مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه 19
ادامه گفتگو از استحقاق و تفضل
ان قلت: که در قرآن و نصوص تعبیر به اجر و حق شده است.
قلت: این تعابیر نیز از الطاف الاهی است.
بیان مسلک ثالث: استحقاق نیست لکن عدم الاعطاء دور از شأن الاهی است.
و ما کان الله لیضیع ایمانکم یعنی عدم صلاحیت و دعاها منبع غنی برای معارف اهل بیت علیهم السلام است.
خلاصه مسلک استحقاق باطل و مسلک تفضل صحیح است.
استحقاق عقاب:
1. بحکم عقل یا عقلا
2. به ملاک ظلم یا ملاک دیگر
مقدمه اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 19
7.2.1 - الامر عقیب الحظر او توهمه
تذکر: لولا القرینه محل بحث است
محقق خراسانی: 1. به مشهور نسبت اباحه میدهد. برخی عامه: وجوب را گفتهاند. برخی: تبعیتها لما قبل النهی ان علق الامر بزوال علة النهی.(در مساله 8 قول گفته شده است)
2. تمسک به استعمال- چون معمولا همراه قرینه است- فایده ندارد (و این ثمره بحث را در شکل حاضر و مشهور آن-که در مثل کفایه هست- کم میکند. مگر آن چه را ما در ادامه خواهیم گفت در نظر بگیریم)
3. خود دو مدّعا دارد: أ. ظهوری در تعیّن خاصی ندارد
ب. درنهایت مجمل میشود که باید قرینه آن را تعیین کند.
برخی اقوال خارج از مفروض کلام است مثل قول تبعیت که اشاره شد یا - به نظر برخی- قول محقق عراقی که میفرماید: اگر متعلق امر از عبادات باشد، استجباب آن قابل استفاده است.
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 19
ادامه تعیین محل نزاع:
5. نزاع در اخذ زمان در مشتق نیست بلکه نزاع در مصحّح اطلاق و اسناد است و این که تلبس محض کافی است یا انقضاء لطمه میزند.
6. اختصاص به زبان عرب ندارد.
7. در اسم زمان اختلاف است.مشکل این است که در اسم زمان، ذات زمان است و زمان ذاتا متصرم است در حالی که بقای ذات لازم است.
جواب محقق خراسانی و جوای محقق عراقی - جواب محقق خراسانی قابل فهم نیست و جواب محقق عراقی ناصحیح است - اتصال غیر از وحدت عرفیه است و الّا باید بر زمان حال نیز اطلاق(مثلا) مقتل الحسین علیه السلام کرد!
نظر نهایی: خروج اسم زمان از محل نزاع
جنسیة البحث عن المساله که لغوی - عرفی و لفظی است یا عقلی؟ البته هرچه باشد روش تمثیل به مثال عقیم است(تذکر نکته روشی)
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 19
تحقیق در اقسام وضع:
1. گفتگو از وضع و اقسام آن گاه از وضع و اقسامش در ابتدای خلق بشر است و گاه منحصر به آن نیست. بحث ما اختصاص به فرض اول دارد.
2. گاه فرض میشود خداوند یا حکیمی واضع است که قدرت بر انتقال از خاص به عام و غیره را دارد و گاه کار به دست انسان های ابتدایی داده میشود. بحث ما قاعدتا اختصاص به فرض دوم دارد.
* با این دو فرض کیف یلتئم ان یقال: تصور شیئا کلیاً عاماً
و وضع عام موضوع له عام درست کنید؟ یا وضع خاص و موضوع له عام از کدام پدیده صحبت میکنید؟
* به علاوه مرآة بودن و قبول کردن یا ردّ نمودن آن یعنی چه؟
* و الذی نحن علیه: اگر کار وضع دست خداوند یا حکیم دیگری باشد وضع دو قسم دارد: هر دو عام یا هر دو خاص.
و ملاحظه اول - با توجه به انتقال به ملاحظه دوم - اعتبار ندارد. و اگر بید غیر باشد ابتداء هر دو خاص بوده سپس به هر دو عام کشیده شده است.