header

تفسیر قرآن کریم (1400-1401) - جلسه 22

تفسیر قرآن کریم (1400-1401)

رفتار افراد در تعامل معرفتی با قرآن سه قسم است:
1. با تفریط و تقصیر که موجب مهجوریت قرآن می‌شود.
2. با افراط در 2 قالب: اول: فقط به قرآن چون همه چیز - حتی آن چه مربوط به جزییات علوم و تکوین است - در قرآن هست (کلام منسوب به آلوسی)
دوم: هر چند ممکن است همه چیز در قرآن نباشد لکن آن چه به معرفت، هدایت و دین ما انسانها مربوط است در قرآن وجود دارد. شعار نامبارک و شوم (حسبنا کتاب الله) می‌تواند به یکی از این دو وجه حمل شود.
اشاره شد به جریان صدر اسلام و قرآنیون مصر (مربوط به دهه هفتم از قرن بیستم)
این اندیشه باعث انکار بسیاری از ضرورت های اسلامی است چنان که مخالف خود قران است که می‌فرماید: ماآتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا مضافا اینکه مخالف حدیث ثقلین است.
تفسیر القرآن بالقرآن هر چند کلام قابل دفاعی است اما بهتر است به جای آن گفته شود: تفسیر قرآن در یک سیستم و نظام حلقوی و هرمی از ادله چنان که تقسیر القرآن بمحض القرآن غلط است.

تفسیر قرآن کریم(1402-1403) - جلسه 21

تفسیر قرآن کریم(1402-1403)

پاسخ به برخی پرسش ها- وضعیت متوسلین از مومنین در برزخ - رفتن بر سر مزار آن ها
مسائل مورد گفتگو از آیات 30 الی 38 سوره بقره:
1. و اذ قال ربک مربوط به چه زمانی است؟
2. انسان خلیفة چه کسی در زمین است؟
3. کلام فرشتگان (ا تجعل فیها...) حدس بود یا مبتنی بر حسّ از گذشتگان
4. مراد از الاسماء و ضمیر «هم» و «اسماء هولاء» کیست و چیست؟

تفسیر قرآن کریم(1401-1402) - جلسه 21

تفسیر قرآن کریم(1401-1402)

اقامه دلیل برای بودن بسمله به عنوان جزیی از قرآن و نیز برای جزء هر سوره بودن و عدم تفاوت در آن بین سوره حمد و غیر آن.
روایات از خاصه و عامه که ادعا شده دلالت بر دو مدعای فوق دارد. سه روایت از خاصه و هشت روایت از عامه.
اشاره به دو روایت معارض و نقد دلالی آن ها. حدّ دلالت روایات جزء نیست، بسمله برای سوره حمد است نه بیشتر که نظر مرحوم آقای سید محمد هادی میلانی است. غیر از روایات برای اثبات مدعا به؛
1. سیره مسلمین بر قرائت بسمله در اوائل سور.
2. بودن بسمله در مصاحف تابعین از جمله ادله دیگر است.
ادله نافین جزء بودن بسمله در سایر سوره ها و نقد آن ها.

تفسیر قرآن کریم (1400-1401) - جلسه 21

تفسیر قرآن کریم (1400-1401)

تفسیر قرآن و هرمنوتیک - در قرائت سنتی از متون فرض می‌شود که متکلم مرادی دارد (واقع) این مراد واحد است و قابل دریافت، لکن گاه فهمنده خطا می‌کند و گاه صواب. اینجا است که باید از اصول عقلا در مفاهمه کمک گرفت( اصول فقه همین است) البته ممکن است متکلمی از بنای خاصّ هم خبر دهد مثل: منه آیات محکمات و اخر متشابهات) که محترم است و باید آن بنا معیار باشد.
شلایر ماخر عنصری را در تفسیر متن اضافه کرد که از آن به (تفسیر روان شناختی ماتن) یاد می‌کند. این اضافه در واقع مورد قبول قرائت سنتی هم هست و چیز اضافه‌ای نیست.
در مقابل این همه، هرمنوتیک فلسفی از تفسیر متن را داریم که می‌گوید ما در تفسیر متن:
1. با واقعیتی مواجه نیستیم (شبیه مصوبه در فقه)
2. فهمنده به متن معنا می‌دهد.
3. به تعداد فهمنده معنا داریم.
4. معرفت ثابت نیست و نسبی است.
5. پلورالیزم و تکثر در معرفت داریم.
این رفتار در تفکر مفسران منسوب به اسلام به وفور دیده می‌شود.
مثال هایی در این باره زده شد.