مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 38
تحقیق در مساله: در تحقیق باید 1. به نقد بیان های قابل نقد گذشته پرداخت 2. رای مختار را بیان کرد و از آن دفاع نمود. فنقول:
الف- اصل و فرع وضع، تابع ضرورتی است که واضع احساس میکند تا مفاهمه صورت پذیرد و به تعداد وجوداتی که در خارج میبیند، هر چند رابط و غیر مستقل باشد باید وضع صورت دهد.
ب. واضع در وضع حروف هر چند وجودات متعدد میبیند لکن در وقت تصور شیءی عام میبیند و لفظ را برای همین وضع میکند. مثلا در وضع"فی" وجودی میبیند با حقیقت "این در آن" و لفظ "فی" را برای همین حقیقت وضع میکند و هیچ کار به خصوصیات فردی ندارد.
نتیجه این بیان امور ذیل است:
1. آن چه واضع در وضع حروف میبیند، هر چند حقیقتی مستقل است و لذا از اسم در مورد آن استفاده میکند اما این حقیقت روی دیگری هم دارد که جامع ماهوی معنای حرفی است و به این اعتبار موضوع له حرف است و آن چه قائلان به خاص بودن موضوع له بر آن تاکید داشتند از ندیدن این روی دیگر است.
2. به شدت باید از این که معنا وجود خارجی و حمل شایع پنداشته شود، پرهیز کرد.و این اشکالی است که بر قائلان به خاص بودن موضوع له وارد است.
3. در قول دوم بین استعمال و مستعمل فیه خلط شده است و آن چه خاص است استعمال است نه مستعمل فیه.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 37
1و ذات نسبت-به عنوان معنای حرفی- تعلّقی است و فاقد جامع ذاتی اما جامع عنوانی میسر است که یجمع شتاتها
2. الغای تعلق با نسبت بودن آن منافات دارد.
3. جامع عنوانی تصور میشود(وضع عام) اما برای معنونات و مصادیق آن(موضوع له خاص)
4. وقتی موضوع له خاص شد مستعمل فیه هم خاص خواهد بود.
1. ایجادیت برخی حروف بنفس استعمال و عدم استقلال حروف در مفهومیت- معقولیت و وجود یثبت وضع عام و موضوع له خاص را.
2. در انشایی ها و ایجادی ها: وضعت لایجاد معانیها به حمل شایع که وجود است و وجود با تخصص و تحصص است.
2. در حاکیات: قد عرفت که معانی آن ها نفس ربط به غیر است در خارج و در ذهن و الّا انقلاب پیش میآید.
4. جامع مقولی ماهوی ندارند و هر چه جامع فرض شود باید از سنخ معنای حرفی باشد.
5. البته واضع هنگام وضع به برخی عناوین اسمی متوسل میشود که جامع ذاتی نیست.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 36
نبی مکرم صلی الله علیه و آله: الا ان فاطمة بابها بابی و بیتها بیتی فمن هتکه فقد هتک حجاب الله.(بحارالانوار477/22
از فاصله رحلت پیامبر تا شهادت صدیقه طاهره بارش غم، ادبار و نقمت بود - حوادث آن ایام از جهت زمان،مکان و ساحات تاثیر یک استثناء بود.
4 مرتبه به خانه صدیقه طاهره حمله یا شبه حمله داشتند.
2. بیان وضع و موضع له عام و مستعمل فیه خاص: وضع عام است چون متصور به عنوان معنا متحصص به حصه نیست. موضوع له هم همین متصور است یعنی هویت مشترک بین جمیع افراد و استعمالات لکن در وقت استعمال نیازمند به خصوصیت طرفین است.
پس از ناحیه استعمال تحصص و خصوصیت میآید.
3. بیان وضع عام و موضوع له و مستعمل فیه خاص: محقق اصفهانی ذات نسبت-که معنای حروف است-تعلّقی و فاقد جامع ذاتی و مقولی است.
و الغای تعلق با نسبیت آن نمیسازد. بله در مقام تصور عنوان نسبت تصور میشود.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 35
کلام محقق حائری جهت اثبات کون الکل عاماً:
1. برخی مفاهیم نحوه وجودش در خارج؛ تبعی، بالغیر و لابنفسه است.
2. این مفاهیم گاه در ذهن مستقل تصور میشود مثل تصور ضرب بدون هیچ اضافهای و گاه مثل وجودش در خارج تصور میشود.
3. ولی در هر دو حالِ از تصور، کلی و قید وجود ذهنی آن ملغی است و حقیقت آن در هر دو حال یکی است، هر چند تصورش بنا بر فرض دوم، متوقف بر وجود مفهوم دیگر در ذهن است.
4. این توقف و مفهوم دیگر جزیی از متصوّر نیست.
5. مثلا حقیقت ابتدا سه وجود دارد:
الف: وجود نفس الامری واقعی در خارج ب: وجود ذهنی مستقل ج: وجود ذهنی به نحو وجود خارجی.
و چنان که وجود به نحو دوم آن را جزیی و خاص نمیکند بلکه با تعریه از وجود ذهنی کلی است، کذلک وجود به نحو سوم.
6. این مفهوم به لحاظ اول از دو لحاظ اخیر برای "الابتدا" است و به لحاظ اخیر برای "من" ولی همه کلی است.
کلام محقق نایینی:
1. حاجت معنای حرفی بع غیر مثل ایجادی بودنش منافات با کلی بودن آن ندارد.
2. بین هر آن چه با "من" ایجاد میشود هیچ اختلافی نیست در حالی که بین آن چه با "من" ایجاد میشود غیر از آن است که با "الی" ایجاد میشود؛ در حالی که اگر معنی جزیی بود میبایست در هر استعمال "من" آن چه ایجاد میشود غیر از آن باشد که با استعمال دیگر ایجاد میشود؛ مانند غیریت زید و عمرو
3. "من" موضوعة للقدر الجامع بین موارد آن و لا نعنی بکلیة معنای حرفی مگر همین معنا.