ اعظم می فرمایند این اشکال پیش نمی آید. فإنّ الصلوۀ یکون اسماً لذلک المرکب الغیر المعلومۀ (غیر معلومۀ) الاجزاء المرددۀ بین الاقل و الاکثر. 
لذا ما هم بیان کردیم که مورد از موارد اقل و أکثر است و هر آنچه یقین داریم انجام می دهیم و اگر شک کردیم برائت جاری می کنیم.
بنابراین مرحوم شیخ اعظم دو ادعا بیان می کنند: 1. الصلوۀ یکون اسماً لذلک المرکب. 2. در صورت شک چون اقل و اکثر است برائت جاری می شود.
البته ما یک معیار دیگر را بیان کردیم (که با أقل و أکثر هم منافات ندارد) و آن این مطلب بود که هر کجا بیان با شارع باشد و به ما نرسد برائت را جاری می کنیم، مثلا حمد را می خوانیم و در سوره شک می کنیم اینجا برائت جاری می شود. بعد در ذکر رکوع شک می شود که سه بار سبحان الله باشد یا اینکه یکبار «سبحان ربی العظیم و بحمده» کافی است، اینجا برائت جاری می شود.

بیان مرحوم بروجردی
در اینجا بیان دیگری را از مدرسه قم از مرحوم بروجردی بیان می کنیم. ادعای ایشان دارای دو بخش سالبه و موجبه است. در بخش سالبه می فرمایند مثل صلاۀ (و حج و وضوء) جامع ذاتی ندارد (که مرحوم اصفهانی از آن تعبیر به جامع مقولی می کردند به اینکه نماز جامع مقولی ندارد). آیا نماز مثل انسان است که کلّی طبیعی باشد؟ نه، نماز یک بخشش ذکر است و از مقوله فعل است و یک بخشش سکون است یا جابجا شدن است؛ بنابراین جامع ذاتی مثل کلّی طبیعی ندارد ولی جامع عرضی، انتزاعی دارد که این به عنوان قدر مشترک همه نمازها واقع می شود، از نماز میت تا نماز یومیه امیرالمؤمنین (ع).
لذا ایشان می فرمایند: ان جمیع مراتب الصلوۀ ... تشترک فی کونها نحو توجه خاص و تخشع مخصوص من العبد لساحۀ مولاه؛ یعنی نمی توانید نمازی را پیدا کنید که نماز باشد و این موضوع در آن قرار نداشته باشد، لذا این ها مثل صورت و روح در اجزاء و شرائط جاری است، گویا اجزاء و شرائط هیولاست و این صورت و روح آن است. (به عبارت دیگر نماز اجزاء و شرائط نیست بلکه آن روح و صورت این جامع است.)
عبارت متن (صفحه 157): و من التصویرات ما صوّره السید البروجردی فانّه _ بعد تصریحه بعدم معقولیۀ تصویر الجامع الذاتی (که این همان قضیه سالبه است) و ترکیزه علی تصویر عنوان عرضی اعتباری؛ یعنی عنوان مثل کلّی طبیعی نیست ولی جامع داریم. اینکه فرمایند: عرضی، چون ذات اجزاء و افعال این عنوان نیست و اینکه اعتباری می فرمایند: چون قانونگذار اعتبار کرده است. ینتزع (این عنوان) کلّ عن امور متباینۀ کلّ واحد منها من نوع خاص_؛ که هر کدام نوع خاصی است، مثلا یکی ذکر است و دیگری رکوع و قیام است و حتی یکی سکوت است.
(در اینجا بحثی که ممکن است مطرح شود این است که آیا این سکوت جزء نماز است؟ و این هم دارای آثار است مثلا اگر کسی در سکوتش ریا کند یا در آن لحظه لباسش نجس شود آیا این به نمازش لطمه می زند؟ در اینجا مرحوم بروجردی خواستند بیان کنند با این بیان همه این موارد جزء نماز می شود چون آن تخشع از اول تا آخر نماز است.)
لذا ایشان در اینجا جامع ذاتی را ردّ می کنند و جامع انتزاعی و عرضی ایجاد می کنند و می فرمایند: قال: تشترک فی کونها نحو توجه خاص؛ نماز یک روح و صورتی دارد. و تخشع مخصوص من العبد لساحۀ مولاه، یوجد هذا التوجه الخاص بایجاد اول جزء منها و یبقی إلی ان تتم؛ فیکون هذا التوجه بمنزلۀ الصورۀ لتلک الاجزاء المتباینۀ بحسب الذات (به اینکه هر یک از این اجزاء از یک مقوله باشد) و تختلف کمالاً و نقصاً باختلاف المراتب؛ چنانچه کمالاً و نقصاً به اختلاف مراتب نماز مختلف است، مثلا یک نماز یک جزء دارد و یک نماز دیگر یازده جزء دارد، همه این موارد را شامل می شود.
(و الحاصل) ان الصلوۀ لیست عبارۀ عن نفس الاقوال و الافعال المتباینۀ المتدرجۀ بحسب الوجود حتی لا یکون لها حقیقۀ باقیۀ إلی آخر الصلوۀ محفوظۀ فی جمیع المراتب؛ یعنی بر خلاف کلام مرحوم شیخ اعظم که قائل بودند نماز خود اقوال و افعال است، ایشان می فرمایند چنین نیست. و یترتب علی ذلک عدم کون المصلی فی حال السکونات و السکوتات المتخللۀ مشتغلاً بالصلوۀ؛ در اینجا بعضی ها بیان کردند چون نماز اجزاء وجودی است پس این خلل و فرجی که در بین نماز است جزء نماز نیست، اتفاقاً این مطلب در فقه مطرح می شود و لذا اثر فقهی هم دارد. اما ایشان بیان می کنند نماز از اول که شروع می شود حالا نماز امیرالمؤمنین (ع) باشد تا نماز شخص غریق: بل هی عبارۀ عن حالۀ توجه خاص؛ این توجه باقی می ماند.
و یکون هذا المعنی المخصوص کالطبیعۀ المشککه؛ این معنای خاص یعنی همان توجه، مانند طبیعت مشکک دارای مراتب است، تارهً مرتبه عالی دارد، تارهً مرتبه دانی دارد، در نماز شخص غرقاء یک نوع توجه است، در نماز امیرالمؤمنین (ع) توجه بیشتری است. لا أقول إن هذا الامر الباقی یوجد بوجود علیحدۀ وراء وجودات الاجزاء حتی یکون الاجزاء محصلات له؛ در اینجا «لا اقول» برای این است که ایشان بیان کردند نماز آن تخشع و تزلل است و خود اجزاء و شرائط نیست.
حال در مقابل کلام ایشان گفته می شود شما می خواهید بگویید این تخضع و تخشع یک وجود دارد و اجزاء هم یک وجود دیگر دارد، مثلا حالت رکوع چنین است که یک وجود رکوع دارد و یک وجود دیگر هم آن تخشع و تزللی است که با رکوع همراه است. ایشان می گویند ما نمی گوییم دوتا وجود است بلکه به یک وجود موجود است، پس حج و روزه هم که تخضع است یکی می شود، لذا ایشان می گویند تخضعی که در نماز است اتحاد وجودی با اجزاء نماز دارد، تخضعی که در حج است اتحاد وجودی با حج دارد، تخضعی که در روزه است اتحاد وجودی با روزه دارد، و وقتی چنین شد که هر کدام اتحاد وجودی دارد و اجزائشان فرق می کند پس وجود تخضع و تخشعش فرق می کند، لذا گفته نشود که همه تخضع می شود پس همه یکی می شوند، مثلا صلاۀ و صوم یکی شوند. لذا این تخضع و تخشع جدا نیست بلکه عین وجود اجزاء است.
ایشان با این بیان یک مطلب دیگری را هم مطرح می کنند به این نحو که اگر بگوییم تخضع و تخشع غیر از این اجزاء است، یعنی این اجزاء و شرائط محصِّل نماز می شوند لذا هر کجا در نماز شک کنیم این شک در محصّل می شود و اعلام در شک در محصّل قائل به احتیاط هستند و حال اینکه مرحوم بروجردی در اینجا نمی خواهند شک در محصّل بگویند تا این اشکال لازم بیاید که در شک در نماز باید احتیاط کرد، بلکه ایشان قائل اند که این ها به یک وجود موجود هستند و نه دو وجود؛ کما اینکه مرحوم آخوند در اینجا شک در محصّل ایجاد نکردند و وقتی می فرمودند نماز ناهی از فحشاء و منکر است فرمودند آن نماز خارجی محصّل آن نیست بلکه یک نوع وحدت وجود دارند.
لا أقول إن هذا الامر الباقی یوجد بوجود علیحدۀ وراء وجودات الاجزاء حتی یکون الاجزاء محصلات له؛ به عبارت دیگر نمی گوییم این امر باقی (تخضع و تخشع) در خارج به وجود جداگانه غیر از وجودات اجزاء مانند رکوع و سجده موجود می شود، که اگر چنین باشد تا رابطه این اجزاء با آن توجه که نماز است محصّل شود و در نتیجه عند الشک احتیاط لازم شود. بل هو بمنزلۀ الصورۀ لهذه الاجزاء؛ این توجه و تخشع صورت این اجزاء است. فهو موجود بعین وجودات الاجزاء؛ و رابطه محصِّل و محصَّل نیست تا احتیاط لازم شود. فیکون الموضوع له للفظ الصلوۀ هذه العبادۀ الخاصۀ و المعنی المخصوص، و یکون هذا المعنی محفوظاً فی جمیع المراتب.
بعد ایشان به جامع حقیقی کلّی طبیعی تشبیه بیان می کنند: فیکون وزان هذا الامر الاعتباری وزان الموجودات الخارجیه کالانسان و نحوه؛ به اینکه ما که در اینجا حاضر هستیم دارای جامع هستیم و با همه اختلاف شکل و مراتب دارای یک کلّی طبیعی هستیم و در نماز هم یک چنین چیزی وجود دارد، منتهی در اینجا افراد کلّی است ولی در نماز اجزاء کلّ است.  
 الحمد لله رب العالمین

۳۳۵ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

تصویر جامع به نظر شیخ انصاری و محقق نایینی: الصلاة شرعاً هو المرکب التام و بقیه ابدال است و توسعة صلاة نامیده می‌شود.
با این وجود محذور عدم جواز رجوع به برائت پیش نمی‌آید؛ زیرا از مصادیق دوران امر بین اقل و اکثر است.
تصویر جامع بنابر نظر محقق بروجردی: جامع ذاتی تصور ندارد ولی جامع انتزاعی عرضی می‌توان تصور کرد. مثلا در نماز گفت: قدر جامع «نحو توجه خاص و تخشع خاص از عبد نسبت به مولا» است. این توجه به منزله صورت برای اجزا و شرایط است.
صلاة آن توجه است که در همه حالات -حتی سکونات و سکوتات- هست. این توجه مشکک است و مراتب دارد.
این توجه وجودی جدا از اجزا ندارد و اجزا محصِّل آن نیست بلکه صورت برای این اجزا و موجود است بعین این وجودات مثل کلی طبیعی نسبت به افراد.