header

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 22

مقدمه اصول فقه (1401-1402)

نقد نظر محقق خراسانی در یکسان انگاری معنای حرفی و اسمی
1. اشتراط واضع محصّل ندارد ما لم یرجع الی الموضوع یا موضوع له
نقد نقد: محقق خراسانی می‌فرماید: یرجع الی الموضوع و لذا فرمود: استعمال در فیما وضع له است ولی بغیر ما وضع له است.
2. ان المعنی یستحیل ان یکون فی حد ذاته لا مستقلا و لا غیر مستقل و ارتفاع نقیضین است.
نقد نقد: ارتفاع نقیضین در مرتبه مشکل ندارد و محقق خراسانی ارتفاع نقیضین را در مرتبه ذات حساب می‌کند.
3. باید استعمال هر کدام جای دیگری صحیح باشد و به واضع مربوط نیست که دخالت کند.
پس از وضع از حوزه اختیار واضع و مستعمِلان اولیه خارج است.
4. واضع حکیم الفاظ را مطابق آنچه وجود دارد وضع می‌کند، حال اگر حقیقت خارجی ابتدای اسمی و حرف تفاوت دارد قهرا موضوع "له الابتداء" و "من" متفاوت است.

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 21

مقدمه اصول فقه (1401-1402)

اگر جزیی ذهنی باشد( حالة لمعنی آخر - از خصوصیات آن مثل عرض) این لحاظ نمی‌تواند ماخوذ در مستعمل فیه باشد و الّا:
1. لابد من لحاظ آخر در زمان استعمال چون هر استعمالی لحاظ می‌خواهد.
2. لایصدق علی الخارجیات - کلی عقلی بر خارج صادق نیست.
3. استعمال سیر من البصرة ممتنع است مگر به تجرید از لحاظ عقلی.
4. حروف فرقی با اسماء ندارد لکن یکی لحاظ استقلالی دارد و دیگری لحاظ حالة لغیره.
پس معنای من و لفظ ابتدا همان ابتدا است.
نتایج کلام محقق خراسانی:
1. وحدت معنایی حروف و اسماء
2. استقلال و عدم آن در حریم معنا داخل نیست
3. حروف وضع لیستعمل حالة لغیره و اسماء وضع لیستعمل بما هو هو
4. استعمال هر کدام به جای دیگری استعمال فی ما وضع له است هر چند بغیر ما وضع له است.
اشکالات وارد و ناوارد بر بیان محقق خراسانی

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 20

مقدمه اصول فقه (1401-1402)

تصویر دو تصور و انتقال از تصور اول به دوم و ترکیز بر تصور دوم و این است رمز توافق دائمی وضع و موضوع له از حیث عمومیت و خصوصیت.
معانی الحروف و حال الوضع و الموضوع له و المستعمل فیه فی الحروف.
تتبع در آراء؛ سه مذهب کلی: 1. همان معنای اسمی 2. حروف اصلا معنا ندارند 3. معنی آنها با معانی اسمی متفاوت است.
بیان رأی اول: موضوع له و مستعمل فیه مثل اسماء اجناس است، زیرا خصوصیت متوهم اگر باعث شود که معنا جزیی حقیقی خارجی شود، این صحیح نیست زیرا گاه معنا کلی است.
و اگر باعث شود که معنا جزیی ذهنی شود، زیرا باید حالت برای معنای دیگری فرض شود و از خصوصیات آن فرض شود مثل عرض(منتها عرض در خارج وابسته است و معنای حرفی در ذهن) و لذا قیل: ما دل علی معنی فی غیره این هم صحیح نیست، زیرا:
1. فلابد من لحاظ آخر زیرا تصور مستعمل فیه لازم است.
2. نباید بر خارجیات صادق باشدزیرا ذهنی است.
3. پس سیر از بصره تنها با تجرید و الغای خصوصیت امکان استعمال دارد.
4. این لحاظ مثل لحاظ در اسماء است و چنان که این ملاحظه در اسماء ملحوظ نیست در حروف هم نیست.
نتیجه: هیچ تفاوتی بین معنای حرفی و اسمی نیست.

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 19

مقدمه اصول فقه (1401-1402)

تحقیق در اقسام وضع:
1. گفتگو از وضع و اقسام آن گاه از وضع و اقسامش در ابتدای خلق بشر است و گاه منحصر به آن نیست. بحث ما اختصاص به فرض اول دارد.
2. گاه فرض می‌شود خداوند یا حکیمی واضع است که قدرت بر انتقال از خاص به عام و غیره را دارد و گاه کار به دست انسان های ابتدایی داده می‌شود. بحث ما قاعدتا اختصاص به فرض دوم دارد.
* با این دو فرض کیف یلتئم ان یقال: تصور شیئا کلیاً عاماً
و وضع عام موضوع له عام درست کنید؟ یا وضع خاص و موضوع له عام از کدام پدیده صحبت می‌کنید؟
* به علاوه مرآة بودن و قبول کردن یا ردّ نمودن آن یعنی چه؟
* و الذی نحن علیه: اگر کار وضع دست خداوند یا حکیم دیگری باشد وضع دو قسم دارد: هر دو عام یا هر دو خاص.
و ملاحظه اول - با توجه به انتقال به ملاحظه دوم - اعتبار ندارد. و اگر بید غیر باشد ابتداء هر دو خاص بوده سپس به هر دو عام کشیده شده است.