مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 15
درس اخلاق: حدیث امام حسن عسکری علیه السلام: قلب الاحمق فی فمه و فم الحکیم فی قلبه.
حکمت در قرآن 20 مرتبه آمده است. کار امام علیه السلام در کمی و محسوس کردنِ امر کیفی و نامحسوس.
نشانه های احمق و حکیم: 1. بدون تامّل و فکر، با تامّل و فکر
2. مبتذل گو و پر حرف، گزیده گو و کم حرف
3. حوصله شنیدن ندارد، بیشتر شنوا است
4. رهای از شریعت، هاله ای از شریعت بر گفته اش سایه افکنده.
قصه محدث مجلسی و رفتارش با سید محمد عاملی و استاد میرزا علی حکمی و علامه امینی
ادامه درس:
نقل دو روایت از امام مجتبی و امام هادی علیهما السلام.
تحلیل رفتار دوم امام علیه السلام در این دو حدیث.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 15
یوجب تصور خاص تصور عام را واقعا قهرا وضع عام و موضوع له عام میشود. چنان که تصور عام یوجب تصور خاص را (وضع عام و موضوع له خاص) اما صرف تصور خاص تصور عام نیست (پس وضع خاص موضوع له عام نداریم).
وجه اشتباه محقق رشتی به گمان صاحب کفایه در تصویر وضع خاص و موضوع له عام.
1. بنابر همه مبانی در وضع این گفتگو ها وجود دارد و لو آهنگ بحث با تفسیر وضع به تخصیص میسازد.
2. مراد از عموم اگر شمول باشد مشکل میشود، زیرا شمول داخل در حریم معنا نیست و اگر کلی بودن در مقابل جزیی حقیقی باشد باز هم مشکل دارد، زیرا کلی بودن نیز داخل در حریم معنا نیست.
3. حصر در 4 قسم عقلی نیست و لو برخی نعابیر چنین القا میکند.
خارج اصول فقه - دور دوم (1400-1401) - جلسه 15
پاسخ به سوالات
مباحث زاید در اصول مساله زاید نیست.
مسائلی که پیشنهاد اضافه آن در اصول شد برخاسته از نیاز به آن ها در صحن استنباط است.
دفتر اول و دوم و سوم اصول هر کدام اخنصاص بر مسائلی دارد.
اشاره به ساختار خَلّاف در اصول و مطرح شدن برخی مسائل در آن.
پاسخ به سوال: تعیین وظیفه مبینان شریعت به علم کلام مربوط است نه علم اصول و چند پاسخ به آن
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 14
نقد اول محقق خویی بر محقق نایینی
1. تعلق تکلیف به جامع مقدور و غیر مقدور اشکال ندارد اگر مصلحت مورد نظر شارع به جامع خورده باشد پس اگر اطلاقی باشد به اطلاق تمسک میشود و مقتضای اطلاق سقوط واجب از مکلف است اگر در خارج محقق شود و اصل عملی نیز برائت است.
2. اعتبار حسن فاعلی دلیل ندارد و اعتبار آن سر از انکار واجب توصلی در میآورد.
تحقیق مطلب:
1. در بحث حاضر، نباید مبانی مورد قبول را نادیده گرفت. مثلا از مبانی غیر قابل انکار تقسیم واجب به تعبدی و توصلی است، حال آیا واجب محل بحث واجب تعبدی فقط است یا اعم از هر دو است.
اگر اعم است اعتبار حسن فاعلی- اگر در تعبدیات لازم باشد- در توصلیات جای فرض دارد؟ و از این نظر حق با محقق خویی است.
2. تعلق تکلیف (یعنی امر و وجوب) به جامع بین مقدور و غیر مقدور چه معنایی دارد؟!
چیزی که مقدور نیست تحت طلب قرار نمیگیرد چه مستقلاً و چه ضمناً!
البته ممکن است شارع عمل اجباری را نیز مورد جعل قرار دهد مثلاً اگر بگویند: اگر کسی را دست بسته و به زور به حج بردند واجب او ساقط میشود؟
و او بفرماید: حج مورد طلب من اعم است و این غیر از تعلق تکلیف به غیر مقدور است.