مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 34
سه نظر در وضع حروف: هر سه عام- وضع و موضوع له عام و مستعمل فیه خاص- وضع عام بقیه خاص
برخی گویند: حروف به ازای چیزی وضع نشده تا موضوع له آن عام یا خاص باشد.
1. بیان کون الکل عاماً از محقق خراسانی گذشت. نقد آن در ترادف انگاری معنای اسمی و حرفی هم گذشت.
بیان محقق حائری و نایینی در مساله.
محقق حائری: برخی مفاهیم نحوه وجودش در خارج تبعی و بالغیر است. این مفاهیم در ذهن گاه مستقل تصور میشود مثل مفهوم ضرب بدون هیچ بستهای و گاه غیر مستقل مثل خارج.
در لحاظ اول و دوم هر دو کلی است.در واقع قید در ذهن بودن ملغی است؛ البته در لحاظ دوم باید عناصر دیگری هم تصور شود.
مثلا حقیقت ابتداء سه نحوه وجود دارد: نفس الامری - ذهنی مستقل - ذهنی به نحو نفس الامری
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 33
سه تفسیر از حدیث:1. ان الحرف ما اوجد فی لفظ غیره معنی من المعانی 2. ان الحرف ما اوجد فی کلام غیره معنی من المعانی 3. الحرف ما اوجد معنی غیر مستقل و لا فی نفسه بل فی غیره. یعنی متقوماً بالطرفین او الاطراف
آن چه ما بیان کردیم با همه این وجوه و تفاسیر میسازد مثلا: 1. گفتیم مثل فی دلالت بر ظرفیت در زید و دار ایجاد میکند به التزام و هذا ینطبق علی اول الوجوه.
2. دلالتش به نحو تعیّن و تشخص متوقف بر وقوع در جمله است و هذا ینطبق بر وجه دوم.
3. معنای حرف لا فی نفسه است. و هذا ینطبق بر وجه سوم. سلوک محقق نایینی با حدیث و نقد آن.
وی میفرماید: روایت به 2 وجه نقل شده است: 1. ما اوجد معنی فی غیره 2. ما انبأ عن معنی ولی دومی اشتباه است ... در حالی که چنین نیست.
مذاهب سه گانه در وضع و موضوع له و مستعمل فیه در حروف.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 32
پاسخ به سوالات - الصاق بودن باء در کتبت مستعیناً بالقلم
روایت ابوالاسود دئلی از امام علی علیه السلام.
سه تعبیر از امام علیه السلام در مورد معنای حروف:
1. حرف جاء لمعنی 2. ما اوجد معنی فی غیره 3. ما انبأ عن معنی لیس باسم و لا فعل
آیا این سه تعبیر از یک مفاد است یا بیش از یک مفاد را میرساند؟
توضیح بیان اما علیه السلام:
1. فی غیره متعلق به اوجد یا وصف معنی و ضمیر در آن عائد به ما و مراد از غیر لفظ است.
2. همان مفروضات و مراد از غیر هیأت کلامیه است.
3. فی غیره متعلق به مقدر وصف معنی و ضمیر غیره عائد به معنی است یعنی ما اوجد معنی غیر مستقل.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 31
5. بررسی وضعیت استعمال حرف به تنهایی یا با عامل مناسب مثل کتبت بالقلم و کتبت مستعینا بالقلم.
در تعبیر دوم تصریح به چیزی است که بالالتزام از جمله اول استفاده میشود.
6. حروف در دلالت بر معنا متوقف بر وقوع در ضمن یک جمله است لکن با وقوعش در جمله، این حروف است که به تنهایی دلالت بر معنای مناسب در جمله میکند.
و دلالت به اشتراک نیست. بله معنای حروف از بین معانی که دارد با وقوع در جمله و مناسبات آن تعیین میشود.
7. شان حروف تمنی،تحضیض،استفهام و ... مثل سایر حروف در دلالت بر معانی خود است.